میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

انتخابات الویرا – وی. اس. نایپل

هاربَنز هرطور بود دوج را راه انداخت و به بالای تپه الویرا رسید؛ تابلو زرد و سیاه اتحادیه اتومبیل‌رانی ترینیداد آنجا نصب شده بود و نام محله «الویرا» را رویش نوشته بودند. این خلاصه املاک الویرا است که به افتخار همسر یکی از صاحبان قدیمی ناحیه رویش گذاشتند، اما هرکس که این محله را خوب می‌شناسد به آن می‌گوید الویرا.

هاربَنز مالک یک موسسه حمل و نقل و یک معدن سنگ است که در دومین انتخابات مجلس ترینیداد بعد از ترویج دموکراسی، از حوزه‌ی الویرا کاندید شده است. ترینیداد مستعمره سابق انگلستان در جنوب دریای کارائیب است که در سال 1962 به استقلال رسید. اکثریت ترکیب جمعیتی آن سیاهپوست (39٪) هندی (38٪) است و مذاهب غالب در آن کاتولیک (29٪) پروتستان (29٪) هندو (23٪) و مسلمان (5٪) است.

دموکراسی چهار سال پیش، در 1946، به الویرا آمده بود؛ اما تقریباً همه را غافلگیر کرد و تا 1950، چند ماه پیش از دومین انتخابات عمومی با حق رأی همه بزرگسالان، مردم نتوانستند به امکانات آن پی ببرند. درواقع داستان هجویه‌ایست بر نوع نگاه مردم الویرا به دموکراسی و انتخابات و علی‌الخصوص تلاش آنها برای بدست آوردن "امکانات" آن است.

هاربنز یک هندو است. او سوار بر کامیون دوج شرکتش در ابتدای داستان وارد الویرا می‌شود تا با دو تن از قدرتمندان الویرا دیدار کند و حمایت آنها را جلب نماید؛ زرگری هندو که نفوذ بالایی روی پنج‌هزار رأی هندوها دارد و خیاطی مسلمان که هزار رأی آنها را می‌تواند مدیریت کند و این تعداد برای انتخاب شدن در حوزه‌ای که هشت هزار رای دارد کفایت می‌کند. اما داستان به این سادگی نیست، "واعظ" رقیب سیاهپوست و مسیحی او که برعکس او ساکن الویراست، خانه به خانه در حال تبلیغ است و جوانی بااستعداد و هندو مدیر انتخاباتی اوست. در هنگام ورود اولین تصادف ظرف بیست‌سال گذشته برای هاربنز رخ می‌دهد (که البته با معیار ما اصلاً نمی‌شود به آن تصادف گفت!) برخوردی کوچک با دوچرخه‌ی دو زن سفیدپوست عجیب و پس از آن سگ سیاه ماده‌ای را زیر می‌گیرد و در هر دوبار موتور ماشینش خاموش می‌شود. او این اتفاقات را به فال بد می‌گیرد و این مدخل داستان است. انتخابات در منطقه‌ای با مردمانی ساده و خرافاتی و فقیر به خودی خود موضوع جذابی برای یک رمان است.

هاربنز...هر وقت به الویرا می‌آمد و مهادئو را می‌دید، اول می‌پرسید:«خب امروز چندتا مریض هندو داریم؟ ورودیه‌هاشان چقدره؟» مهادئو دفترچه یادداشت سرخی درمی‌آورد و می‌گفت مونگل امروز حالش تعریفی نداره. دو دلار حالش ِ جا میاره. لاچمن از درد شکم می‌ناله. خیلی عیالواره و کل خانه شش رأی دارن. به نظرم بهترِ بهش ده دلار بدی. یا دست کم پنج دلار. راموتار هم خودشِ زده به خریت. اما خیلی بیسواده. نمی‌تانه حتی یک علامت x بذاره و حتماً رأیش باطل می‌شه. با اینحال یک دلار بش بده. مردم این‌جوری خیال می‌کنن تو علاقه‌مندی.»

*******

سِر ویدیادار سوراجپراساد نایپل یا به اختصار وی.اس.نایپل برنده نوبل ادبیات در سال 2001 است. او متولد سال 1932 در ترینیداد و یک هندوی هندی‌تبار است. در 18 سالگی با گرفتن بورس تحصیلی به انگلستان رفت. در بی‌بی‌سی مشغول به کار شد و سفرهای متعددی کرد که همین سفرها دستمایه هایی برای نوشتن شد. او دو بار به ایران سفر کرده است که سفرنامه‌ی اولش در ابتدای انقلاب نکات جالبی دارد (اینجا). انتخابات الویرا از رمانهای ابتدایی اوست که در سال 1958 نوشته شده است و وقایع آن در سال 1950 رخ می‌دهد ولذا معرفی پشت جلد کتاب درخصوص دومین انتخابات پس از استقلال خطاست. از نایپل سه اثر (خم رودخانه، در کشوری آزاد، راز رسید) در لیست 1001 کتاب حضور دارد. این‌طور که به نظر می رسد "خانه‌ای برای آقای بیسواس" از مشهورترین آثار اوست.

................................

مشخصات کتاب من: ترجمه مهدی غبرایی، انتشارات هاشمی، چاپ اول 1382، تیراژ 2200 نسخه، 279صفحه

پ ن 1: نمره کتاب از نگاه من 3.8 از 5 است. (در گودریدز 3.7 و در آمازون  4.3 )

پ ن 2: کتاب‌های بعدی به ترتیب "اژدهاکشان" و "شب ممکن" خواهد بود.

پ ن 3: در ادامه‌ی مطلب چند نکته درخصوص ترجمه و مطابق معمول این روزها یک نامه، خواهید خواند.

 

ادامه مطلب ...