میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

زندگی خانه‌ای اجاره‌ایست ‌علیرضا طالبی‌پور

تا الان کتاب شعر معرفی نکرده‌ام. یک کتاب شعر از شعرای جوان خریدم تا در محل کار، گاهی حال و هوای خودم را عوض کنم... اما متاسفانه اصلاً به محل کار نرسید! همه‌اش را دیروز دو بار خواندم. برای این پست می‌خواستم یکی دو شعر از این کتاب انتخاب کنم که واقعاً کار سختی بود.


ازچوب های کوچک کبریت در جنگل

و ابرهای پنبه ای در آسمان،

بوی تند چسب می آید

چطور به رفتن زمستان امید داشته باشم؟

وقتی دانه های برف،

تکه های دستمال کاغذی اند

 

می ترسم یک روز باران ببارد

رنگ سبز درخت ها را پاک کند

روی خیابان چروک های تازه بیندازد

و ساختمان ها را،

مثل مقوا روی زمین پهن کند

 

می ترسم یک روز بفهمم

جهان ما،

کاردستی کودکی ست

*************************************

خوشبختم

مثل صدای افتادن آخرین برگ

مثل نسیمی که از سر بید می‌گذرد

و تنها موریانه‌ها می‌دانند

امید من به تو،

چه جنگل سالخورده‌ای شده است

 

می‌توانم تو را

از آخرین تکه‌ی خورشید در پشت کوه،

بیشتر دوست داشته باشم

وقتی می‌دانم عشق

لذت‌بخش‌تر خواهد بود،

هر قدر کشنده‌تر باشد

 

جای خالی بال‌هایم را،

روی شانه‌ام نبین

 

گاهی خرگوش‌ها هم می‌توانند،

بالای بلندترین ابرها پرواز کنند

اگر عقابی،

به چنگال‌شان گرفته باشد.

********************

این کتاب را توصیه می‌کنم.

مشخصات کتاب: انتشارات بوتیمار، چاپ اول 1394، 108صفحه