میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

قاتل در باران ریموند چندلر

 

 

من گاهی با خودم درگیر میشم !! بابا دوست داشتن داستان های جنایی و کارآگاهی افت کلاس که نیست! اتفاقاٌ سروش دبستان رو که رد بکنه این جور کتاب ها رو می گذارم جلوی راهش چون حداقل حداقلش موتور علاقه به مطالعه را گرم می کنه یا از سرد شدنش جلوگیری می کنه ...  

خوب بر می گردیم به این کتاب : دو داستان کوتاه  از این ژانر

در داستان اول مرد ثروتمندی که سابقه زندان و یکه بزنی هم دارد به کارآگاه داستان (بدون اسم است فکر کنم داستان مربوط به زمانی است که چندلر هنوز فیلیپ مارلو را خلق نکرده البته به نظرم که کاملاٌ شخصیت کارآگاه این داستان همان فیلیپ مارلو می باشد) مراجعه می کند تا او کتابفروشی که با دخترش رابطه دارد را از سر راه بردارد البته این کتابفروش در کار توزیع کتابهای پورنو و گرفتن حق السکوت است و....

در داستان دوم ماجرا در هتلی می گذرد و بپای هتل (همان مدیر امنیت داخلی یا مدیر حراست فعلی) نقش اول را دارد که گانگسترها از او می خواهند تا زنی را که چند روز است به هتل آمده و از آنجا خارج نمی شود را از هتل خارج کند تا آنها با او تسویه حسابی بکنند و یا مطلبی را از زیر زبان او بیرون بکشند و ....

داستان اول تمام مشخصات یک داستان جنایی را دارد البته در قالب داستان کوتاه اما داستان دوم را نمی توان به صورت کامل جزء کتابهای جنایی طبقه بندی کرد. اتفاقاٌ داستان دوم را پسندیدم.

داستانها سریع خوان و کوتاهند و درصورتیکه می خواهید در فاصله دو کتاب جدی (مگه کتاب غیر جدی هم داریم این چه حرفیه می زنی؟ بله که داریم کتاب معادلات دیفرانسیل بویس , ریاضیات آپوستول و تمام کتب دبیرستان و دانشگاه و ....باز هم بگم!!!؟)  کمی استراحت فکری کنید و درضمن موتور مطالعه را خاموش نکنید چنین کتابهایی توصیه می شود. همچنین برای کسانی که مدتها مطالعه نکرده اند و می خواهید آنها را در مسیر مطالعه قرار دهید چنین کتابهای ساده خوانی توصیه می شود.

چون کوتاه شد مطلب یک شعر کوتاه از شاملو می گذارم!

عنوان شعر فکر کنم شعار ناپلئون در جنگهای میهنی بود. در هر صورت شعر از زبان ناپلئون خطاب به ملت بود:

برادر زنان افتخاری

آینده از آن همشیرگان شماست.

درسته که به کتاب معرفی شده ربطی نداره  ولی به چیزای دیگه ربط داره! 

پی نوشت: این کتاب توسط آقای امید نیکفرجام ترجمه و به وسیله نشر چشمه منتشر شده است.

پ ن 2: نمره این کتاب 2.8 از 5 می‌باشد.