میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

هنر رمان – میلان کوندرا

مقدمه اول: وقایعی که روزانه در اطراف خودمان و اکناف عالم رخ می‌دهد به روش‌های مختلف روی ما و برنامه‌های ما تأثیر می‌گذارند. کتاب خواندن و نوشتن در اینجا هم از این قاعده مستثنا نیست. گاهی واقعاً ترمز آدم را می‌کشند! محرک‌های درونی در فضایی که عوامل تعیین‌کننده بیرونی این‌چنین قدرتمند هستند، وزنی ندارند. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شویم چند نفر قلچماق، به روش‌های مختلف، بالای سرمان حضور پیدا می‌کنند و مجرم بودن ما را مستقیم و غیرمستقیم گوشزد می‌کنند و ما باید همه‌ی کارهای دیگر را کنار بگذاریم و دست‌وپایی بزنیم که خودمان را مبرا نشان بدهیم و آن قلچماق‌ها را با خودمان این‌طرف و آن‌طرف می‌بریم. کافکایی‌تر از این نمی‌توانست بشود! آدم‌های مختلفی از فلاسفه و جامعه‌شناسان گرفته تا تاریخ‌دانان و سیاست‌مداران، در گذشته، اقدام به پیش‌گویی و تئوریزه کردن روند حرکتی جوامع کرده‌اند اما به نظر، آنها و پیروان‌شان به اندازه کافکا در این زمینه توفیق نداشته‌اند. همین یک نمونه کافیست که رمان را جدی بگیریم. رمان «هستی» را می‌کاود و هستی، عرصه امکانات بشری است. به همین دلیل رمان‌های خوب چیزهایی را نشان می‌دهند که نشان دادن آنها فقط از «رمان» برمی‌آید. همه‌ی اینها را از کوندرا در همین کتاب می‌توان آموخت!  

مقدمه دوم: یکی از متابع تولید قلچماق‌های مندرج در مقدمه اول، به نظر من «جزم اندیشی» است. جزمیت‌ها پدرِ ما را درآورده‌اند! به نحوی که از جزمیتی فرار کرده و خود را به دامان جزمیتی دیگر می‌اندازیم!! وقتی در کانال‌هایی که دنبال می‌کنم مطلبی را می‌خوانم؛ طبق عادت کامنت‌هایی را که در زیر آنها بعضاً نوشته می‌شود، می‌خوانم. در وبلاگ این عادت پسندیده و مفیدی است اما در تلگرام و... وحشتناک است! این حجم از بدفهمی و نافهمی و جزمیت خیلی وحشتناک است. ناامیدکننده است. البته آدم‌هایی که به صورت واقعی می‌بینیم معمولاً به این میزان ترسناک نیستند و از طرفی می‌توان احتمال قابل توجهی در نظر گرفت که بخشی از این کامنت‌ها هدایت‌شده از مراکزی خاص هستند ولی به طور کلی این جزم‌اندیشی و بدفهمی، معضل است. حالا نمی‌خواهم مثل خاکشیرفروش‌ها برای هر دردی خاکشیر تجویز کنم اما در این مورد معتقدم خواندن «رمان» بی‌تأثیر نیست. رمان قلمروی است که در آن هیچ‌کس مالک تام و تمام حقیقت نیست؛ به قول کوندرا نه آنا و نه کارنین، زیستن در چنین فضایی حتی به میزان دقایقی در روز، قاعدتاً باید روی ما تأثیر بگذارد.   

مقدمه سوم: فرایند ترجمه خواه‌ناخواه بخشی از لطف یک اثر را می‌کاهد. گریز و گزیری نیست. کوندرا در یکی از بخش‌های کتاب به ترجمه‌ی آثارش به فرانسه و انگلیسی اشاراتی دارد که جالب است. مثلاً عنوان می‌کند که تکرار یک فعل در فلان داستان مثل یک ردیف نت موسیقی به کار رفته بود اما مترجم با به کار بردن افعال مترادف آن قضیه تکرار عامدانه را کلاً از بیخ درآورده بود. خوشبختانه آن مرحوم به زبان فارسی تسلط نداشت!... با این وجود باز هم خواندن رمان را توصیه می‌کنم و این توصیه‌ی مکرر مرا به یاد کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی انداخت و داغم تازه شد. در مورد ایشان و ارتباطش با رمان قبلاً نوشته‌ام (اینجا). این کتاب را سالها قبل به دوستی امانت دادم و آن دوست به دوستی دیگر و خلاصه هنوز کتاب برنگشته است و من خوشحال می‌شوم اگر آن کتاب بازگردد. این مقدمه از کجا شروع شد و به کجا ختم شد!

******

کتاب به غیر از مقدمه‌های مترجم و نویسنده، حاوی هفت بخش است. بخش اول با عنوان «میراث بیقدر شده سروانتس» مقاله‌ایست که به نوعی نگاه شخصی نویسنده به رمان اروپایی را شرح می‌دهد. بخش دوم «گفتگو درباره هنر رمان»، گفتگوی نویسنده با مجله نیویورکی پاری ریویو است. بخش سوم «یادداشتهایی ملهم از خوابگردها» در واقع ادای دین نویسنده به هرمان بروخ و شاهکار تأثیرگذارش خوابگردها می‌باشد. بخش چهارم ادامه گفتگوی بخش دوم است و بیشتر با نگاه به آثار نویسنده به هنر رمان می‌پردازد. بخش پنجم با عنوان «جایی در آن پس و پشت‌ها» خلاصه تفکرات کوندرا در مورد آثار کافکاست. بخش ششم «هفتاد و یک کلمه» به‌نوعی لغتنامه‌ایست درباره واژه‌های کلیدی مورد استفاده نویسنده در رمان‌هایش و بخش هفتم با عنوان «رمان و اروپا» به اندیشه‌های کوندرا در باب رمان و اروپا می‌پردازد.

این مجموعه اگرچه در زمان‌های متفاوت و پراکنده خلق شده اما به تصریح نویسنده منظومه‌ایست که چکیده تفکرات درباره هنر رمان را شامل می‌شود.

در ادامه مطلب بخش کوتاهی از قسمت پنجم را در راستای مقدمه اول این مطلب خواهم آورد که بسیار قابل تأمل است.        

******

میلان کوندرا (1929-2023) در شهر «برنو» مرکز ایالت «موراویا» در چکسلواکی سابق متولد شد. پدرش نوازنده پیانو و رئیس آکادمی موسیقی شهر بود و کوندرا نوازندگی را از سنین کودکی از پدرش آموخت. اولین اشعارش را در دوران دبیرستان سرود. در سال ۱۹۴۸ تحصیلاتش را در رشته‌ی ادبیات آغاز کرد و بعد به سینما تغییر رشته داد. پس از پایان تحصیلات مدتی به عنوان دستیار و سپس استاد دانشکده فیلم آکادمی هنرهای نمایشی پراگ به کار مشغول شد. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۷ ﺑﻪ ﺣﺰﺏ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ﭘﻴﻮﺳﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺷﺪ. سال ۱۹۵۳ اولین کتابش را که مجموعه شعری با عنوان «انسان، باغ بزرگ» بود منتشر کرد. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۵۶ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﻀﻮﻳﺖ ﺣﺰﺏ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. آخرین مجموعه شعرش با عنوان «تک‌گویی»، سال ۱۹۵۷ و با شروع امواج آزادی‌خواهی در کشورش چاپ شد. سپس به نوشتن داستان روی آورد، زیرا اشعارش با انتقاد اعضای حزب مواجه می‌شد. کوندرا در سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ ده داستان کوتاه با عنوان «عشق‌های خنده‌دار» نوشت که در آن‌ها به رابطه فرد و اجتماع توجه شده که مضمون بسیاری از رمان‌های آینده‌اش را تشکیل می‌دهد.

نخستین رمانش، «شوخی» در ۱۹۶۷در فرانسه چاپ شد و شهرت جهانی برایش به ارمغان آورد. در سال ۱۹۶۸به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان به حمایت از جنبش اصلاح‌طلبانه معروف به بهار پراگ پرداخت. پس از اشغال کشورش توسط ارتش شوروی در اوت ۱۹۶۸ نامش در لیست سیاه قرار گرفت و انتشار کتاب‌هایش و عرضه آن‌ها در کتابخانه‌ها ممنوع و یک سال بعد از حزب و سپس از دانشکده سینما اخراج شد. در همین دوران رمان «زندگی جای دیگری است» را به زبان فرانسوی نوشت که در سال ۱۹۷۳ در فرانسه چاپ شد. پس از چاپ این رمان و مشکلاتی که برایش به وجود آمد به فرانسه مهاجرت کرد و نهایتاً در سال ۱۹۸۱ به تابعیت فرانسه درآمد و تا زمان مرگ در آنجا زیست.

 ...................

مشخصات کتاب من: نشر قطره، ترجمه پرویز همایون‌پور، چاپ هفتم 1386، تیراژ 1100 نسخه، 280 صفحه .


پ ن 1: کتاب بعدی «دختران نحیف» اثر موریل اسپارک خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

وردی که بره‌ها می‌خوانند – رضا قاسمی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زندگی واقعی آلخاندرو مایتا - ماریو بارگاس یوسا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پیشنهاداتی برای رمان

به عادت سال‌های گذشته اگر بخواهم از بین کتابهایی که سال گذشته خوانده‌ام تعدادی را انتخاب کنم و بچسبانم به لیست‌ سال‌های قبل، می‌شود همین لیستی که در ادامه‌ی مطلب آورده‌ام. کتابها را مثل سنوات گذشته سه گروه کردم ؛ اگر در هر گروه چندتایی را خوانده باشید و پسندیده باشید می‌توانید به احتمال زیاد از باقی هم‌گروهی‌هایش نیز لذت ببرید و بالعکس! البته همان‌طور که سالهای قبل گفته‌ام مو لای درز این تقسیم‌بندی می‌رود به‌شدت هم می‌رود!

تکرار می‌کنم! این یک گروه‌بندی است و نه درجه‌بندی. یعنی کتابی که در گروه A قرار گرفته است هیچ ترجیحی به کتابهای گروه B و C ندارد. فقط من با سلیقه خودم این تشخیص را داده‌ام که اگر کسی دو سه کتاب از یکی از این گروه‌ها را خوانده و لذت برده باشد به احتمال زیاد از هم‌گروهی‌هایش نیز لذت خواهد برد و بالعکس مثلاً اگر یکی دو تا از گروه C را خوانده باشید و خوشتان نیامده باشد توصیه من این است که سراغ هم‌گروهی‌های آن نروید.

امیدوارم تا سال آینده پروژه نمره‌دهی به کتابهای قبلی اتمام یابد و بتوانم لیستی با توجه به نمره‌ها در اختیار دوستان قرار بدهم.


 

ادامه مطلب ...

رمان های قابل توصیه!

به عادت سال های گذشته اگر بخواهم از بین کتابهایی که امسال خوانده ام تعدادی را انتخاب کنم و بچسبانم به لیست های سال های قبل، می شود همین لیستی که در ادامه مطلب آورده ام. کتابها را مثل سنوات گذشته سه گروه کردم ؛ اگر در هر گروه چندتایی را خوانده باشید و پسندیده باشید می توانید به احتمال زیاد از باقی همگروهی هایش نیز لذت ببرید و بالعکس! البته بدیهی است که مو لای درز این تقسیم بندی می رود.خوب هم می رود!

درخصوص آن علامت تعجبی که جلوی عنوان این مطلب گذاشته ام باید یک توضیحی بدهم. الان که به لیست سالهای قبل نگاه می کنم این احساس در من به وجود می آید که برخی از آنها را اگر الان بخوانم مطمئنن مورد پسند خودم واقع نخواهد شد...این یک امر طبیعی است... با این حساب کلمه "توصیه" در عنوان این مطلب یه جورایی معادل کلمه "مدیر فنی" در فوتبال ماست که بزرگان گفته اند یعنی: کشک!

منتها علیرغم این قضیه دستی در لیست نمی برم. این رمان ها را در زمان خواندن دوست داشته ام و این دوست داشتن در صفحات وبلاگ ثبت شده است و نمی شود از زیرش در رفت!

*****

پ. ن.:

این گروه بندی است و نه درجه بندی. دقت بفرمایید لطفن. یعنی یک کتاب گروه A هیچ ترجیحی به یک کتاب گروه B و C ندارد. فقط من با سلیقه خودم این تشخیص را داده ام که اگر کسی دو سه کتاب از یکی از این گروه ها را خوانده باشد و لذت برده باشد به احتمال زیاد از همگروهی هایش نیز لذت خواهد برد و بالعکس مثلن اگر یکی دو تا از گروه C را خوانده باشید و خوشتان نیامده باشد توصیه من این است که سراغ همگروهی های آن نروید.

*****

پ.ن: برای خرید از کتابخانه شخصی یکی از دوستان به اینجا مراجعه نمایید.

ادامه مطلب ...