میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

بیشعوری خاویر کرمنت

 

بدینوسیله اینجانب میله بدون پرچم اعلام می دارم که بیشعور هستم. من صادقانه به خاطر تمام آزار و اذیت هایی که به ]خودم و[ شما خوانندگان محترم رسانده ام پوزش می خواهم و با فروتنی از همگان برای جبران خساراتی که وارد کرده ام یاری می طلبم. باشد که با شعور شوم. (برگرفته از بخش راه های درمان به عنوان اولین قدم!)

بله درست است و این اعتراف ناشی از جوگیرشدن و شوخی نیست. البته همین که احساس می کنم برخی از دوستان این اعتراف را به شوخی برداشت می کنند هم می تواند ناشی از بیشعوری راقم این سطور باشد. چه بسا منطقی این باشد که خواننده با خود بگوید خوب این که واضح بود بابا !  یه چیز تازه تر بگو , برای گیس گلابتون , راستی آکادمی هم به پایان رسید!!

و اما بعد:

این کتاب همان طور که از عنوان فرعی آن بر می آید نوشته ای راهنما است برای شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت که به زعم نویسنده a s s h o l ism یا به قول مترجم , بیشعوری است.

نویسنده کتاب که یک پزشک متخصص مقعدشناسی است و تجربه طولانی در این امر دارد! ابتدا در مقدمه کتاب از نحوه متوجه شدن خود نسبت به این بیماری در وجود خودش پرده بر می دارد: من بیست سال آزگار یک بیشعور تمام عیار بودم و به نشانه های آن می پردازد. از نظر او بیشعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملاً ارادی و عمدی از خود بروز می دهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلباً بسیار خوشحال است. البته تعریف این واژه بسیط, کار سختی است و بهتر است که به وسیله نشانه های آن مشخص شود. ولی من همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و یک قید جدید به همین تعریف نصفه و نیمه اضافه می کنم و آن هم اضافه شدن کلمه "خود" به تعریف است زیرا که چه بسیار آزارها که در نتیجه بیشعوری به خود آدم وارد می شود و دیگران روحشان هم خبردار نمی شود و لذا به نظرم رسید که یک قسم جدید به نام بیشعور خودآزار جایش در کتاب خالیست.

همینجا یادآور شوم که زبان کتاب طنز خاصی دارد که مترجم هم از پس آن برآمده و کتابی خواندنی ماحصل این تلاش است. پس زود قضاوت نکنید که آه باز هم از این کتابهای روانشناسی دوزاری!! ... برگردیم سر تعریف بیشعوری:

بعضی ها هم می گویند که واژه بیشعوری خیلی سوبژکتیو و ذهنی است گویا بیشعورها فقط در نظر ناظر وجود دارند. شخصاً به عنوان یک مقعدشناس سابق معتقدم که این نظر فقط به درد استعمال به گویندگان این قبیل حرف های قلمبه و سلمبه می خورد.

بیشعوری شاید یک بیماری باشد ولی قطعاً حماقت نیست چون بیشتر بیشعورهای تاریخی و جغرافیایی احمق نیستند بلکه باهوش هم هستند... مثلاً سیاستمداری که با زیرکی از جهل و زیاده خواهی مردم با دادن وعده های توخالی و ارائه آمار مضحک از آنها سوئ استفاده می کند و...

بیشعوری باید از حالت تابو خارج شود و با  شفافیت و بدون هیچ ملاحظه ای نمایش داده شود, چرا که همین ملاحظات و تعارف هاست که باعث می شود بیشعورها بیشتر و بیشتر در بیشعوری شان غرق شوند.

برخی خصوصیات و نشانه های عام بیشعوری که می توان از کتاب استخراج نمود عبارتند از:

خودپسندی فجیع – نفرت انگیزی بی حد – خیرخواهی متکبرانه – کسب قدرت با خوار و خفیف کردن دیگران – امتناع از صفات اصلی انسانی – سوءاستفاده بیرحمانه از آدم های ساده – مراقبت خواهی – حالت تهاجمی داشتن – تعصب فکری – وقاحت – انکار – حرافی – عصبانیت – عدم فداکاری – غرزدن – و...

اگر پس از مطالعه کتاب متوجه شدیم که بیشعور هستیم اصلاً به این معنا نیست که ما آدمی بی ارزش, فاسد و علیل هستیم, نباید غصه خورد و از آن بدتر انکار نمود, بلکه صرفاً به این معناست که بیشعور هستیم. درک درست این مسئله شانس بهبود ما را بالا می برد.

و یادمان باشد هدف درمان این است که ما در حد معمول شعور , شخصیتی قابل دوست داشتن و رفتار معقولانه ای داشته باشیم و همین کافیست!

***

کتاب حاوی 25 فصل کوتاه است و لذا خواندن آن زیاد سخت نیست! در ابتدای هر فصل از زبان شخصیت های مثلاً مشهور یا کسانی که تحت درمان هستند یا وابستگانشان جملاتی بیان می شود که بسیار جالب توجه است که زائیده ذهن طنازنویسنده است مثلاً:

دو شگفتی بزرگ جهان, اهرام مصر و مجسمه ابوالهول نیستند آنها عبارتند از اینکه 1) چرا بیشعورها به خودشان حق می دهند که اینقدر نفرت انگیز رفتار کنندد؟ 2) چرا از یادآوری این نکته اینقدر می رنجند؟ سنت اراکلیوس شهید صدر مسیحیت (دست کم خودش این طور فکر می کرد)

یا در ابتدای فصل ازدواج با بیشعور(فصل بیستم) چنین می خوانیم:

وقتی فهمیدم عشق از زندگی ما بیرون رفته که او دیگر سیگارش را هنگام بوسیدن من از لب برنمی داشت. (ماری جین همسر یک بیشعور)

مقدمه مترجم هم در نوع خودش جالب است از مشکلات صنفی! گرفته تا فیلترهای ارشاد که قصه پر غصه ایست! اشاره می کند که درنسخه ارائه شده به ارشاد کلیه مطالب حساسیت برانگیز را حذف نموده است اما باز هم موفق نشده از صافی بگذرد. مثلاً از چند تشابه شگفت انگیز یاد می کند که اگر عیناً ترجمه می شد کسی باور نمی کرد که این جوکی از زبان نویسنده باشد و همه فکر می کردند که این از خاطرات واقعی مترجم است !! مثلاً در بخشی که به بیشعوری سیاستمداران می پردازد, نویسنده چنین می نویسد: یکی از خصلت های این بیشعورها این است که خود را چنان برگزیده خداوند می دانند که حتی هاله نورانی دور سرشان را هم می بینند! یادآوری این نکته ضروریست که این کتاب بیست سال پیش نوشته شده است.

***

این کتاب را آقای محمود فرجامی ترجمه نموده و آن را در مجازستان! منتشر نموده است که به احتمال زیاد به سمع نظر خوانندگان رسیده است. به هر حال دستیابی به آن آسان است و هزینه آن نیز صرفاً هزینه یک پیتزای معمولی است که به حساب مترجم خواهید پرداخت (روش های پرداخت در کتاب به دقت بیان شده است)!.

*** 

پ ن 1: درنگ هم به روز شده است!

ادامه مطلب ...