میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

رؤیا - آرتور شنیتسلر

«فریدولین» پزشک جوانی است که در کنار همسرش «آلبرتینه» و دخترشان، در وین زندگی مرفهی دارند. این زوج در شب قبل از آغاز روایت در مهمانی بالماسکه‌ای شرکت داشته‌اند و حال پس از فارغ شدن از مشغله‌های روزانه، در اوایل شب، به گفتگو پیرامون وقایع شب گذشته مشغول شده‌اند. برخی رخدادهایی که در زمان مهمانی بی‌اهمیت تلقی می‌شد کم‌کم قدرت گرفتند و به سراغ این دو آمدند! پرسش و پاسخ‌های متقابل درخصوص ارتباط با افراد دیگر در مهمانی، در چشم هر کدام کمی عاری از صداقت تشخیص داده شد و هر دو کوشیدند به نوعی از طرف مقابل انتقام بگیرند ولذا در بیان میزان کشش خود به شریک ناشناس‌شان در مهمانی و رقص، اغراق کردند تا به حسادت طرف مقابل بخندند! اما در ادامه گفتگو جدی‌تر دنبال شد و به بحث پیرامون تمایلات پنهان در گوشه و کنار ذهن رسید و هرکدام تلاش کردند تا با کنجکاوی، دیگری را به بیان اعترافاتی در این خصوص ترغیب کنند.

آلبرتینه به سادگی از افسری یاد کرد که او را در تعطیلات سال گذشته در دانمارک، در راه‌پله‌های هتل دیده است و از این برخورد ساده احساس هیجانی کرده است که چه‌بسا اگر آن افسر پیش‌قدم می‌شد نمی‌توانست در برابر وسوسه‌ها مقاومت کند. متقابلاً فریدولین هم از روبرو شدن با دختری 15 ساله در ساحل، در همان سفر یاد می‌کند. در میانه این اعترافات، دکتر به بالین مریضی محتضر فراخوانده می‌شود. فریدولین از خانه خارج می‌شود درحالیکه ذهنش شدیداً درگیر اعترافی است که آلبرتینه بر زبان آورده است. این خروج سرآغاز واکنش‌های خشم‌آلود مردی است که می‌خواهد به هر نحو ممکن انتقام بگیرد اما...

*****

با این مقدمه شاید خیلی از دوستان به یاد آخرین فیلم استنلی کوبریک افتاده باشند: «چشمان بازِ بسته» یا «چشمان کاملاً بسته» و... کوبریک امتیاز تبدیل این اثر به فیلم را تقریباً سه دهه قبل از ساخت آن خریداری کرده بود و چه بسا طی این سالها به آن فکر می‌کرده است اما نهایتاً این فیلم زمانی ساخته شد که آخرین فیلم او لقب بگیرد، و حتی عمرش به دیدن اکران آن هم قد نداد. در ادامه مطلب کمی بیشتر با این داستان چالش‌برانگیز روبرو خواهیم شد.

........

مشخصات کتاب من: بازی در سپیده‌دم و رؤیا، ترجمه علی‌اصغر حداد، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم بهار 1391، تیراژ 2200 نسخه، 212 صفحه.

پ ن 1: نمره من به این داستان 4.3 از 5 است. گروه B (نمره در سایت گودریدز 3.78 و در آمازون 4.3)

پ ن 2: این داستان حدوداً 88 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است.

پ ن 3: کتاب بعدی «کشتن مرغ مینا» اثر هارپر لی خواهد بود. برای کتاب پس از آن انتخابات خواهیم داشت.

 

ادامه مطلب ...