میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

زنی که گریخت – دیوید هربرت لارنس

داستان یک زن در قالب یک رمان کوتاه؛ زنی آمریکایی که در عنفوان جوانی با مردی که بیست سال از خودش مسن‌تر است ازدواج می‌کند. مرد مالک معادن نقره در نقطه‌ای در مکزیک است، مردی خودساخته که از کودکی کار کرده است و بعد از چهل‌سالگی اقدام به ازدواج می‌کند. مرد عاشق کار خود است و به نوعی ازدواج و پس از آن بچه‌دار شدن نیز بخشی از کار اوست و به قول راوی او با ازدواج آخرین پله نردبان زندگی خصوصی‌اش را نیز طی نمود. مرد عاشق همسر جوان خود نیز هست و تا سرحد مرگ او را می‌پرستد. مرد دوست داشت که با سفیدپوستان مراوده داشته باشد اما وقتی به خانه‌اش می‌آمدند(آنها به همراه دو فرزندشان در خانه‌ای در یک دهکده در کنار معدن زندگی می‌کردند) آرامش نداشت چرا که اگر به همسرش نگاه می‌کردنداحساس می‌کرد که معادنش به تاراج رفته است و... اما مرد و زن نه از نظر روحی و نه از نظر جسمانی با یکدیگر هماهنگی نداشتند:

روابط زناشویی نداشتند و نفوذ مرد بر او فقط و فقط از نقطه‌نظر اصول اخلاقی بود. بهمین دلیل زن روزبه‌روز افسرده‌تر و وابسته‌تر به شوهرش شده بود.

روزی یکی از مهمانان که مرد جوانی بود به کوه‌های مقابل خانه اشاره کرد و صحبت به سرخپوستانی کشید که در پشت این کوه‌ها با همان عقاید و سبک زندگی کهن، زندگی می‌کنند. مرد جوان چنان با هیجان و احساس در مورد اسرارآمیز بودن زندگی و آئین آنها صحبت کرد که در زن تاثیر گذاشت و او احساس کرد که می‌خواهد به آنجا برود. وقتی مرد برای انجام کاری به مسافرت رفت، این زن زیبای 33 ساله تصمیم گرفت به آن مکان سرخپوستان در پشت کوه‌ها برود. او علیرغم خطراتی که پیش رویش بود بخاطر شَعَف درونی‌اش حرکت کرد اما...!

*****

مسئله‌ی فرار از وضعیت نامطلوبی که انسان در آن گرفتار آمده است یکی از مسائل مطرح در ادبیات داستانی است! این علامت تعجب در انتهای جمله از آن رو است که به ذهنم رسید تقریباً همه‌ی داستانها را می‌توان به این موضوع محوری (خروج از وضعیت نامطلوب) تبدیل نمود... بگذریم... شاید نتوان به صورت کامل واژه‌ی "فرار" را به شخصیت اصلی داستان اطلاق کرد. زن پیرو احساسات و غریزه‌اش می‌خواهد موضوعی را تجربه کند. موضوعی که شاید و حتماً خلاف احکام عقلی و عرفی است؛ سفر به سرزمینی ناشناخته با انواع خطراتی که به ذهن می‌آید (بخصوص الان که منِ خواننده از سرنوشت غریب ایشان مطلعم!!). لارنس در زندگی شخصی خود وضعیتی تقریباً مشابه را تجربه کرده است، اما ظاهر داستان برخلاف هاله‌ای است که چهره‌ نویسنده‌اش را (حداقل در ذهن من) در بر گرفته است!

*****

دی.اچ.لارنس (1885 – 1930) نویسنده، شاعر، نقاش و مقاله‌نویس بریتانیایی یکی از نوابغ عرصه رمان در زمان خود بود و به‌واسطه تبحر در نمایاندن غرایز حیوانی و عواطف بشری شهرت داشت. چاپ و نشر برخی آثارش تا سالها برای وزرای ارشاد! کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا دردسرآفرین بود و ورود کتابهایش به برخی شهرها موجب هتک حرمت بقاع متبرکه آن شهر می‌گردید. مشهور است که فردی در روز بازی ایران-کره‌جنوبی به جلد کتاب "عاشق لیدی چترلی" نگاهی انداخت و در دم به گریگور سامسا تبدیل و پس از آن به سوسک مبدل شد. (حالا بشینید روز تاسوعا خاک‌برسری تماشا کنید!)

از این نویسنده هفت اثر در لیست 1001 کتاب حضور داشت و کماکان چهار اثر (عاشق لیدی‌چترلی، رنگین‌کمان، پسران و عشاق، زنان عاشق) در این لیست حضور دارند.

مشخصات کتاب من؛ مترجم ثریا خوانساری، نشر فردا، اصفهان، چاپ اول 1384، تیراژ 2200 نسخه، 96 صفحه.

..........................

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.4 از 5 است. (در گودریدز 3.5 و در آمازون 3.3)

 

ادامه مطلب ...

منظر پریده‌رنگ تپه‌ها – کازو ایشی‌گورو

پاراگراف ابتدایی داستان چنین است:

«نیکی، اسمی که بالاخره روی کوچک‌ترین دخترم گذاشتیم، مخفف چیزی نیست؛ فقط توافقی بین من و پدرش. جالب این‌جاست پدرش بود که دنبال اسمی ژاپنی می‌گشت، و من شاید به خاطر این خودخواهی که نمی‌خواستم گذشته را به یاد آورم روی اسمی انگلیسی پافشاری می‌کردم. بالاخره با نیکی موافقت کرد، معتقد بود این اسم حال‌وهوایی شرقی دارد. نیکی امسال، در ماه آوریل، وقتی روز‌ها هنوز سرد بود و سوزن‌ریز باران بیداد می‌کرد، به دیدنم آمد. شاید هم می‌خواست بیشتر پیشم بماند، نمی‌دانم. اما خانهٔ من در بیرون شهر و سکوتی که آن را در بر گرفته بود، حوصله‌اش را سر برد، و چیزی نگذشت که آشکارا برای بازگشت به لندن بی‌تابی می‌کرد

راوی زنی میانسال و ژاپنی است که همسری انگلیسی داشته و حالا هم در انگلستان زندگی می‌کند. زمانِ حالِ روایت، چند ماه پس از دیدار نیکی از مادرش است. نکته‌ای که برای من مهم بود، نوعی نیاز به فرار از گذشته در ذهن راوی است اما جالب است که از همین ابتدا نوکِ پیکانِ روایت به سمت گذشته است. در ادامه خواهیم دید که راوی (اتسوکو) به دو مقطع از زندگی خود ارجاع می‌دهد: گذشته نزدیک، که همین دیدار پنج روزه‌ی دختر دومش نیکی است؛ و گذشته‌ی دور، زمانی است که او در ناکازاکی زندگی می‌کند و دختر اولش (کیکو) را باردار است.

در همان صفحات ابتدایی مشخص می‌شود سالها قبل، اتسوکو و دخترش در شرایطی خاص مهاجرت کرده‌اند و کیکو (که پدرش ژاپنی است) در گذشته‌ی نزدیک خودکشی کرده است.

به نظر من خواننده اگر می‌خواهد لذتِ کامل از خواندن این کتاب ببرد لازم است که به انگیزه‌های راوی از روایت فکر کند. اگر این امر مغفول بماند، البته مسائلی نظیر پیامدهای جنگ و بمباران ناکازاکی، تفاوت و تغییرات فرهنگی ژاپن قبل و بعد از جنگ، مرگ و یکی دو موضوع دیگر، منفرداً در ذهن او پررنگ می‌شود. چنانچه دقیق هم خوانده باشد یکی دو سوال اساسی در ذهنش شکل می‌گیرد که نمی‌داند جوابش را از کجا باید بگیرد! اما اگر انگیزه‌ی روایت را بچسبد و رها نکند این مسائل و موضوعات با هارمونی دلچسبی در کنار هم قرار می‌گیرند و به قول علما فیض اکمل را خواهد برد... هرچند آن دو سوال کماکان سوال باقی خواهد ماند!

*****

این دومین کتابی است که از این نویسنده‌ی انگلیسیِ ژاپنی‌الاصل خواندم. همه‌ی هفت رمان ایشان به فارسی ترجمه شده است. از میان این هفت اثر، پنج رمان در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور داشت (در ورژن آخر یکی از آنها حذف شده است که از قضا گزینه‌ی مزبور "هرگز رهایم مکن" است که من به‌شخصه از خواندنش لذت بردم) که "منظر پریده‌رنگ تپه‌ها" یکی از آنهاست. این کتاب اولین اثر نویسنده (1982) است.

.......

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه امیر امجد، انتشارات نیلا، چاپ دوم1389، 2200 نسخه،203صفحه

پ ن 2: نمره من به کتاب 4.4 از 5 است. (در گودریدز 3.7 و در سایت آمازون 4.1)

ادامه‌ی مطلب خطر لوث شدن را دارد.

 

ادامه مطلب ...

خانم دَلُوِی - ویرجینیا وولف

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رویای تبت فریبا وفی

راوی داستان (شعله) خطاب به خواهرش شیوا که در خواب است روایت می‌کند. چه چیز را!؟ ظاهرن ساعاتی قبل از خواب، اتفاقی رخ داده است که راوی را به روایت واداشته است. اتفاقی که ابتدا با عنوان "گند زدن" برچسب می‌خورد. گندی که شیوای متین و معقول زده است. اما روایت به‌گونه‌ای با ظرافت پیش می‌رود که ذهن خواننده بیشتر درگیر ارتباطات راوی با دو مرد زندگیش می‌شود و توصیفات ابتدایی داستان و "گند" و تبعاتش را فراموش می‌کند. این فراموشی ممکن است موجب شود که در انتهای داستان مشخص شدن هویت "مرد آرام" را گره داستان فرض کند (چیزی که در کمرکش داستان تقریبن برای خواننده واضح است) و طبعن کتاب را در رده "معمولی" با نثر پرکشش و خوب قرار دهد.

اما به نظر من، این نیست! و توصیه می‌کنم خواننده بلافاصله پس از اتمام کتاب به نقطه شروع بازگردد و یک بار دیگر این دایره را طی کند.

زنی که کامل شد، زنی که به این درک رسید!

از دوران نوجوانی و جوانی همیشه این سوال در ذهنم ایجاد می‌شد که چرا زنانی که با آنها برخورد می‌کنم مدام در حال فریب‌دادن خودشان هستند!؟ نوجوان بودم و خام! این برایم عجیب بود. شاید اگر مسیر زندگی من و پدرم و مادرم و مادربزرگ‌هایم و پدربزرگ‌هایم و همه اجدادی که باورها و شاکله جسمی و ذهنی‌ام تاحدودی متاثر از آنهاست، جور دیگری بود، این پرسش پدید نمی‌آمد و یا شکلش جور دیگری بود و یا این‌قدر طول نمی‌کشید تا به جوابش نزدیک شوم.

درست یا غلط، ناشی از جبر محیط یا عوامل دیگر، به نظر می‌رسد زنی که عاشق نباشد و زنی که معشوق نباشد کامل نیست. برخی از زنان به این گزاره ایمان دارند. برخی ندانسته یا غریزی و برخی با هوش بالای خود، دانسته! البته فرقی هم ندارد... مهم این است که: "زن‌ها با غرایزشان زندگی را بهتر از مردها می‌فهمند".

به این موضوع در حد توانم در ادامه مطلب خواهم پرداخت.

******

فریبا وفی متولد سال 1341 در تبریز است. رمان رویای تبت در سال 1383 نگاشته شده (چاپ اول 1384) و برنده جایزه بنیاد گلشیری (1385) و برنده لوح تقدیر هفتمین دوره‌ی جایزه مهرگان ادب در سال 1385 شده است.

...............................

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ نهم 1392، نشر مرکز، تیراژ 1000 نسخه، 175 صفحه، قیمت 9900 تومان.

پ ن 2: نمره کتاب از نگاه من 3.9 از 5 می‌باشد. (در سایت گودریدز 3.4 از 5)

 

 

ادامه مطلب ...

مگر آنکه کارول شیلدز


راوی اول شخص داستان، خانم "ریتا وینترز" نویسنده‌ای جوان است (44 ساله) که به تازگی اولین رمانش منتشر و با موفقیت نسبی مواجه شده است. پیش از این نیز او چندین کتاب ترجمه و چند داستان کوتاه نیز از او منتشر شده است. عمده‌ترین و مهم‌ترین اثری که ترجمه کرده، زندگینامه چند‌جلدی یکی از اساتید دوران دانشجویی‌اش است که یک مبارز مشهور فمینیست در فرانسه و کانادا می‌باشد. او با این پیشینه، حالا مشغول نوشتن رمان دومش است اما مشکلی در زندگی خانوادگی‌اش رخ داده است. او دارای سه دختر 15، 17 و 19 ساله است. دختر بزرگ او "نورا" دانشگاه را ناگهان رها و خانه‌ای که به همراه دوست‌پسرش در آن زندگی می‌کرد ترک نموده و در یکی از پیاده‌رو‌های شلوغ تورنتو؛ در حالی‌که به گردنش پلاکاردیست که روی آن کلمه "نیکی" نوشته شده است؛ مشغول گدایی شده است. او البته بیشتر پولی که درمی‌آورد را بین فقرای دیگر تقسیم می‌کند و خودش شبها را در یک خوابگاه مخصوص بی‌خانمان‌ها به صبح می‌رساند.

داستان بیان دغدغه‌های راوی و نحوه برخوردش با این مشکلات و نحوه راه‌بردن داستان رمان دومش است. او به عنوان یک مادر واقعاً از این هراس دارد که اقدام دخترش ناشی از قصور او در وظایف مادری باشد. او همان‌گونه که در ذهنش مدام به چرایی این موضوع شخصی فکر می‌کند، به مسائل عمومی زنان در جامعه نیز توجه دارد. بدین صورت که در طول کتاب نامه‌های زیادی به نویسندگان مقالات و کتاب‌هایی که می‌خواند و یا برنامه‌سازان تلویزیونی درخصوص رفتار و عقایدشان و این‌که چگونه زنان را نادیده می‌گیرند، می‌نویسد.

به عنوان مثال، او از کتابخانه کتابی تحت عنوان "جای خالی نیکی" امانت می‌گیرد تا شاید درخصوص رفتار فرزندش بتواند اطلاعاتی کسب کند. او در نامه‌ای که برای نویسنده آن کتاب می‌نویسد ضمن انتقاداتی که بر کتاب وارد می‌کند این‌گونه عنوان می‌کند:

چهارده فصل از کتاب شما نمونه‌هایی از حل موفق یا ناموفق مشکلات را ارائه می‌کند ]...[ تمام نمونه‌هایی که به عنوان حلال مشکلات ارائه کرده‌اید، همه چهارده نفر آنها مرد هستند ]...[ فکر نمی‌کنید این خودش یک مشکل بزرگ اخلاقی باشد؟ ]...[ تصور نمی‌کنم هدف شما ایجاد یأس و نومیدی بوده باشد. گمان می‌کنم شما فقط کسانی را نادیده گرفته‌اید که معمولاٌ نادیده گرفته می‌شوند، یعنی نیمی از جمعیت جهان را. شاید آهنگ کلام من در این نامه برای‌تان مشخص نشود ولی خیلی سعی می‌کنم اعتراضم ملایم و آرام باشد، برخلاف تصور شما جیغ نمی‌کشم. تازه ناله هم نمی‌کنم و پای کوچک زنانه‌ام را به زمین نمی‌کوبم. آهسته زمزمه می‌کنم. ابداً نمی‌خواهم جریحه‌دار شدن احساساتم را آن‌چنان در لفافه بپیچم که خشم، جزء حالات عادی هر روزه‌ام گردد. عصبانیت، به انسان‌تر شدن کمک نمی‌کند ]...[ احتمالاً با این تصور که این نامه از یکی از آن زن‌های دون‌پایه است که التماس می‌کنند مورد اهانت واقع نشوند توجهی به آن نخواهید کرد ولی باید بفهمید که من سعی می‌کنم از دخنرم نورا و دو دختر دیگرم کریستین و ناتالی که فقط می‌خواهند انسان‌هایی کامل باشند حمایت کنم. و باید بدانید که وقتی این کلمات را به روی کاغذ می‌آورم از عصبانیت لرزه بر اندامم افتاده است.

*****

این کتاب آخرین اثر خانم کارول شیلدز است و ایشان کمی بعد از انتشار این اثر در اثر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفتند. از این نویسنده کانادایی دو اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی همین کتاب است که توسط خانم مهری شرفی ترجمه و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر نموده و دیگری نیز تحت عنوان دفترچه خاطرات سنگی توسط همین مترجم و همین انتشارات ترجمه و منتشر شده است.

.....

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1385 ، تیراژ 1000 نسخه، 254 صفحه، 3000 تومان

پ ن 2: نمره کتاب 3.1 از 5 (نمره را اصلاح نمودم... سیستم نمره دهی اول کارش است!)

پ ن 3: برچسب‌ها را برای مطالب قبلی باید کامل کنم و همزمان سیستم نمره‌دهی را برای آنها به مرور انجام خواهم داد.

ادامه مطلب ...