میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مقاومت شکننده 8 – کوری!

خیلی سال قبل از این‌که ساراماگوی پرتغالی رمان کوری را بنویسد و جایزه نوبل ببرد و خیلی سال قبل از این‌که ساباتوی آرژانتینی در رمان قهرمانان و گورهای خود فصل مهمی را به گزارش درباره نابینایان اختصاص دهد و جایزه سروانتس را ببرد، ما ایرانیان توجه ویژه‌ای به این مقوله کوری داشتیم، جسماً و عقلاً... و آثاری در این زمینه خلق نموده‌ایم که قابلیت برابری با نمونه‌های خارجی را دارد. حالا اگر خون پاک آریایی در رگ‌هایتان جاری است، با افتخار به ادامه مطلب مراجعه فرمایید!

راستش را بخواهید چنان در چنبره این اثر ساباتو گرفتار شده‌ام که فقط می‌توانم قصه تاریخی بگم تا اطلاع ثانوی!

  ادامه مطلب ...

مقاومت شکننده 7 – با خانواده همسر خود مهربان باشید!

همین ابتدا متذکر می‌شوم که واژه همسر در تیتر صرفاً به "زن" اطلاق دارد. ما از آن وبلاگ‌نویس‌ها نیستیم که در روز زن پست فمینیستی بگذاریم و بعد برویم... ما از آن جماعتی هستیم که در آستانه روز مرد هم، هوای زنان و فامیل‌شان را داریم.

در پست‌های قبل مربوط به مقاومت شکننده (آخرینش در اینجا) به سقوط اصفهان و صفویه توسط سپاهیان اندک محمود افغان رسیدیم و از مقدمات این سقوط و کلید خوردن پروژه سقوط در زمان اوج قدرت صفویه سخن به میان آمد. قبل از پرداختن به اتفاقات پس از آن، برای این‌که در فضای موضوع قرار بگیریم بد نیست این قسمت از گزارش سفیر عثمانی را قبل از قیام محمود بخوانیم:

"همه کشور قزلباش آبادان است و ویرانه آن بسیار کم است. اما چنین می‌نماید که انقراض دولتشان نزدیک است ]...[ گویی قحط‌الرجال است و از آن‌رو نظامشان آشفته و پریشان و دولتشان متزلزل است ]...[ سربازانی که از این‌طرف جمع می‌کنند از آن‌طرف در حال گریختنند"

 

ادامه مطلب ...

مقاومت شکننده 6 – چناران کهن!

اگر پست‌های مربوط به مقاومت شکننده را دنبال کرده باشید، یادتان هست که الان نوبت وارسی سقوط و علل انقراض سلسله‌ی صفویه است. (لینک پست‌های قبلی: 12345)

گفتیم که پس از گذشت نزدیک به هزارسال از سقوط ساسانیان، با روی کار آمدن صفویان، ایران دارای حکومت مرکزی مستقل و قدرتمندی شد و سرزمین ایران کلیت یکپارچه‌ای یافت. در این هزار‌سال همیشه رویای شکوه و عظمت ساسانیان و پیشینیان‌شان در پس ذهن ایرانیان بود ولذا هر‌که به قدرت می‌رسید در‌ پی برپایی آن شکوه عمل می‌کرد. صفویان البته در این راه تا حدودی موفق شدند اما سقوط‌شان نیز به سقوط ساسانیان شباهت پیدا کرد!

***

پ ن: عکس بالا احتمالن به دلیل فیلتر شدن سایتی که از آنجا لینک شده قابل رویت نیست. عکس مربوط به مجسمه شاه عباس در اصفهان است که سال 1358 از محل خود در میدان دروازه شیراز (میدان آزادی) برداشته شد و بعدها نیز اثری از آن یافت نشده است. مجسمه فوق از برنز و دارای پنج تن وزن بود و توسط استاد ایرج محمدی ساخته شده بود. 

ادامه مطلب ...

مقاومت شکننده 5 - عکس با شورت ورزشی!

تا آنجا رسیدیم که وضعیت درآمدی دولت ایران در دهه 1620 با درآمد انگلستان در آن زمان برابری می کرد و به نوعی می توان گفت که وضعیت اقتصادی دولت از این حیث مطلوب بوده است. گفته شد که عمده درآمد ایران از مالیات بر زمین حاصل می شد و عمده درآمد انگلستان از عوارض گمرکی و تجارت. گفته شد که در روابط تجاری شرکت های هند شرقی هلند و انگلستان با دربار ایران، ایران به عنوان یک شریک همتراز محسوب می شد...اما کمتر از یک سده بعد این رابطه کاملن نامتقارن شد...چه ایران و چه کشورهای مشابه در نقاط دیگر دنیا به حاشیه نظام جهانی وارد شدند.علل مختلفی را می توان برای این تغییر اوضاع برشمرد:

1-   پیشرفت و یکه تازی کشورهای اروپایی در امر حمل و نقل دریایی: دولت بریتانیا به درستی در توسعه ناوگان دریایی اش سرمایه گذاری نمود و ثمراتش را هم به دست آورد. طبیعی هم هست که دولتی که منابع درآمدیش عمدتن در تجارت است به توسعه آن بپردازد...ما منابعمان از زمین و دهقانان به دست می آمد و دولتها برای افزایش درآمد می آمدند حاکم یک ایالت را عزل می کردند و اموالش را مصادره و آن ایالت را به قیمت بالاتر به یک حاکم دیگر می دادند! خب به واقع درآمد افزایش پیدا می کرد!! اما چنانچه کل کشور را یک واحد در نظر بگیریم، فقیرتر و نحیف تر و ضعیف تر می شدیم...چون بدنمان داشت چربی سوزی می کرد و کالری ای از بیرون وارد بدن ما نمی شد.

2-   دستیابی کشورهای اروپایی به منابع مستعمرات: طبیعتن دستیابی اروپاییان به منابع نقره و طلا و...در مستعمراتشان به آنها این امکان را داد که به گسترش تجارت و تراکم سرمایه و قرار گرفتن در هسته نظام جدید جهانی بپردازند.

3-   نگاه متفاوت یا متفاوت شده اروپاییان به دنیا و... این که چرا سرمایه داری در اروپا شکل گرفت و نقش زیربنایی عقاید فلسفی و اعتقادات مذهبی در این قضیه، قابل توجه است.

 باقی در ادامه مطلب

...........................

پ.ن: انتخابات یکی دو روز ادامه خواهد داشت. آرای فعلی بدین ترتیب است:

از گروه اول: تورتیا فلت 2 رای (سامورایی+ناهید) ، حرامیان 4 رای (مدادسیاه+ منیر+مجید+ص.ش) زنگها برای که به صدا در می آید 4 رای (مهرداد+سمره+فرواک+سحر)

از گروه دوم: سرود سلیمان 5 رای(مدادسیاه+مهرداد+ص.ش+فرواک+سحر) ، قلب شکارچی تنها 1رای(سمره) ، مگر آن که 4 رای (نسیم+منیر+مؤیدی+ناهید)

ادامه مطلب ...

مقاومت شکننده 4 - امام جمعه باران!

بخش عمده مطلب خانه خوبرویان خفته را نوشته ام اما مقبول نیافتاد و لازم است که سر صبر یک نگاه دیگر بیاندازم و... خواستم یک خاطره مناسبتی از زمان مدرسه و مدیر مدرسه مان بگویم اما دیدم خیلی خشن است و ممکن است تعابیری از آن بشود که سیبیل شاغلام و ابواب جمعی آبدارخانه دود داده شود...این بود که این شد...رفتم سراغ نامه ای از ژان کان به مدیران شرکت هند شرقی هلند در سال 1619 که بسیار آموزنده است و در صفحه 68 از کتاب مقاومت شکننده آمده است:

می توانیم اجناسی از گجرات را با فلفل و طلا در ساحل سوماترا مبادله کنیم, ریال و پنبه سوماترا را با فلفل بانتام و ریال و صندل و فلفل را با اجناس و طلای چینی معامله نماییم؛ با اجناس چینی از ژاپن نقره بگیریم. به مردم سواحل کوروماندل ]جنوب هندوستان[ ریال و سایر اجناس را بدهیم و ادویه بگیریم, ادویه و بعضی اقلام دیگر را به مردم عربستان بدهیم و ریال دریافت کنیم و همین طور کار را ادامه بدهیم. همه این عملیات را به یاری کشتیها و بدون آوردن پول نقد از هلند می توانیم انجام بدهیم. ما هم اکنون مهمترین ادویه را در اختیار داریم. پس در این میان چه کم داریم؟ آیا برای پمپ کردن اولیه, آب در اختیار نداریم؟ (منظورم از آب, مقدار کافی پول نقد است که به یاری آن یک تجارت گسترده را در آسیا به راه بیاندازیم). می بینید آقایان و مدیران خوب, هیچ چیز شرکت را از دست یابی به غنی ترین تجارت دنیا باز نمی دارد.

و شاید شما هم بعد از خواندن این نامه به یاد حکایت زیر از باب سوم گلستان سعدی در فضیلت قناعت افتاده اید:

بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد. همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین. گاه گفتی: خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی: نه، که دریای مغرب مشوش است ؛ سعدیا، سفری دیگر در پیش است، اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه ای بنشینم. گفتم: آن کدام سفرست؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. انصاف، ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند. گفت: ای سعدی، تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده ای. گفتم:  

آن شنیدستی که در اقصای غور

بار سالاری بیفتاد از ستور

گفت: چشم تنگ دنیادوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور

........................................

البته نمی خواهم بگویم فقط سعدی این وسط بابت عدم شکل گیری تجارت خارجی قدرتمند و وارد نشدن پول به چرخه اقتصادی داخل و تبلیغ علیه تلاش و کار سودمند و غیره مقصر است!...آقا رفتی کیش تفریحاتتو کردی بالا غیرتن شب چیزی مصرف نکن که خوابت نبره چون اگه وسط حرفات چهارتا حرف درست و حسابی هم بزنی بالاخره یکی پیدا میشه که بگه فلانی چت کرده بود از دم چرت و پرت می گفت.یه جوری هم اینو میگه که هزارسال مایه عبرت دیگران بشه.