میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مادام بوواری - گوستاو فلوبر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سکه سازان آندره ژید


"برنار" جوان حدودن 18 ساله ایست که به تازگی متوجه شده است که فرزند نامشروع مادرش است. به همین سبب با نوشتن نامه ای تند و تیز به ناپدری از خانه بیرون می زند... شب اول به نزد دوستش "اولیویه" می رود و طبعن با قضایای مرتبط با اعضای آن خانواده بیشتر آشنا می شود. فردای آن روز دایی ناتنی اولیویه به نام "ادوار" وارد پاریس می شود و طی ماجرایی این شخصیت ها به یکدیگر لینک می شوند و...

ادوار شخصیت محوری داستان است. او رمان نویسی است که در حال نوشتن رمانی با عنوان "سکه سازان" است و در دفترچه شخصی اش در مورد وقایع مختلف دور و برش و چیزهایی که در رمانش باید مد نظر قرار بدهد می نویسد. بخشی از داستان از زاویه دید دانای کل و بخشی دیگر از زاویه دید اول شخص روایت می شود که این قسمت اخیر در واقع همان دستنوشته های ادوار است.

داستان بر اساس دو ماجرای واقعی پرورده شده است: یکی باند جاعلین سکه که از نوجوانان برای رواج آن در بازار بهره می برد و دیگری هم خودکشی عجیب یک ... اما تم اصلی داستان "ریاکاری" است. دنیای آلوده و پرفریبی که آدمها مدام سکه های تقلبی به یکدیگر قالب می کنند: تظاهر و ریاکاری.

*****

ترجمه رمان شصت سال قبل و توسط مرحوم حسن هنرمندی انجام شده است و مترجم تلاش نموده همان نثر خاص ژید را دربیاورد, به همین دو دلیل شاید برای خواننده امروزی در برخی قسمت ها کمی غیرملموس باشد...البته این ترجمه کفاف کار را می دهد و خواننده پیگیر تاریخ رمان کارش راه می افتد. این رمان در سال 1925 نگاشته شده است. نویسنده در سال 1947 برنده جایزه نوبل شد..."به پاس نوشته های تاثیرگذار و هنرمندانه که در آنها به توصیف شرایط و مشکلات انسان ها و احساساتی چون عشق به حقیقت و حالات روانی پرداخته است"... این کتاب حاوی یک مقدمه درخصوص جهان داستانی ژید و یک مقدمه درخصوص قرابت های موجود بین برخی افکار ژید و اشعار زبان فارسی و یک موخره جالب که دستنوشته های ژید در زمانی که مشغول نوشتن این رمان بوده است...یعنی حدود پنج سال! از آندره ژید 4 کتاب در لیست 1001 کتاب حضور دارد که هر چهارتا به فارسی ترجمه شده است (هرچند در لیست های ترجمه فارسی شده از قلم افتاده اند) : سکه سازان, در تنگ, رذل, مائده های زمینی.

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر ماهی, چاپ دوم 1388, تیراژ 1100 نسخه, 479 صفحه, 5900 تومان.

پ ن 2: ادامه مطلب خطر لوث شدن ندارد.

پ ن 3: نمره کتاب در سایت آمازون 4.3 , در گودریدز 3.9 , در گوگل بوک 4 و نمره من 3.3 از 5 می باشد.

پ ن 4: در موقع نوشتن مطلب کنجکاو شدم در مورد یکی از سوءظن‌های خودم کمی بیشتر جستجو و کنکاش کنم. در واقع برخی رفتارهای یکی دو سه شخصیت داستان کمی عجیب بود. ارتباطات در همان راستایی که برایم عجیب بود، کمی گنگ به نظرم می‌رسید. خب وقتی دنبال این قضایا رو گرفتم و در مجازآباد فارسی چیزی را نیافتم به مجازآباد انگلیسی رفتم و فهمیدم از چه خطر بزرگی جسته‌ام!!! در واقع گویا سه‌تن از شخصیت‌های مهم داستان تمایلات همجنس‌خواهانه دارند و اصلن یکی از محورهای داستان همین موضوع است که موجب حملات برخی علیه نویسنده شد. خب، این محور و آن تمایلات و ظهور و بروزهایش به زیبایی پالایش شده است! به نحوی‌که دست از دهن خبردار نمی‌شود مگر این‌که ذهن پلیدی چون راقم این سطور داشته باشید!! من به همه تلاشگران این عرصه تبریک عرض می‌نمایم. نمره کتاب به 2.8 تنزل پیدا کرد!

 

  ادامه مطلب ...

مون بزرگ آلن فورنیه


راوی (فرانسوا سورل) فرزند یک پدر و مادر آموزگار است که در مدرسه ای روستایی سکونت داشته اند. وقتی پانزده ساله بود و در همان مدرسه درس می خواند, دانش آموز جدیدی به نام مون به کلاسشان وارد می شود. مادر مون, او را به پدر و مادر فرانسوا می سپارد و در نتیجه این دو در خانه نیز کنار هم قرار می گیرند و دوستی عمیقی بین این دو برقرار می شود. مون که یکسال از فرانسوا بزرگتر است و از لحاظ هیکل نیز از بقیه شاگردان گنده تر است به "مون بزرگه" ملقب می شود.

در یکی از روزها مون بزرگه در اثر حادثه ای راهش را گم می کند و سر از کوشکی قدیمی در می آورد که از قضا قرار است جشنی به مناسبت عروسی پسری نوجوان به نام فرانتس برپا شود. مون در آنجا با دختری زیبا به نام ایوون (خواهر داماد) روبرو می شود و شیفته او می گردد...جشن سرانجام خاصی دارد و مون نیز به همراه باقی مهمانان از قلعه خارج می شود و یکی از مهمانان شبانه او را به نزدیکی مدرسه می رساند درحالی که مون متوجه جا و مکان و موقعیت این قلعه نمی شود.

مون و فرانسوا پس از این واقعه دغدغه بازیافتن این مکان اسرارآمیز را دارند؛ جایی که گمان می کنند یافتنش موجب خوشبختی است. جایی که گمان می کنند راه یافتن به آن پیچیده و عجیب است اما...

***

آلن فورنیه این کتاب را که اولین اثرش نیز هست را در سال 1913 و در 27 سالگی منتشر نمود و با توجه به این که سال بعدش در جنگ جهانی اول کشته شد ضمن این که کتاب به آخرین اثرش تبدیل شد, طعم شهرت کتابش را نچشید. آنچنان که مرحوم مهدی سحابی در مقدمه کتاب اشاره کرده است این کتاب یکی از کلاسیک های ادبیات فرانسه در ابتدای قرن بیستم است و «شاهکاری کوچک»... مترجم البته بیراه نمی گوید (کافیست به این نکته توجه کنیم که 9 بار به انگلیسی ترجمه شده است), هرچند مطابق سلیقه من این کتاب در لیست شاهکارهایی که خوانده ام قرار نمی گیرد اما خوب بود...

داستان مملو از احساسات و گاه در عین سادگی مستعد نمادین انگاشته شدن است. به طور خلاصه برداشتهای من این چهار موضوع بود:

1-      خوشبختی خیلی دور و دیریاب نیست.

2-      دنیا خیلی کوچک است...البته با توجه به اتفاقات داستان باید گفت زیاده از حد کوچک است.

3-      کاری که با نیت خیر انجام می دهیم لزومن منتهی به خیر نمی شود.

4-      اگر کسی بخواهد خوش باشد با همین چیزهای ساده می تواند خوش باشد و اگر نخواهد خوش باشد با هر چیز ساده ای ناخوش خواهد شد.

برخی نکات در ادامه مطلب خواهد آمد که ممکن است خطر لوث شدن داشته باشد.

***

مشخصات کتاب من:ترجمه مهدی سحابی, نشر مرکز , 1381 , (در سال 1368 توسط کتابسرای بابل با همین ترجمه و با نام دوست من مون منتشر شده است) , تیراژ 2200 نسخه , 293 صفحه , 2150 تومان

پ ن 1: مطالب بعدی به ترتیب در مورد "گهواره گربه" کورت وونه گوت و "جنگ آخرالزمان" ماریو بارگاس یوسا خواهد بود. دیدم تعطیلات است و فرصت مناسب برای قطورخوانی, دوباره دست به انتصاب زدم اما این بار یوسا که مو لای درز این انتصاب نمی رود... چنین گفت باکونون!

 

ادامه مطلب ...

ظرافت جوجه تیغی موریل باربری

داستان مجموع نوشته های دو راوی است که تقریبن به صورت متناوب در فصل های کوتاه و جداگانه کنار هم قرار گرفته است. یکی از این راویان خانم "رُنه میشل" 54 ساله که سرایدار ساختمانی هشت واحده است که ساکنین آن از طبقه مرفه جامعه (نماینده مجلس، کارخانه دار، عضو شورای دولتی، منتقد معروف و...) هستند. او در ابتدا خودش را اینگونه توصیف می کند:

... ریزه میزه، زشت، چاق و خپله. پاهایم پر از میخچه است. بوی دهانم...نباید بی شباهت به نفس ماموت باشد. درس نخوانده ام، همیشه فقیر، ملاحظه کار و آدم بی اهمیتی بوده ام...تحملم می کنند به علت این که کاملاً منطبق با آن چیزی ام که باور اجتماعی از یک سرایدار دارد...(ص13)

بند آخر توصیف فوق اهمیت ویژه ای دارد. رُنه از کودکی دیوانه وار کتاب می خوانده است و علیرغم استعداد و هوش بالایی که داشته همیشه سعی می کرده که در مدرسه کسی متوجه این موضوع نشود و بعدها هم با کوشش بسیار تصویر خودش را با تصویری که از یک زن سرایدار در جامعه وجود دارد منطبق می کند. به همین خاطر در پستو کتاب می خواند و فیلم می بیند درحالیکه تلویزیون اتاق سرایداری با صدای بلند روشن است (و احتمالن روی کانال سریال های آبکی) و یا در ارتباط با کارفرماها مدام سعی می کند خنگ و متناسب با همان تصویر رایج ظاهر شود...اما در نوشته ها و افکارش که برای مای خواننده آشکار می شود ما با زنی فوق العاده باهوش روبرو هستیم که در مورد مسائل مختلف تحلیل های قابل توجهی دارد (حتا در مورد پدیدارشناسی هوسرل مطالعه می کند و حرف دارد!). ما در رفتار و گفتار و پندار این زن ظرافت هایی را می بینیم که طبعن به راوی دوم حق می دهیم اینگونه تشبیهی در مورد رُنه به کار ببرد:

خانم میشل ظرافت جوجه تیغی را دارد: از بیرون پوشیده از خار، یک قلعه‌ی واقعی نفوذناپذیر، ولی احساسم به من می‌گوید که از درون او به همان اندازه‌ی جوجه‌تیغی ظریف است، حیوان کوچک بی‌حال، به‌شدت گوشه‌گیر و بی‌اندازه ظریف...(ص161)

اما راوی دوم "پالوما ژُس" دختر 12 ساله ای از ساکنان ساختمان است که از قضا او هم باهوش و به طرز خارق العاده ای چی بگم که حق مطلب را ادا کند!!؟...به طرز خارق العاده ای...حالا شما فعلن به موشکاف و تحلیلگر اکتفا کنید تا در ادامه به این موضوع بپردازم.پالوما تصمیم دارد که در روز تولد 13 سالگی اش خودکشی کند و از آنجایی که به قول خودش: مهم مردن و در چه سنی مردن نیست، مهم این است که آدم به هنگام مردن در حال انجام دادن چه کاری است (ص22) تصمیم دارد تا زمان موعود اندیشه های عمیق بپروراند و آنها را بنویسد. پس یک بخش از داستان همین اندیشه های عمیق پالومای 12 ساله است که شامل جملات اندیشه سوز و پولِ کتاب حلال کنی! است مثل این:

آدم ها خیال می کنند به دنبال ستاره ها می گردند ولی مثل ماهی قرمز های داخل پارچ کارشان پایان می یابد. (ص18)

از طرف دیگر چون این احتمال را می دهد که ممکن است در این جهان چیزی وجود داشته باشد که ارزش زندگی کردن را داشته باشد و منطقی نیست که آن را از دست بدهد در یادداشت های دیگری به این موضوعات می پردازد که تحت عنوان "یادداشت در زمینه حرکت مردم" بخش دیگری از روایت های پالوما ست.

با این حساب، این که زندگی چیست و چه ارزشی دارد و چه چیزهایی به زندگی ارزش می دهند موضوع اصلی داستان است.

***

این دو راوی علیرغم تفاوت سنی فاحش و تفاوت طبقاتی آشکارشان به شدت شبیه یکدیگرند به گونه ای که می توان هر دو را یکی دانست: یک مدرس سابق فلسفه در دانشگاه به نام خانم موریل باربری.

بعد از خواندن کتاب وقتی بشنوید که نویسنده فرانسوی آن در حال حاضر در ژاپن زندگی می کند اصلن تعجب نخواهید کرد واقعن جای دیگری اگر بود تعجب داشت... بار اول که کتاب را خواندم (همین چند روز پیش) حس خوبی داشتم و حتا برخی ناروانی های ترجمه را هم زیر جلکی رد می کردم (این که کتاب را از یکی از بهترین دوستانم هدیه گرفته بودم در این قضیه بی تاثیر نبود!)... اما الان که دور دوم را تمام کرده ام پنجاه پنجاهم!(از حیث رمان و ادبیات و شیوه های داستان پردازی و البته نه محتوا) در ادامه خواهم پرداخت به این موضوع....

کتاب را آقای مرتضی کلانتریان ترجمه و نشر کندوکاو آن را منتشر نموده است.


 

ادامه مطلب ...

آدلف بنژامن کنستان


آدلف جوانی 22 ساله است که پدرش از مقامات عالیرتبه حکومتی آلمان در قرن هجدهم است. او به تازگی تحصیلاتش را در دانشگاه به پایان رسانده است و قرار است جهت کسب تجربه به نقاط مختلف اروپا سفر کند و سپس به نزد پدر بازگردد و آنجا مشغول شود تا روزی جانشین او شود.

آدلف به شهر کوچکی که مقر حکومت شاهزاده ای جوان است وارد می شود. او با طبع حساسی که دارد بیشتر به تنهایی و انزوا دچار می شود هرچند او نیز مانند باقی انسانها مایل است که دوستش بدارند اما در پیرامونش کسی را نمی بیند که عشقی در او برانگیزاند یا قابل عشق او باشد...تا اینکه یک روز به منزل کنت که از آشنایان خانوادگی است دعوت می شود و آنجا با معشوقه کنت(النور) روبرو می شود و او را هدفی شایسته برای رفع تشنگی قلب و ارضای غرور عروق متصل به آن می یابد! النور که حدود 10 سال از او بزرگتر است و دو فرزند نیز از کنت دارد از معاشرت با مردی که با دیگران تفاوت دارد ناراضی نیست و...

این داستان که یکی از شاهکارهای رومانتیک قرن هجدهم است و به قولی یکی از سفاکانه ترین آنها, از نگاه اول شخص (آدلف) روایت می شود و با توجه به جهت گیری راوی در بیان رابطه و علل فراز و نشیب آن, به نوعی یک خودکاوی روانشناسانه محسوب می شود و در این زمینه از متقدمین این عرصه محسوب می شود و همانگونه که فرمود: السابقون السابقون اولئک المقربون! البته یکی از مولفه های این تقرب که مرا به شگفتی واداشت این بود که چگونه در قرن هجدهم یک نویسنده توانایی نوشتن داستانی رومانتیک در حجمی معادل 100 صفحه را دارا بوده است...روحت شاد بنجامین.

***

بنژامن کنستان که بیشتر در زمینه فلسفه سیاسی قلم زده است و یک تئوریسین لیبرالیسم قلمداد می شود همین یک رمان را به رشته تحریر درآورده است و همانگونه که از مقدمه هایی که بر دو سه چاپ اول زده است بر می آید به خاطر زندگینامه شخصی انگاشتن آن توسط برخی, از دماغش درآمده است!

پ ن 1: تا همین الان فکر می کردم این کتاب در لیست 1001 کتاب حضور دارد...ولی نیست! واقعن متعجبم...حتمن اشتباهی شده است...یعنی در قیاس با برخی آثار معاصرش که در لیست هستند به نظرم حتمن باید می بود!...به هر حال؛ این کتاب را خانم مینو مشیری ترجمه و نشر ثالث آن را روانه بازار نموده است (مشخصات کتاب من: چاپ سوم 1391, تیراژ1100 نسخه, 136 صفحه, 5000 تومان).  

 

ادامه مطلب ...