میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

تربیت‌های پدر - محمد طلوعی

مقدمه اول: نام محمد طلوعی برای من یادآور همشهری داستان است. نشریه‌ای تخصصی و قابل احترام. از آنها که ابر و باد و مه و خورشید دست به دست هم می‌دهند تا ظهور یابد و مدتی بدرخشد. مثل برنامه‌ی کتاب‌باز! تداوم داشتن آنها اما مسئله‌ی دیگری است! این نشریات و برنامه‌ها در صورت تداوم، مخاطبان خود را خواهند یافت و پس از افزایش یافتن مخاطبان پی‌گیر، طبعاً می‌توانند منشاء اثر هم باشند و خُب همین حرکت به سمت اثرگذاری یکی از دلایل متوقف و خنثی کردن آنهاست!        

مقدمه دوم: «من ژانت نیستم» محموعه داستان کوتاهی است که قبلاً از این نویسنده خوانده و در موردش نوشته بودم (اینجا). اگر بگوییم داستانهای آن مجموعه از منظر مسئله هویت به یکدیگر متصل هستند در مورد مجموعه داستان کوتاه «تربیت‌های پدر» می‌توان گفت که راوی اول‌شخص این داستان‌ها به سراغ یکی از منابع هویتی خود، یعنی پدر، رفته است و میراث او را کندوکاو و نقد می‌کند. این دو مجموعه بعدها تحت عنوان داستانهای خانوادگی نیز منتشر شده است.   

مقدمه سوم: در دوران کهن این گزاره که «پسران پیرو راه پدران خود هستند» یک گزاره بدیهی بود. پسران به طور طبیعی تحت سلطه پدران بودند و بخش عظیمی از آنها با طیب خاطر و از جان و دل به فرامین پدر گردن می‌نهادند. بحث گردن شد به یاد داستان ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل افتادم! در برخی روایت‌ها آمده است که اسماعیل خود وظیفه تیز کردن تیغ را بر عهده گرفته است. در افسانه‌های کهن ما اگر دست روزگار پدر و پسر را مقابل هم قرار می‌داد، معمولاً این نسل جوان بود که قربانی می‌شد. از سهراب تا «بیچاره اسفندیار» به تعبیر مرحوم سعیدی سیرجانی. شاید بتوان از این منظر به گذشته‌گرا بودن مردمان این منطقه ورود کرد. به هر حال میراث گذشتگان یا تربیت‌های پدر اهمیت دارد و بدون توجه به قدرت آن خیلی جای دوری نمی‌توان رفت! این میراث را نه می‌توان تغییر داد و نه می‌توان دور انداخت، شاید تنها گزینه شناخت دقیق آن و پی‌ریزی یک رابطه کارآمد و بدون تنش باشد.  

******

این مجموعه شامل شش داستان کوتاه است که راوی اول‌شخص آن همنام نویسنده است و در هر داستان به نوعی به آثار پدر در زندگی خود می‌پردازد. در داستان اول (تابستان63) راوی در حال تراشیدن ریش خود در توالت قطار است که یک یادگاری حک شده بر دیواره فایبرگلاسِ دست‌شویی توجهش را جلب می‌کند، امضایی که تاریخ تابستان سال 1363 را دارد و متعلق به پدر اوست. این‌گونه است که راوی به گذشته بازمی‌گردد تا حدس بزند چه زمانی این یادگاری حک شده است و ابهاماتی در این زمینه به ذهن او و ما می‌رسد. توضیحاتِ با تاخیر پدر (که از خصوصیات ذاتی اوست) این ابهامات را اگر بیشتر نکند کمتر نمی‌کند... در داستان دوم (نجات پسردایی کولی) راوی به استقبال پسردایی پدرش در فرودگاه رفته که پس از 30 سال به وطن بازگشته است. سی سال قبل اتفاقاتی پیرامون این پسردایی و پدر راوی رخ داده است که در زندگی خانوادگی و چه بسا فراتر از آن تأثیر به‌سزایی داشته است؛ اتفاقی که کسی در مورد آن صحبتی نمی‌کند و او به دنیال کشف حقیقت ماجرا و رفع ابهامات و بلکه اتهامات است... در داستان سوم (Made in Denmark)، راوی یادی از ماجرای مهاجرت ناکام خانواده در اوایل دهه شصت به دانمارک می‌کند و نقشی که او و مادر در ناکامی این طرح بازی کرده‌اند و چه بسا دری در کریدور ارتباطی آنها برای مدتی طولانی بسته می‌شود. در داستان چهارم (دختردایی فرنگیس) به یکی دیگر از فعالیتهای تأثیرگذار پدر در اوایل دهه هفتاد می‌پردازد که به جای آن‌که خانواده را از لحاظ اقتصادی به عرش برساند (همانند بسیاری دیگر که از فرصت‌ها بهره بردند) به مرز افلاس و فروپاشی می‌رساند و طبعاً از این طریق درهای دیگری بسته می‌شوند. داستان پنجم (مسواک بی‌موقع) به‌زعم من کوششی است که راوی برای توجیه وضعیت فعلی خود می‌کند: چی شد که به اینجا رسیدم؟ و طبعاً در این فضای وهم‌آلودی که در این داستان خلق می‌شود، پدر هم سهم به‌سزایی دارد! داستان ششم (انگشتر الماس) جنسش کمی متفاوت است و بزعم من برای همین جایگاه (داستان آخر) نوشته شده است. داستان به سفری از پیش برنامه‌ریزی شده اشاره می‌کند که پدر و پسر از بیست و پنج سال قبل برای دیدن کسوف تدارک دیده بودند. به نظر می‌رسد راوی بعد از سال‌ها قهر و آشتی‌های مقطعی و تلاش برای استقلال یا دور شدن، به دنبال یافتن راهی برای ارتباط مناسب است. باز کردن دری برای آغازی نو.

در ادامه مطلب به برخی برداشت‌ها و برش‌ها خواهم پرداخت.       

******

محمد طلوعی، متولد 1358 در رشت است. تحصیلات خود را در رشته سینما در دانشگاه سوره و سپس در رشته ادبیات نمایشی در دانشگاه تهران ادامه داده است. نخستین رمان او «قربانی باد موافق» در سال 1386 منتشر شد و نخستین مجموعه داستانش با عنوان «من ژانت نیستم» در سال 1391 برنده جایزه ادبی گلشیری شد.     

 ...................

مشخصات کتاب من: نشر افق، چاپ دوم 1393، تیراژ 1100 نسخه، 86 صفجه.  

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. گروهB  (نمره در گودریدز 3.14)

پ ن 2: کتاب بعدی فرانکشتاین اثر مری شلی خواهد بود.

 

 

ادامه مطلب ...

گل‌های معرفت - اریک امانوئل اشمیت

این مجموعه شامل سه داستان است: میلارپا، ابراهیم‌آقا و گلهای قرآن، اسکار و بانوی گلی‌پوش. داستان اول در سال 1997 و دو داستان دیگر در سالهای 2001 و 2002 منتشر شده است. آنها در واقع سه داستان اول از مجموعه‌ای تحت عنوان چرخه نامرئی به حساب می‌آیند که تا سال 2019 شامل هشت داستان شده که مستقلاً منتشر شده است.

در مورد برداشت‎‌هایم از این سه داستان در ادامه مطلب خواهم نوشت. اما اشتراک آنها چیست؟ صراط‌های مستقیم به سوی آرامش و زندگی بهتر! در واقع نویسنده در هر داستان نشان می‌دهد که در ادیان مختلف ابراهیمی و غیرابراهیمی رویکردهای نجات‌بخش و راه‌کارهای معنوی برای بهبود زندگی انسان وجود دارد که می‌تواند دست ما را گرفته و در این روزگار راه‌گشا هم باشد. در داستان اول مفهوم تناسخ و امکانات آن در بودیسم، در داستان دوم راهکار صوفیه در اسلام و در داستان سوم رویکردی در مسیحیت مورد توجه قرار گرفته؛ کاری که در داستان‌های بعدی چرخه نامرئی با نحله‌های دیگر صورت پذیرفته است. در هر کدام از این داستان‌ها ابتدا مسئله‌ای به تصویر کشیده شده و سپس شخصیتی که درگیر آن است به کمک فرد دیگری مراحل حل مسئله و غلبه بر بحران را طی می‌کند؛ فردی که به قولی پیرِ راه است و خضرگونه ما را در طی مراحل یاری می‌دهد. طبعاً نگاه اشمیت به ادیان انسان‌محور است و با رویکردهای ایدئولوژیک یا تکلیف‌محور که معمولاً برای ما بیشتر آشناست متفاوت است.

در واقع وضعیت خاصِ ما شاید مانعی برای درک این نگاه باشد که یک دیندار هم می‌تواند انسانی قانون‌مدار و مدنی یا عقلانی و یا حتی سکولار یا لیبرال و امثالهم باشد! برای ما واقعاً ایستادن در میانه بام سالهاست که سخت شده است و اصولاً عاشق قرنیزهای پشت‌بام شده‌ایم و گویی نذر داریم که از آن طرف سقوط کنیم!

*****

اریک امانوئل اشمیت متولد سال 1960 در لیون فرانسه است. این نمایشنامه‌نویس موفق حوزه‌های مختلفی چون داستان کوتاه و رمان و حتی کارگردانی را تجربه کرده و پیش از همه اینها مدرس فلسفه در دانشگاه بوده است. اشمیت جوایز متعددی دریافت و آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. تاکنون دو اثر از ایشان در وبلاگ مرور شده است که انصافاً هر دو نمایشنامه‌های قابل توصیه‌ای بوده‌اند: خرده جنایت‌های زناشوهری و نوای اسرارآمیز.

مشخصات کتاب من: ترجمه سروش حبیبی، نشر چشمه، چاپ هشتم بهار 1390، شمارگان 2000نسخه، 168صفحه

....................

پ ن 1: نمره من به داستان اول 3.3 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.22 نمره در آمازون 4) نمره من به داستان دوم 3.6 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.85 نمره در آمازون 4.4) نمره من به داستان سوم 3.8 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 4.25 نمره در آمازون 4.8)

پ ن 2: اشمیت فلسفه خوانده است. تدریس هم کرده است. اما معنویت‌گرا هم هست. خیلی در قید و بند مسیر خاصی هم نیست! به نظر می‌رسد با هر مسیری که امکان به مقصد رساندن را داشته باشد میانه خوبی داشته باشد و طبعاً مسیرهای زیباتر را ترجیح می‌دهد، حالا در هر مکتب و مذهبی که باشد. اینجا می‌توانید مصاحبه‌ جناب سعید کمالی را با ایشان بخوانید.   

پ ن 3: داستان سوم شاید به دلیل آشنایی دقیق‌تر نویسنده با آن فضا، بهتر از دو داستان دیگر از کار درآمده است علیرغم اینکه در آن دو هم زیبایی‌هایی وجود دارد.

پ ن 4: کتابهای بعدی به ترتیب «تدفین مادربزرگ» از گابریل گارسیا مارکز و «مأمور ما در هاوانا» از گراهام گرین خواهد بود.

  ادامه مطلب ...

باخه یعنی لاک‌پشت - الهام اشرفی


این کتاب حاوی یازده داستان کوتاه است که به نوع خاصی که در ادامه اشاره خواهم کرد به یکدیگر مرتبط شده‌اند. یکی از تعاریف رایج به ما می‌گوید که داستان کوتاه برشی از یک زندگی است؛ طبعاً در مقایسه با رمان که چشم‌انداز وسیع‌تری را مد نظر دارد در داستان کوتاه فرصتی برای ارائه و پرداختی از کل یک زندگی یا مجموعه‌ای از وجوه یک زندگی و حتی یکی از این وجوه هم بطور کامل فراهم نیست. اما در عوض اگر برش مورد نظر در نقطه‌ای حساس صورت پذیرد، تصویر قابل تأملی پدید می‌آید. در این مجموعه به نظر من این برش‌ها در نقاط مناسبی از زندگی شخصیت‌ها زده شده است. این اولین وجه اشتراک داستانهای این مجموعه است: جایی که تقریباً در تمامی داستانها، راوی یا شخصیت اصلی در موقعیتی دشوار خود را با بحرانی عمیق روبرو می‌بیند.

پیوند دوم داستان‌ها با یکدیگر به همان تفاوت داستان کوتاه و رمان ارتباط پیدا می‌کند. ما یک برش از زندگی اشخاص را می‌بینیم اما در انتها به این فکر می‌کنیم که شخصیت مورد نظر بعد از این مقطع حساس چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟ نویسنده تلاش کرده است در خلال روایت داستان بعدی، خیلی کوتاه و هوشمندانه به‌نوعی به این دغدغه ذهنی پاسخ بدهد و به ما تصویری کوتاه از آینده شخصیت‌های داستان قبلی ارائه کند. این ایده و نوع اجرای آن سبب شد که احساس خوبی از خواندن داستان‌های این مجموعه داشته باشم.

شاید به نظرمان بیاید که برخی از این بحران‌ها چندان عمیق نیستند (مخصوصاً قبل از مواجهه کامل) اما دقیقاً نکته اشتراک سوم از همین‌جا شکل می‌گیرد: زندگی دیگران معمولاً فاقد بحران به نظر می‌رسد و ما بیشتر وجوه بیرونی آن را می‌بینیم یا به عبارت مناسب‌تر دیگران تصویر درستی از سختی‌های زندگی ما ندارند. مثلاً راوی داستان اول(شورانگیز) با یادآوری احساسات و صحبت‌های دوستانش در مورد خوش‌شانسی او در ازدواج به این می‌اندیشد که اگر آنها مثلاً از شغل همسر او اطلاع داشتند آیا کماکان حسادت می‌کردند!؟ یا به عنوان نمونه در داستان چهارم وقتی پسر دستفروش در ترمینال با پیرمردی که قفس طوطی را بغل کرده است مواجه می‌شود فقط یک تصویر را می‌بیند و راوی آن را برای ما گزارش می‌کند اما ما که در داستان قبل با پیرمرد همراه بوده‌ایم عمق آن تصویر را متوجه می‌شویم.

«باخه...» مجموعه ساده و خوشخوانی است و به عنوان کار اول نویسنده شایسته تقدیر است. در ادامه مطلب در مورد داستانها یکی دو نکته خواهم نوشت.       

*******

مشخصات کتاب من: نشر کتاب نیستان، چاپ اول 1399، تیراژ 300 نسخه، قطع جیبی، 113 صفحه.  

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.6 از 5 است. گروهA (نمره در گودریدز 3.69 )

پ ن 2: کتاب‌های بعدی به ترتیب زندگی بر شاهراه قدیم رم، بائودولینو، و کابوس‌های بیروت خواهند بود.  

 

ادامه مطلب ...

به انتخاب مترجم - احمد اخوت

هر مجموعه داستان کوتاه که حاوی داستان‌هایی از نویسندگان مختلف باشد خواه‌ناخواه اثری است که گردآورنده با انتخاب و چینش آنها در کنار یکدیگر خلق می‌کند. این انتخاب‌ها معمولاً انواع و اقسام مختلف دارد اما دو  نوعِ مقبول آن به شرح ذیل است:

الف) گردآورنده بر اساس یک تقسیم‌بندی، دوره‌های مختلفی از شکل‌گیری و رشد داستان کوتاه را از یکدیگر تفکیک می‌کند و در هر دوره آثاری شاخص از نویسندگانِ صاحب سبک را انتخاب و در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. مقبول‌ترین مجموعه‌ای که با این سبک گردآوری دیده‌ام «یک درخت، یک صخره، یک ابر» است با ترجمه حسن افشار از نشر مرکز که پیش از این در این پست (لینک)‌ اشاراتی به این مجموعه داشته و داستانی از آن را به صورت صوتی آنجا گذاشته‌ام.

ب) گردآورنده گلچینی از چند نویسنده شاخص انتخاب می‌کند و آنها را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. در اینجا سلیقه و ذوق گردآورنده و تجربه و بسیارخوانی او در کیفیت مجموعه تاثیرگذار است. یک نمونه از این نوع می‌تواند مجموعه «لاتاری، چخوف و چند داستان دیگر» باشد که اینجا (لینک) در موردش نوشته‌ام و یک داستانش را هم به صورت صوتی آنجا گذاشته‌ام.

یک نمونه قابل توجه از نوع دوم، مجموعه «به انتخاب مترجم» است که گردآورنده از میان شاخص‌ترین داستانهای کوتاهی که خوانده است، گلچینی را انتخاب کرده است که به نظرم می‌تواند طیف گسترده‌ای از علاقمندان داستان کوتاه را راضی کند. مترجم در کنار انتخاب بر اساس سلیقه خود، قید ارزنده‌ای برای انتخاب این داستان‌ها داشته است و آن هم این‌که پیش از این ترجمه نشده باشند.

قبل از هر داستان نوشته‌ی معرفی‌گونه‌ی کوتاهی از نویسنده و داستان آمده است و بعد از هر داستان معمولاً یا نوشته کوتاهی از مترجم در پیرامون داستان آمده است یا نقدی ترجمه شده از یک منتقد و این یک ویژگی ممتاز این مجموعه است (همانند دو مجموعه دیگری که نام بردم). از این حیث خواندن مجموعه فوق تجربه خوبی برای علاقمندان داستان کوتاه و همچنین فرصتی مغتنم برای خواندن داستانی کوتاه از نویسندگان بزرگی چون پروست، ناباکف، کورتاسار و... و البته آشنایی با نویسندگانی کمتر شناخته‌شده خواهد بود.

یکی از کوتاه‌ترین داستانهای این مجموعه را انتخاب کرده و خوانده‌ام که می‌توانید آن را بشنوید: جوراب اثر تیم اوبرین در اینجا.

******

مشخصات کتاب من: ترجمه و تالیف احمد اخوت، نشر افق، چاپ دوم 1393، تیراژ 1500 نسخه، 326 صفحه.

................

پ ن 1: مطلب بعدی مزبوط به «اتحادیه ابلهان» اثر جان کندی تول خواهد بود. برنامه‌های بعدی را هم که در پست قبل نوشته‌ام.

پ ن 2: به دوستمان فرواک بابت برنده شدن در مسابقه داستانک نشر چشمه با عنوان «کشتن کرونا با کتاب» تبریک می‌گویم. داستانک خوبی بود: اینجا


لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر

این مجموعه داستان شامل هفت داستان کوتاه از نویسندگان انگلیسی‌زبان است که توسط جعفر مدرس صادقی انتخاب و ترجمه شده است. این مجموعه علاوه بر داستان‌ها، یک مقدمه مبسوط درخصوص داستان کوتاه و معرفی نویسندگان منتخب در ابتدای کتاب و شش مقاله کوتاه در باب حواشی مرتبط با نویسندگی در انتهای کتاب دارد که همگی جالب توجه هستند. چاپ اول کتاب در سال 1371 انجام شده است و می‌توان گفت در آن زمان بیشتر این نویسندگان برای خوانندگان فارسی‌زبان چندان شناخته شده نبودند. به عنوان مثال کازوئو ایشی‌گورو (که قرار بود مطلب بعدی در مورد کتاب «وقتی یتیم بودیم» از این نویسنده باشد و هنوز هم قرار است مطلب بعدی همین باشد!) در آن زمان 38 ساله است و اثری از او به فارسی ترجمه نشده است و احتمالاً این داستان کوتاه اولین اثری است که از او به فارسی چاپ شده است. این نویسنده در مقدمه با بزرگانی همچون هنری جیمز و دیگر بزرگان این عرصه مقایسه می‌شود... مقایسه‌ای که حالا می‌دانیم اصلاً بیراه نبوده است. شش نویسنده دیگر همگی آمریکایی هستند؛ سه زن و سه مرد: شرلی جکسن، آن تایلر و آن بیتی، ریموند کارور، جان آپدایک و توبیاس ولف.

خواندن این مجموعه را به دوستداران داستان کوتاه توصیه می‌کنم. در ادامه مطلب مختصری در مورد داستانها و پاراگراف‌هایی از آنها را آورده‌ام و یکی از آنها را هم به صورت صوتی... البته که خواندن آن داستان از روی کتاب چیز دیگری است. واقعاً چیز دیگری است.

..........................

مشخصات کتاب: ترجمه و گردآوری جعفر مدرس صادقی - نشر مرکز – چاپ پنجم 1387 – 183صفحه

پ ن 1: نمره من به این مجموعه 4 از 5 است. (در سایت گودریدز 3.78 )

پ ن 2: از اظهار لطف و احوال‌پرسی دوستان بسیار متشکرم. اوضاع روبراه است و هفته آینده یک عمل کوچک برای خارج کردن آن جسم خارجی خواهم داشت و تمام!

پ ن 3: مطلب بعدی درخصوص کتاب «وقتی یتیم بودیم» کازوئو ایشی‌گورو خواهد بود. برنامه بعدی نیز «ما» اثر یوگنی زامیاتین است.

 

 

ادامه مطلب ...