راوی پسر نوجوان و تازهبالغی به نام جک است که همراه با پدر و مادر، خواهر بزرگترش جولی، خواهر و برادر کوچکترش سو و تام، زندگی میکند. خانهی آنها که بزرگ و قدیمی و به شکل یک قلعه است، در خیابانی که اکثر خانههایش داخل طرح افتادهاند و تخریب شدهاند قرار دارد و البته طرح هم خوابیده و خیابان تقریباً متروکه است. آنها هیچ فکوفامیل و دوست و آشنایی هم ندارند که رفتوآمدی داشته باشند؛ انگار که در یک جزیره باشند. او روایت خودش را با این جمله آغاز میکند: پدرم رو نکشتم، اما بعضی وقتها احساس میکردم یکجورهایی باعث مرگش شده بودم. ولی به دلیل همزمانیاش با تغییر جسمی عظیمی که در من رخ میداد و اتفاقات پس از آن، مرگش بیاهمیت به نظر میرسید... این شروعِ خاص، ما را به مباحث فرویدی در زمینه عقدهی اودیپ و دوران بلوغ جنسی رهنمون میسازد. راوی سپس به وقایع منتهی به مرگ پدرش میپردازد تا صرفاً نشان دهد که چگونه وارث حجم زیادی سیمان شدند. علاقهای که پدر برای سیمانکاری در باغچهی خانه دارد و سیمان فراوانی که میخرد و نقش مهمی که این سیمان در ادامه ایفا میکند..، در ادامه مطلب نکات بیشتری در مورد داستان خواهم نوشت.
با توجه به اینکه راوی نوجوان است، داستان رنگ و روی سادهای دارد. ساده و روان پیش میرود و به انتها میرسد. من اما با توجه به اینکه کتاب در "لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند" حضور دارد مدام در انتظار نقطه اوج و یا بهتر بگویم نقطهای که من را به شگفتزدگی دچار کند بودم. یکجور تکاندهنده بودن که اتفاقاً همین صفت را در مورد کتاب و نویسندهاش ؛ زمانی که قصد خرید آن را داشتم، شنیده بودم. طبعاً بخشهایی از داستان قابلیت فرود آوردن چکش بر ذهن خواننده را داشت اما نه در آن حدی که من انتظارش را داشتم... البته ممارست و جستجو به من ثابت کرد انتظارم بیجا نبوده است! در ادامه مطلب ابتدا به همین موضوع خواهم پرداخت : چگونه یک رمان تکاندهنده به رمانی خنثی تبدیل میشود!؟
*****
یان مک ایوان، یکی از نویسندگان مطرح و جنجالی انگلیسی است که حواشی کارهایش بعضاً به سرزمین کتابنخوان ما هم کشیده شده است. همین سه سال قبل بود که ترجمه و چاپ یکی از کتابهایش به نام تاوان به جایی رسید که همه نسخ آن از کتابفروشیها جمعآوری شد. از یکی دو کاری که از این نویسنده دیدهام برمیآید که در پسزمینهی آثارش به موضوع تاثیر و تاثرات بلوغ جنسی (به عنوان یک تغییر عظیم) بر روان و رفتار شخصیتهای نوجوان آثارش میپردازد.
از ایوان در ویرایش اولیه لیست 1001 کتاب، هشت اثر حضور داشت که همین موضوع اهمیت این نویسنده را نشان میدهد. هرچند در سال 2010 به سه اثر و در سال 2012 به دو اثر کاهش یافت : تاوان(2001)، باغ سیمانی (1978 اولین اثر نویسنده). به قول معروف: چیزی از ارزشهای این نویسنده کاسته نخواهد شد!!
لازم به ذکر است ادامه مطلب خطر لوث شدن دارد. دوستان عزیز حتماً تاکنون متوجه شدهاند که تا حد امکان نسبت به لو نرفتن و کاهش جذابیت داستان حساسیت دارم (حتا در ادامه مطلب)، لیکن این یک مورد خاص است و چارهای نبود.
.............................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه وحید روزبهانی، نشر آموت، چاپ اول بهار 1392، تیراژ 1100 نسخه، 160صفحه
پ ن 2: نمره رمان از نگاه من 4.1 است (در سایت گودریدز و آمازون هر دو 3.6 از 5). البته یک نکته در این مورد قابل ذکر است که نمرهی خوانش اول من به متنِ حاضر 3.5 بود. پس از کشف مواردی که در ادامهی مطلب آوردهام و خوانش مجدد این افزایش رخ داد.
ادامه مطلب ...
اکثر شخصیتهای اصلی داستان با کشتی از انگلستان وارد بندری در فرانسه میشوند و سوار قطار سریعالسیر شرق میشوند؛ قطاری که در کلن و وین و بلگراد توقف میکند و در نهایت به استانبول میرسد. "مایات" تاجری جوان، ثروتمند و یهودی است که به استانبول میرود تا سهام یکی از شرکتهای رقیبش را بخرد. "کورال" دختری جوان است که برای اجرای برنامههای رقص و کار در این زمینه به استانبول میرود. شخصیت تقریباً محوری داستان مردی است که در میانهی راه هویت واقعیش برملا میشود؛ یعنی زمانیکه قطار در کلن توقف میکند، خانم خبرنگاری به نام "میبل" که برای بدرقهی پارتنرش "جانت" آمده است، او را میبیند و یقین میکند که خبری دست اول را به دست آورده است، پس او هم سوار میشود. در وین قاتلی به جمع اضافه میشود، اما در بلگراد، اتفاقاتی رخداده است که سرنوشت اشخاص داستان را تحت تاثیر قرار میدهد...
آدمها در مسیر زندگی با یکدیگر ارتباطاتی برقرار میکنند و بواسطه برخی کنشها ممکن است احساس دِینی در یکدیگر ایجاد کنند. طرف مقابل به نوبهی خودش میتواند فراموش کند یا جبران کند. این جبران کردن گاهی انجام وظیفه است لیکن میتواند به "وفاداری" و عشق و دوستداشتن تعبیر شود و تبعاتی به دنبال داشته باشد. زندگی قطاری است که حفظ تعادل در آن مستلزم داشتن انعطافپذیری و فرصتشناسی؛ و از آن مهمتر توانایی درک حقیقت و "اعتراف" به آن است، بهخصوص وقتی که ما با حقیقت روبرو میشویم. این موضوع در روابط مایات-کورال، وارن-جانت، کورال-دکتر، دکتر-مردم، مشهود است. گرین همانگونه که خودش اشاره کرده است به ایمانِ رو به افول و آن لحظهای که انسان اعتقاداتش متزلزل میشود علاقمند است ؛ نقطه شک و تردید. شخصیتهای این داستان هم یکبهیک به این نقطه میرسند و شخصیت و اعتقاداتشان در بوته آزمایش قرار میگیرد.
*****
این دومین کتاب گراهام گرین است که در موردش در وبلاگ مینویسم (مامور معتمد اینجا) که هر دو از آن نوع داستانهایی است که نویسنده از آنها زمانی با عنوان سرگرمکننده یاد میکند. از این نویسنده در سال 2006 هشت کتاب در لیست 1001 کتاب حضور داشت که در ویرایشهای بعدی به پنج عدد تقلیل یافت (صخره برایتون، پایان رابطه، کنسول افتخاری، قدرت و افتخار، آمریکایی آرام) و سه کتاب دیگر(مرد سوم، جان کلام، انگلیس مرا ساخت) جا را برای کتابهای جدید باز نمودند.
اولین چاپ این کتاب در سال 1932 منتشر و در ایران، در سال 1364 با نام "سفر بیبازگشت" توسط غلامحسین سالمی و سهیلا فرزیننژاد ترجمه و کتابسرای تندیس آن را منتشر نموده است. چاپ جدید آن با نام "قطار استانبول" چند سالی در انتظار مجوز چاپ بود... وقتی کتاب را میخواندم و با صحنههایی روبرو میشدم که احتمالاً موجب تاخیر در کسب مجوز تجدید چاپ شده است، به این فکر میکردم که چه سیر صعودیای تا سقوط طی نمودیم!
............................................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول سال 1364، 371صفحه، 650ریال!
پ ن 2: نمره رمان از نگاه من 3.3 از 5 است. (در سایت آمازون 3.9 و در گودریدز 3.5)
ادامه مطلب ...
"جیم" پسربچه یازده سالهی انگلیسی است که به همراه پدر و مادرش در شانگهایِ چین زندگی میکند. او در سال 1930 در شانگهای به دنیا آمده است و پدرش مدیر یک کارخانه نساجی است. اگر یک جمع و تفریق بکنید متوجه میشوید زمان شروع روایت اوایل جنگ جهانی دوم است و همانطور که احتمالاً حدس زدهاید داستان پیرامون مصائب این جنگ خانمانسوز است با این تفاوت که یک "کودک" و کشور "چین" در کانون روایت قرار دارند.
معمولاً گاهی در اواخر مطلب پیرامون توصیه و چه و چه اشارات کوچکی دارم اما این بار در همین ابتدا باید عرض کنم که این کتاب واقعاً خواندن دارد! فکر کنم بهتر باشد من یک پیش زمینهای در مورد زمان-مکان روایت در اختیار دوستان قرار بدهم و باقی را بگذارم خوانندگان احتمالی خودشان طیطریق نمایند و لذت ببرند.
در اوایل دهه 1930 ژاپنیها که از نظر قوای نظامی برتری محسوسی در آسیایِ جنوبشرقی داشتند با مستمسک قرار دادن حرکات تروریستی برعلیه بازرگانانشان در شرقِ چین, به این مناطق لشگرکشی و منطقه وسیعی را اشغال نمودند. چند سالی بود که چین پس از انقلاب 1911 تحت لوای حکومت جمهوری اداره میشد و البته به علت جنگهای داخلی تضعیف شده بود. ژاپنیها پس از دستیابی به پیروزی, یکی از بازماندگان سلسله امپراتوری سابق را در این مناطق(منچوری) به تخت نشاندند.
بعدها در سال 1937 ژاپنیها حملات دیگری انجام دادند و حتا نانجینگ (پایتخت قدیمی چین) را تسخیر کردند و عمده بنادر چین را تحت کنترل گرفتند. در سال 1941 و همزمان با حمله به پرل هاربر, نیروهای ژاپن در شهر بینالمللی شانگهای به ناوهای انگلیسی و آمریکایی حمله کردند و عملاً شعلههای جنگ جهانی دوم در آن گوشه دنیا هم افروخته شد. "امپراتوری خورشید" از همینجا آغاز میشود.
حالا قبل از اینکه بروید به ادامهی مطلب یا بروید به دنبال تهیهی کتاب, یک سوال: آیا میدانستید که از حدود 70 میلیون نفر تلفات جنگ جهانی دوم، بیشترین تلفات غیرنظامیان را چینیها داشتند!؟ تلفات چینیها 20 میلیون نفر بود که بیش از 16 میلیون نفر آن غیرنظامی بودند. در پسزمینههای "امپراتوری خورشید" با کم و کیف این تلفات آشنا میشوید و البته با موضوع مهمتری که یکی از تمهای اصلی داستان است: "جنگ" یا "اخبار جنگ"... واقعیت چیست!؟ و البته یکی از مهمترین تبعات جنگ که در ادامه مطلب به آن خواهم پرداخت.
******
جیمز گراهام بالارد متولد 1930 در شانگهای است! بله درست است! وقایع داستان مبتنی بر اتفاقاتی است که نویسنده با گوشت و پوستش حس کرده است و البته تاثیر آن سالها و تا آخر عمرش با او بود و در داستانهایش نمود یافت. در مورد بالارد اینجا بیشتر بخوانید (یکی از تیترهای ادامهی مطلب هم با الهام از همین مطلب در نظر گرفتم). از بالارد در سال 2006 هفت کتاب در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور داشت اما در ویرایشهای بعدی این تعداد به "دو" کاهش یافت؛ همین کتاب و کتاب CRASH.
...............
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه علیاصغر بهرامی, نشر چشمه, چاپ دوم 1388, 1200نسخه, 432صفحه
پ ن 2: در مورد نمره... چندین بار نمره دادم، هربار بین 4.5 الی 4.8 شد... منتها برای داستانهایی که از برخی جنبهها یک چیز نویی پیش چشم آدم میگذارند نمیتوان چیزی کم کرد! نمره کتاب 5 از 5 میباشد. (نمره در سایت گودریدز 4 و در سایت آمازون 4.5 میباشد. بله جدیداً خوشنمره شدهام!)
پ ن 3: وقتی کتاب را میخواندم مدام با توصیفات و تصاویری روبرو میشدم که با خودم میگفتم این داستان خوراک فیلمشدن است. وقتی به انتها رسیدم و مقدمه مترجم را خواندم متوجه شدم اسپیلبرگ در سال 1987 زحمتش را کشیده است. جالب است بدانید کریستین بیل نقش جیم را بازی میکند و همچنین تام استوپارد که اینجا کتابی از او معرفی کردهام, فیلنامه اقتباسی را نوشته است.
ادامه مطلب ...
چه کسی جاسوس است!؟ جیمز باند, ادوارد اسنودن, ماتاهاری, سعید واجبی, آن مردی که زمان اصلاحات با چمدان آمد... میبینید؟! چنان متنوعند که اساسن نمیتوان یک قالب مشخص برای آنها تصور کرد. یکی مانند جیمز باند ابزار و وسایل عجیب و غریب به همراه دارد, یکی مثل اسنودن برای صد سال اطلاعات سری دارد و حالا حالاها سرگرممان میکند, یکی معصومیت خاصی در چهره دارد (جیسون بورن) و یکی دیگر تا صد سال دیگر هم چهرهاش از سایه خارج نمیشود.
وقتی الان "خرگوش" میتواند جاسوسی کند, حتمن در آینده نهچندان دور "هویج" هم قابلیت جاسوسی خواهد داشت و ما هنگام خوردن سوپ نیز باید حواسمان شش دانگ جمع باشد که بند را آب ندهیم. اصلن چرا راه دور برویم؟ همین سیستم مخابرات... هیچکس تنها نیست!... این یک شعار تبلیغاتی نیست. پشت پرده این تکنولوژی کلی ایده برای تنها نماندن آدمها خوابیده است! یاد رمان بااهمیت "میرا" به خیر...
چند روز قبل یک آقای مخابراتی آمده بود تا پسرش را از تنهایی در بیاورد و برای این کار در نظر گرفته بود که ایشان را باجناق بنده نماید! ما هم مثل یک میلهی متشخص نشستیم و به حرفهای ایشان در مورد حرفهشان گوش دادیم. غیر از مسایل کنترلی مخابرات که هوش از سر آدم میپراند، از جمله متوجه شدم افرادی که در بخش ماکروویو کار میکنند همه دختردار میشوند! خب این نکته جالب و کاربردی بود. من به خواهرزنجان گفتهام عجله نکند تا لااقل ما در این مراسمات با حقایق بیشتری از مشاغل مختلف آشنا شویم. از کجا معلوم...شاید در یک روز زمستانی وقتی ما پرسیدیم آقاداماد شغلشان چیست؟ پدرشان خیلی متین و محکم بگوید بندهزاده جاسوس هستند! و فردای آن روز در وبلاگمان تیتر بزنیم: باجناقی که از سردسیر آمد!
*****
جان لوکاره نام مستعار آقای دیوید جان مور کورنل است که حدود ده سال در سیستم اطلاعاتی انگلستان کار کرده و بعد به جرگه نویسندگان پیوسته است. معروفترین اثرش همین کتاب است که در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد... داستانی مشهور در ژانر جاسوسی که بر اساس آن فیلم هم ساخته شده است که من دقیقن در صفحات آخر به یادم آمد فیلم را در سالهای خیلی دور دیدهام!
پ ن 1: ادامه مطلب مختصری در مورد خود کتاب نوشتهام و به هیچ وجه خطر لوث شدن ندارد.
پ ن 2: مشخصات کتاب من؛ ترجمه فرزاد فربد, انتشارات جهان کتاب, تیراژ 1100 نسخه, 281 صفحه, قیمت 5500 تومان.
پ ن 3: نمره کتاب 3.5 از 5 میباشد.
پ ن 4: کتابهای بعدی به ترتیب؛ سکهسازان (آندره ژید) خانواده پاسکوآل دوآرته (خوسه سلا) خاطرات یک گیشا (آرتور گلدن) و بلم سنگی (ژوزه ساراماگو) خواهد بود.
ادامه مطلب ...