میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مقاومت شکننده12- این پول‌ها خوردن نداشت خانم دلُوِی!

دور اولی که کتاب خانم دلُوِی را خواندم (همین دو هفته‌ی قبل) با خودم گفتم این چی بود! با یک ضرب و زوری خودم را به انتها رساندم... اما بار دوم به مدد دوپینگ‌هایی که در انتهای کتاب بود، جذابیت‌های خاص خودش را دارد و به همین خاطر احتمالاً یک هفته دیگر با هم هستیم. لذا فرصت هست که "مقاومت شکننده" را در ادامه مطلب پیش ببرم.

پ.ن: برای دسترسی به قسمت‌های قبلی کافیست روی برچسب مقاومت شکننده کلیک کنید.

 

چند نکته اقتصادی

1-     تراز تجاری ایران در زمان شاه‌عباس‌صفوی مثبت بود... جانشینان او البته اهل‌حرم بودند و تراز را ناتراز کردند و خزانه خالی شد و بعد هم سقوط! در زمان محمود و اشرف و نادر و اکثر زمان‌های قرن هجدهم اصلاً تجارتی نبود که تراز داشته باشد. اما بعد از ثبات و تثبیت قاجار، تجارت نیز دوباره جوانه زد اما خیلی زود و به مرور به نفع روسیه و انگلستان منفی شد و این سرآغاز وابستگی بود.

2-     یکی از علل بند فوق می‌تواند از بین رفتن زیرساخت‌های تجاری طی یک قرن جنگ و ناامنی باشد. پس از آن هم چندان فرصتی پیش نیامد تا برخی صنایع بومی شکل بگیرد. دولت مرکزی هم ضعیف بود و نمی‌توانست در زمینه گمرکات و حقوق گمرکی تحرک قابل توجهی داشته باشد.

3-     پس از شکست از روس‌ها و در متن عهدنامه‌های دوگانه شرایط خاصی از لحاظ تجاری تحمیل شد که به مرور این شرایط نصیب دولتهای دیگر نیز شد و نتیجه‌اش این شد که ما کم‌کم تبدیل شدیم به بازار مصرف کالاهای روسی و انگلیسی! و شدیم مثال خوبی برای نظریه نظام جهانی والرشتین: صادرکننده‌ی مواد خام و مصرف‌کننده‌ی کالاهای برخی کشورهای هسته نظام جهانی.

4-     در اواسط قرن نوزدهم 27٪ صادرات ایران را پارچه‌های دستباف پنبه‌ای و پشمی و ابریشمی تشکیل می‌داد که 50 سال بعد این میزان به 1٪ کاهش یافت.

5-     حجم مواد خام صادراتی ما در اواخر قرن نوزدهم 5 برابر حجم کالاهای ساخته شده‌ی وارداتی بود اما ارزش پولی همین واردات 3 برابر صادرات بود.

6-     مواد خامی که صادر می‌کردیم اینها بود: تریاک، برنج، پنبه، گندم، توتون و تنباکو، خشکبار، گردو، ابریشم و پشم. نوسان قیمت برخی از این اقلام در ربع آخر قرن نوزدهم جالب است؛ ارزش گندم به یک هفتم ، ابریشم به یک چهارم و تریاک به کمتر از نصف کاهش یافت.

7-     ایران برای تامین برنج مورد نیاز جنوب کشور که از هند وارد می‌شد، دو برابر میزان برنج وارداتی، از شمال برنج به روسیه صادر می‌کرد!!!

8-     غرامت جنگ با روسیه و غرامت‌های دیگر سیر نزولی قدرت مرکزی را سبب شد. امتیازهایی داده می‌شد که هوش از سر شنوندگان می‌پراند! مثلاً لرد کرزن نایب‌السلطنه هند در مورد امتیاز رویتر می‌گوید: کاملترین و خارق‌العاده‌ترین مورد تسلیم تمامی منابع صنعتی یک کشور به خارجیان است، در حدی که کسی خوابش را هم نمی‌دیده تا چه رسد به تحقق آن امید بسته باشد... آن هم در ازای 40 هزار پوند!!!

9-     البته امتیازات رویتر و تنباکو هیچگاه اجرا نشد و چه بسا رقیبانی که دستشان کوتاه مانده بود کمک کردند که جریان اجتماعی برای لغو آنها به وجود بیاید اما غرامتی که بر ذمه دولت قرار گرفت موجب استقراض و وابستگی بیشتر گردید.

10- امتیاز دارسی (نفت) موجی ایجاد نکرد. در سال 1901 در ازای 20هزار پوند این امتیاز واگذار شد. امتیازی که بر اساس آن سیزده سال بعد 40 میلیون پوند (سود سالانه سال 1914) نصیب دولت انگلستان نمود که حدود 50درصد سهام شرکت بریتیش پترولیوم را داشت. سهم ایران در آن سال 2 میلیون پوند بود...حدود دو و نیم درصد!

11-  روسیه هم از اواسط قرن نوزدهم در همین راستای بسط نفوذ اقتصادی تلاش نمود و بسیار هم موفق بود به‌نحوی که در انتهای قرن نوزدهم قدرت برتر در این زمینه در ایران بود. رهنمودهای وزیر خارجه روسیه به سفیر جدیدشان در ایران در سال 1904 خیلی گویاست: مهمترین هدف بلندمدتی که ما در رابطه با ایران دنبال می‌کنیم به شرح زیر خلاصه می شود: محافظت از تمامیت قلمرو شاه، بدین معنی که نه خودمان ادعاها و مطالبات ارضی داشته باشیم و نه به قدرت سومی چنین اجازه‌ای را بدهیم؛ بدین ترتیب تدریجاً تمام نقاط ایران را زیر سلطه خود خواهیم آورد بی‌آنکه علائم ظاهری استقلال آن‌را نقض کنیم یا به ساختار داخلی‌اش دست بزنیم. به تعبیر دیگر، ما وظیفه داریم ایران را از نظر سیاسی مطیع خود سازیم و از این موقعیت بهره‌برداری کنیم، ما ابزار کاملاً قدرتمند اقتصادی را در اختیار داریم، سهم بزرگی از بازار ایران در اختیار ماست، سرمایه‌ها و سوداگران روسی قادرند ایران را بطور انحصاری و آزادانه مورد بهره‌کشی قرار دهند. وقتی این رابطه نزدیک همراه با پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن حاصل آید، شالوده‌ای قوی بنا می‌گردد که ما براساس آن فعالیتهای پرثمری انجام خواهیم داد...(مقاومت شکننده ص177).

12- همانگونه که معروف است ایران تبدیل شد به کشوری که همه معایب یک مستعمره را دارا بود اما از مزایای معدود مستعمره شدن مانند ایجاد صنایعی به سود مستقیم استعمارگران یا مقاصد نظامی‌شان، بهبود نظام قضایی و مانند اینها، محروم ماند. جالب است بدانیم که روسیه و انگلیس توافق کردند که در ایران راه‌آهن ساخته نشود!

 

 

 

 

 

 

نظرات 13 + ارسال نظر
سمره جمعه 4 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام
خانم دالاوی پول هاروخورده؟

سلام
بالاخره این پول‌هایی که از ما کودکانِ سیبیل‌دارِ کودن بیرون می‌کشیدند وارد چرخه اقتصادی‌شان می‌شد و باصطلاح لقمه‌ی امثال خانم دالووی، شبهه‌ناک گردید! این وضعیت اسفناک غرب نتیجه‌ی همان لقمه‌ها است!

رضا جمعه 4 دی‌ماه سال 1394 ساعت 05:16 ب.ظ http://shabgardi.blogfa.com/

ابن که هند را پر از راه آهن کردن ولی در ایران هیچ راه آهنی نکین جای تعجب داره و رضا خان بود که به این کار اقدام کرد

سلام
هند مستعمره بود و تحت مدیریت مستقیم انگلیسی‌ها ولذا در کنار استفاده‌هایی که می‌کردند خواه‌ناخواه منافعی هم نصیب هند شد؛ مثل راه‌آهن گسترده هند، مثل سیستم قضایی درست و درمان هند و امثالهم. اما ما مستعمره نشدیم و استقلال‌مان باصطلاح حفظ شد اما وضعمان چنان بود که بارها و بارها از مستعمره بودن بدتر بود... یک نمونه‌اش این بود که توافق کردند در اینجا راه‌آهن ساخته نشود. یک نمونه‌اش این بود که شاهِ مملکت نمی‌توانست به قول خودش یک شکارِ ساده و بدون دغدغه برود بدون اینکه دولتهای رقیب مشکوک بشوند و منافع خود را در خطر ببینند و به‌تبع آن به شاه فشار بیاورند.

کامشین جمعه 4 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:12 ب.ظ http://kamsin.blog.ir

میله جان
بازهم از این پست ها بگذار تا من به راحتی امتحانم را پاس کنم مرسی پسرم

سلام
به روی چشم!
فقط نفهمیدم این عبارت نشان از تعریف و تکریم از این پست‌هاست یا به مثابه نطق‌های طولانی نمایندگان مجلس‌های خیلی قدیم نظیر مکی و امثالهم برای اتلاف وقت و اتمام دوره مجلس، به آنها نگاه می‌کنید!

فرانک شنبه 5 دی‌ماه سال 1394 ساعت 05:54 ق.ظ

سلام
اگه کتاب خانم دالوی رو نگه داشته بودم شاید دوباره میخوندمش.ناتمام گذاشتن کتاب حس بدی داره.ولی در عوض تاریخ شکننده ایران و میخونم.از قسمت اول باید شروع کنم.شما خیلی خلاصه و روان مینویسید فکر نمی خوندنش عذاب بزرگی باشه.
ممنون

سلام
حالا در آینده... البته ترجمه هم در این مقوله بسیار مهم است. گاهی پیش می‌آید آدم کتابی را هدیه می‌دهد و ترجمه‌ی بهتری را برای خودش تهیه می‌کند!!
خواندن پست‌های مقاومت شکننده نه تنها عذاب‌آور نیست بلکه بسیار هم لذت‌بخش است. چیزی شبیه باقلوا... بدون تعریف از خود عرض می‌کنم!

آزاده شنبه 5 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:55 ب.ظ

درود بر شما
من از چند سال پیش بارها به وبلاگتون اومدم ، سبک نوشتنتون بسیار زیبا و دلنشینه و کتابهای زیادی رو براساس معرفی شما خوندم، از شما بسیار متشکرم،موفق و پایدار باشید

سلام بر شما
خوشحالم که در این سالها چنین همراهانی داشته‌ام.
موجب دلگرمی من هستید.
ممنونم.

فرانک یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:46 ق.ظ

سلام
پستهای مقاومت شکننده واقعن باقلواس
البته من از هدیه دادن کتاب هیچوقت پشیمون نمیشم.. آگه طرفم پشیمون نشده باشه از خانم دالووی ولی خب خودش سبک جریان سیال ذهن و دوست داشت
من حالا برم مطالب قبلی مقاومت شکننده رو بخونم تا برسم اینجا.تا شماره 3 خوندم فعلن .مزاحم نشم دیگه.

سلام
یاد یک خاطره افتادم. در بساط یک دستفروش کتاب اپرای شناور را دیدم. از این اثر جان بارت لذت بسیاری را برده بودم. کتاب را برداشتم و نگاهی انداختم. نو بود. در صفحه اول یک متن کوتاه دستنویس بود که نشان می‌داد آقاپسری کتاب را به دخترخانمی هدیه داده است. از تاریخ هدیه دادن کتاب حدود یک سال گذشته بود! ان فی ذلک لآیات لاولی‌الالباب!

Sarvenar یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
از قلم شما خوندن تاریخ جالب

سلام
فعل ندارد جمله هست یا نیست!؟

درخت ابدی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام
واقعا اسفناکه
مرتضی مردیها یه فصل از کتابش "دفاع از عقلانیت" رو به سوال از لزوم استقلال در مملکت ما اختصاص داده. همین حالا هم قابل طرحه. کدوم استقلال؟ کدوم بخش خصوصی, وقتی امنیتی وجود نداره؟
بخش هایی از کتاب "ظلم, جهل و برزخیان زمین" به رابطه با روسیه پرداخته که خیلی جالبه. اگه گرایش رضاشاه به آلمان نبود, معلوم نبود الان همین راه آهن رو هم داشتیم یا نه. مشکل اینه که وابسته ایم و خبر نداریم
داستان زیاده.

سلام
بله... کدوم استقلال؟ ظاهری یا واقعی!؟ ما عملاً استقلال واقعی نداشتیم در آن ایام و اتفاقاً روسیه و انگلیس به حفظ ظاهر تاکید ویژه داشتند!!
گاهی به خروج از وابستگی فکر می‌کنم... واقعاً کار می‌طلبد... و کار با ما و ما با کار غریبه‌ایم!

سحر جمعه 11 دی‌ماه سال 1394 ساعت 09:54 ب.ظ

١. فکر نمی کردم تراز اقتصادی ایران از قاجاریه به بعد سیر نزولی داشته باشد، یعنی با آن بازار مبتنی بر کشاورزی و اقلام هنری و این چیزها ... خیلی عجیب بود، دلم می خواد بدونم در دوره ی پهلوی چطور خواهد شد، یادتان نرود باقلوا جان

سلام
این را مد نظر داشته باشید که تقریباً در یک سده قبل از آن تجارتی نبود که بخواهد تراز داشته باشد و وانگهی به واسطه یک قرن جنگ و مالیات‌ستانی پیاپی چیزی از تولید و تولیدملی و اینها نمانده بود پس به‌صورت طبیعی وقتی امنیت برقرار شد و راه‌های تجارت باز شد کم‌کم کالاهای خارجی جای خود را باز کرد.
..........
منظور از باقلوا هم خود مطلب بود نه بنده.

ساعد صبا دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1394 ساعت 07:26 ب.ظ

استاد سلام خواهشا یه وقت بزار و کتاب در جستجوی زمان از دست رفته رو شرع کن به خوندن.

سلام دوست عزیز
ممنون از پیشنهادتون... اما در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست اجرای این پیشنهاد.
کتابهای کتابخانه خودم کلی توی صف انتظار مانده‌اند. و متاسفانه در جستجوی زمان از دست رفته را ندارم!
چنانچه تا دو سه سال آینده کتابخوانی خوب پیش برود این کتاب را حتماً به کتابخانه‌ام اضافه خواهم کرد.
ممنون از شما

سمره سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:41 ب.ظ

سلام
امروز نوای اسرارآمیز روخوندم یه وقتی قبلن
معرفیش کرده بودی و نخونده بودمش
ممنونم ازتون ،خیلی خیلی خیلی خوب بود

سلام
نوای اسرارآمیز جزء بهترین هاست... نمره اش 4 به بالاست و حتا شاید بالاتر از 4.5 ...
واقعن عالی و قابل توصیه است.

zmb شنبه 19 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:11 ق.ظ http://varagh.blog.ir/

اولین مطلبی که می خواستم امروز بخوانم را دوست داشتم از وبلاگ شما انتخاب کنم (فارغ از همه آن چیزهایی که توی مسیر خوانده ام)و درست دومین مطلب را از بالا انتخاب کردم و درست در بند چهارم گیر کردم، نظام جهانی والرشتاین و هنوز دارم درباره نظریه اش می خوانم و اصلا کلی تب در بروزرم باز شده است در مورد نظریه های مختلف اداره کردن مردم ، (سیاسی و اقتصادی) و خب .... چقدر ماجرا هست برای اینکه تا دو سه هفته آینده را چرخ بزنم دور اینهمه حرف زده شده و ببینم نظرات بر چه منوال است و آدم ها دوست دارند خودشان و جهانشان چطور اداره شود...
سپاس :)
پ.ن: راستی اگر می خواستید یک مدل ارائه دهید می شد یا نمی شد؟ و اگر میشد چه مدلی بود...؟
مدل برای اداره کردن جهان!

سلام
خب احتمالاً تا الان مطالبی که از فضای مجازی انتخاب نموده اید را خوانده و به جمع‌بندی رسیده‌اید. البته اینترنت جای کتاب را نمی‌گیرد. توصیه می‌کنم اگر علاقمند به نظریات جامعه‌شناسی دارید این دو کتابی را که معرفی می‌کنم از کتابخانه‌ای امانت بگیرید و به‌عنوان یک نمونه همین مبحث نظام جهانی والرشتاین را در آن بیابید و بخوانید بعد اگر خوشتان آمد می‌توانید کتاب را بیشتر مطالعه کنید و اگر خیلی بیشتر آنها را مفید تشخیص دادید می‌توانید آنها را برای کتابخانه شخصی خود تهیه کنید.
1- جامعه‌شناسی گیدنز
2- نظریه های جامعه‌شناسی در دوران معاصر جورج ریتزر

zmb یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:35 ق.ظ http://divanegihayam.blogfa.com

سلام
همین الان اسم هر دو کتاب را در گوشی ام ثبت کردم که در اولین فرصت ترتیبی برای خواندنشان اتخاد کنم
واقعا ممنون!

سلام
خواهش می‌کنم. اگر توانستید همین ترتیب را که گفتم در پیش بگیرید... ابتدا امانت گرفتن و مطالعه و سپس... اینجوری منم خیالم راحت می‌شود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد