میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مگر آنکه کارول شیلدز


راوی اول شخص داستان، خانم "ریتا وینترز" نویسنده‌ای جوان است (44 ساله) که به تازگی اولین رمانش منتشر و با موفقیت نسبی مواجه شده است. پیش از این نیز او چندین کتاب ترجمه و چند داستان کوتاه نیز از او منتشر شده است. عمده‌ترین و مهم‌ترین اثری که ترجمه کرده، زندگینامه چند‌جلدی یکی از اساتید دوران دانشجویی‌اش است که یک مبارز مشهور فمینیست در فرانسه و کانادا می‌باشد. او با این پیشینه، حالا مشغول نوشتن رمان دومش است اما مشکلی در زندگی خانوادگی‌اش رخ داده است. او دارای سه دختر 15، 17 و 19 ساله است. دختر بزرگ او "نورا" دانشگاه را ناگهان رها و خانه‌ای که به همراه دوست‌پسرش در آن زندگی می‌کرد ترک نموده و در یکی از پیاده‌رو‌های شلوغ تورنتو؛ در حالی‌که به گردنش پلاکاردیست که روی آن کلمه "نیکی" نوشته شده است؛ مشغول گدایی شده است. او البته بیشتر پولی که درمی‌آورد را بین فقرای دیگر تقسیم می‌کند و خودش شبها را در یک خوابگاه مخصوص بی‌خانمان‌ها به صبح می‌رساند.

داستان بیان دغدغه‌های راوی و نحوه برخوردش با این مشکلات و نحوه راه‌بردن داستان رمان دومش است. او به عنوان یک مادر واقعاً از این هراس دارد که اقدام دخترش ناشی از قصور او در وظایف مادری باشد. او همان‌گونه که در ذهنش مدام به چرایی این موضوع شخصی فکر می‌کند، به مسائل عمومی زنان در جامعه نیز توجه دارد. بدین صورت که در طول کتاب نامه‌های زیادی به نویسندگان مقالات و کتاب‌هایی که می‌خواند و یا برنامه‌سازان تلویزیونی درخصوص رفتار و عقایدشان و این‌که چگونه زنان را نادیده می‌گیرند، می‌نویسد.

به عنوان مثال، او از کتابخانه کتابی تحت عنوان "جای خالی نیکی" امانت می‌گیرد تا شاید درخصوص رفتار فرزندش بتواند اطلاعاتی کسب کند. او در نامه‌ای که برای نویسنده آن کتاب می‌نویسد ضمن انتقاداتی که بر کتاب وارد می‌کند این‌گونه عنوان می‌کند:

چهارده فصل از کتاب شما نمونه‌هایی از حل موفق یا ناموفق مشکلات را ارائه می‌کند ]...[ تمام نمونه‌هایی که به عنوان حلال مشکلات ارائه کرده‌اید، همه چهارده نفر آنها مرد هستند ]...[ فکر نمی‌کنید این خودش یک مشکل بزرگ اخلاقی باشد؟ ]...[ تصور نمی‌کنم هدف شما ایجاد یأس و نومیدی بوده باشد. گمان می‌کنم شما فقط کسانی را نادیده گرفته‌اید که معمولاٌ نادیده گرفته می‌شوند، یعنی نیمی از جمعیت جهان را. شاید آهنگ کلام من در این نامه برای‌تان مشخص نشود ولی خیلی سعی می‌کنم اعتراضم ملایم و آرام باشد، برخلاف تصور شما جیغ نمی‌کشم. تازه ناله هم نمی‌کنم و پای کوچک زنانه‌ام را به زمین نمی‌کوبم. آهسته زمزمه می‌کنم. ابداً نمی‌خواهم جریحه‌دار شدن احساساتم را آن‌چنان در لفافه بپیچم که خشم، جزء حالات عادی هر روزه‌ام گردد. عصبانیت، به انسان‌تر شدن کمک نمی‌کند ]...[ احتمالاً با این تصور که این نامه از یکی از آن زن‌های دون‌پایه است که التماس می‌کنند مورد اهانت واقع نشوند توجهی به آن نخواهید کرد ولی باید بفهمید که من سعی می‌کنم از دخنرم نورا و دو دختر دیگرم کریستین و ناتالی که فقط می‌خواهند انسان‌هایی کامل باشند حمایت کنم. و باید بدانید که وقتی این کلمات را به روی کاغذ می‌آورم از عصبانیت لرزه بر اندامم افتاده است.

*****

این کتاب آخرین اثر خانم کارول شیلدز است و ایشان کمی بعد از انتشار این اثر در اثر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفتند. از این نویسنده کانادایی دو اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی همین کتاب است که توسط خانم مهری شرفی ترجمه و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر نموده و دیگری نیز تحت عنوان دفترچه خاطرات سنگی توسط همین مترجم و همین انتشارات ترجمه و منتشر شده است.

.....

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1385 ، تیراژ 1000 نسخه، 254 صفحه، 3000 تومان

پ ن 2: نمره کتاب 3.1 از 5 (نمره را اصلاح نمودم... سیستم نمره دهی اول کارش است!)

پ ن 3: برچسب‌ها را برای مطالب قبلی باید کامل کنم و همزمان سیستم نمره‌دهی را برای آنها به مرور انجام خواهم داد.

 



نکات متفرقه 

1- دیده‌اید کسی به یک بدبختی دچار می شود و اطرافیانش سعی می‌کنند دلداری‌اش بدهند و معمولاً می‌گویند که در‌عوض فلان خوشبختی را داری و مثلاً باز می‌توانست بدتر شود و... : می‌‌کوشم که سپاس‌گذار نعمت‌هایم باشم. همه آشنایان توصیه می‌کنند که این روش نفرت‌انگیز را پیشه کنم. انگار واقعاً معتقدند که ضایعه‌ای سخت را می‌توان با قدردانی درباره‌ی آنچه به ما داده شده است جبران کرد. (ص3)

2- فاصله سنی زایمان‌های راوی جالب توجه است. بد نیست بدانید که دو فرزند اولش را در خانه و به صورت طبیعی به دنیا آورده است. او غیر از نویسندگی و حضور موثر در خانه, یک فعال اجتماعی است... مثلاً با این که وضع مالی‌اش اجازه می‌دهد که کتاب‌های مورد نیازش را بخرد سعی می‌کند برخی کتاب‌ها را از کتابخانه عمومی امانت بگیرد تا کتابخانه به دلیل کم شدن مراجعین درش تخته نشود. در کل در این بند می خواستم بگویم که راوی یک فمینیست فیگوری نیست.

3- راوی (و قاعدتاً نویسنده) گرایش به رمان‌های ساده و قابل‌فهم دارد. راوی در هنگام معرفی آثارش به مقدمه‌ای که برای ترجمه اشعار دانیل وسترمن (همان استاد فمینیست) نوشته است اشاره و آن را یک اثر خلاقانه عنوان می‌کند و دلیل این امر را "چون اصلاً نمی‌دانستم چه می‌گویم" بیان می‌کند! این سلیقه ایشان است.

4- برخی این داستان را یک اثر پست‌مدرن تلقی کرده‌اند... شاید به خاطر بخش‌های کوتاه و عناوین هر بخش که کلماتی نظیر مگر آنکه و چنانکه و در‌غیر‌این‌صورت و ادات شرط دیگر هستند. و یا وجود راوی‌ای که خودش داستان می‌نویسد و یا چنین چیزهایی، چنان تلقی‌ای دارند. به نظر من که اشتباه می‌کنند، مگر آن‌که تردد پورشه و امثالهم در خیابان‌های یک شهر را دلیل ورود آن شهر به دوران مدرن و یا بیل‌زدن یک شهروند در باغچه خانه‌اش را نشانه ماندن در دوران سنت بدانیم! به نظرم روایت پست‌مدرن به نوع نگاه نویسنده به امر واقع برمی‌گردد نه به شکل و ابزاری که در روایت استفاده کرده است.

5- راوی به دنبال نوشتن کتاب‌هایی نیست که از شدت پیچیدگی و خلاقیت چشم همه را در‌بیاورد. او به دنبال نوشتن رمان سرگرم‌کننده و ساده است که می‌شود کنار دریا, زیر آفتاب با اشتها آن را خواند. 

6- نکات ریز حسرت‌برانگیز که نمی‌توان از کنار آن گذشت: خانه راوی صد سال قدمت دارد (ساختمان سازی صحیح) , راوی با استاد درس "فلوبر" فرزندش صحبت می‌کند (واحدهای جذاب دانشگاهی) , پشت در دستشویی‌های یک بار تخته‌سیاهی نصب شده و گچ هم هست تا هرچه می‌خواهد دل تنگت بنویسی (تکریم ارباب رجوع!) ویراستاری که از سوی ناشر به صورت اختصاصی با نویسنده همکاری می کند (هرچند اینجا مدام می‌خواهد نقش مرد را پررنگ‌تر نماید!) و...

7- سال‌ها بود که این تردید در من به‌وجود آمده‌بود و حالا بر این باورم که نورا تا حدودی بر این راز بزرگ زن‌ها که آنچه را که می‌خواهند به دست نمی‌آورند, پی برده است.[...] نیاز ما به حمایت آنچنان آشکار است که سوالاتی بی‌پایان از خود می‌پرسیم؛ سوالاتی بی‌پایان ولی نه چندان جدی که باید. جهان هنوز برای ما آماده نیست, گفتن این موضوع برایم رنج‌آور است. بافت ما زیادی لطیف است [...] ما زیادی مهربانیم, زیادی مایل و در عین حال زیادی بی‌میل هستیم, مثل کورها دست دراز کرده‌ایم ولی نمی‌دانیم چگونه باید چیزی را که هنوز نمی‌دانیم چیست, بخواهیم. راوی و نویسنده معتقدند که اگرچه پیشرفت‌هایی در امر حقوق زنان رخ داده است لیکن زنان ابداً در آستانه موفقیت نیستند و بیشتر به گوشه میز رانده شده‌اند. 

8- تخریب جامعه فقط برای تعدادی محدود امکان‌پذیر است ولی حرکت بر‌خلاف مسیر جامعه و دوری‌جستن از جامعه‌ای که با انفعال هم‌مرز است روشی است که افراد فاقد قدرت اتخاذ می‌کنند.

9- رمان‌ها به ما کمک می‌کنند که صدای گفتگوی درونی‌مان را کم کنیم و آنها چیزی بیش از مشتی نقل‌قول نیستند مگر آنکه چیزی امید‌بخش را جایگزین این گفتگوی درون کنند. مگر آنکه. مگر آنکه. پس از این راوی در باب واژه مگر آن‌که صحبت می‌کند که جالب است و در اینجا، این موضوع نقل شده است.

10- حساسیت راوی به مسائل زنان قابل ستایش است. این‌که چرا فلان نویسنده در فلان برنامه تلویزیونی در جواب پرسش مجری حتا یک نویسنده‌ی زن را اسم نمی‌برد، این‌که در فلان مجله وقتی برای "تغییر فکر" تبلیغ چاپ کرده‌است و از مغز‌های متفکر نام می‌برد اسم هیچ زنی نیست، این‌که فلان مقاله‌نویس در مورد دایره لغاتی که نویسندگان بزرگ در آثارشان به‌کار برده‌است تحقیق کرده اما در میان این نویسندگان هیچ زنی وجود ندارد و... راوی در واکنش به همه این‌ها نامه می‌نویسد اما خب دلیلی برای عدم ارسال آن‌ها دارد!


نظرات 9 + ارسال نظر
مجید مویدی یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:07 ب.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

همون طور که زمان رای گیری هم گفتم، از این خانم چیزی نخوندم میله جان.
راستش امیدوارم فمنیستی نباشد... به نظر من فمنیست بودن یک چیزه و طرفداری کردن یا تلاش کردن برای حقوقی که از آدم‎ها(از جمله زنان) در شرایط زمانی و مکانی مختلف ضایعش شده، دو تا چیزِ مختلفه... در ضمن،فمینیسم، یه بیانیه‎ی سیاسیه. ادبیات نباید تریبون سیاسی باشه... میتونه به مسائل سیاسی هم بپردازه، اما با سبک و شیوه‎ی خاص ادبیات، هم تو فرم، هم بیانِ محتوا
+ من سخت منتظرم از سفرِ آرژانتینِ بزرگ چیزی برامون بنویسی

سلام
فکر می‌کنم عموم ما یا بهتره بگم عموم کسانی که باهاشون برخورد داشتم واکنش یکسانی در مقابل این واژه داشته‌اند. چه زن و چه مرد...و این قضیه که هم زنان و هم مردان در این فقره واکنش یکسانی داشته‌اند برای من جالب بود.
یک کتابی هست از جرج ریتزر درخصوص نظریه‌های جامعه‌شناسی که یک فصلش مربوط به همین نظریه‌های فمینیستی است. ترغیب شدم یک خلاصه‌ای از آن را در اولین فرصت اینجا بگذارم. البته من این کتاب را سیزده چهارده سال قبل خواندم و شاید الان منابع بهتری موجود باشد در این زمینه...
با این حساب نوشتن در مورد سفر آرژانتین کمی عقب می‌افتد! فقط بگویم که ساباتو را از دیگر هموطنانش برتر یافتم

ص.ش یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:00 ب.ظ http://radefekr.blogfa.com

عجیبه . نمیدونم چرا تو لیست من چشمم بهش نخورده.

سلام
لیست‌های فارسی که در اینترنت در رابطه با 1001 کتاب موجود است دیگر قدیمی شده‌اند و باید به‌روز شوند.
اما به نظرم این دو کتاب در آن لیست هستند.

مدادسیاه دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام
این کتاب به درد نقد فمینیستی می خورد.
نمره ی 2.5 از 5 چندان وسوسه انگیز نیست.

سلام
بله... می‌شد از این فرصت استفاده کرد!
یه کم شلوغ پلوغ شدم تازگی‌ها... باید خودم رو خلوت کنم.
درخصوص نمره هم به نظرم باید برداشتم را بنویسم! هم نحوه نمره‌دهی و...
راستش من آدم بد نمره‌ای هستم. گاهی که پیش آمده نمره بدهم به ورقه‌های امتحانی (خیلی کم پیش آمده) واقعن سخت‌گیر بوده‌ام.
2.5 به نظرم نمره متوسط رو به خوبی است.

سامورایی سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:40 ق.ظ http://samuraii84.persianblog.ir/

وقتی یک زن نویسنده باشی ناخودآگاه نوشته‌هات رنگ و بوی فمینیستی به خودش می‌گیره اما این دلیل نمیشه که کتاب رو به خاطر نوشتار فمینیستیش نخونی. به نظرم تقسیم بندی کتابها به این شکل کار درستی نیست چون هر کتابی حداقل ارزش یه بار خوندن رو داره.
همونطوری که میگفتن مارگارت اتوود فمینیست تمام عیاره اما من با خوندن کتابهاش واقعن لذت می‌برم.
خواستم یه سوال بپرسم که بند ۲ از ادامه‌ی مطلبتدر نکات متفرقه جوابمو گرفتم.
با نمره‌ای که به این کتاب دادی راستش به خوندنش ترغیب نشدم. چون 2.5 از 5 برای یه رمان خیلی کمه!

سلام
بله و به‌خصوص که داعیه آن را نیز داشته باشی...حتمن آن رنگ و بو را خواهد گرفت.
اتفاقن به نظرم باید خواند.
این قضیه هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد را یک زمانی من هم قبول داشتم ولی الان باید یک کمی تغییرات در آن بدهم تا به آن معتقد باشم. این‌که زمان ما محدود است و گزینه‌ها زیاد، واقعن اجازه نمی‌دهد که هر کتابی را بخوانیم.
.......
بله، فیگوری نیست! اینجا اکثرن فیگوری هستند. اصولن کسانی که با موضوع آشنایی نداشته باشند وقتی موافق آن می‌شوند (و حتا مخالف) این موافقت (و حتا مخالفت)بیشتر جنبه فیگور به خودش می‌گیرد.
در مورد نمره حتمن به صورت عمومی نظرخواهی انجام می‌دهم تا هم سیستم نمره‌دهی را تکمیل کنم و هم مخاطب بداند این نمره چه چیز را نشان می‌دهد.
در جواب مداد هم الان نوشتم که من در نمره‌دهی سخت گیر هستم. با همین سیستم فعلی‌ام به زنگها برای که به صدا در می‌اید اثر همینگوی نمره 3 دادم و به قهرمانان و گورها که واقعن شگفت زده ام کرد و اونو یه شاهکار می دونم 4.5 دادم.

سامورایی چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:11 ب.ظ http://samuraii84.persianblog.ir/

راجب قهرمان و گورها صحبت کردی یاد یه جمله از ساباتو افتادم.
در یکی از مصاحبه هاش جمله جالبی گفته بود:
ازش پرسیدن: به نظر شما ادبیات پیشرفت می کند؟
گفت: ادبیات تکرار می شود، این علم است که پیشرفت می کند.

سلام
کتاب عجیبی بود... من را شگفت زده کرد.
این نقل در مقدمه مترجم هم آمده است. متن کامل مصاحبه را دوست دارم بخوانم.

مارسی پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 12:23 ب.ظ

تو انتخابات بعدی این کتاب ها رو قرار میدی؟
آخرین خنده
http://www.adinehbook.com/gp/product/9643054595/ref=sr_1_1000_1/302-1457953-5010117
و
آخرین انار دنیا
http://www.adinehbook.com/gp/product/9642430536/ref=sr_1_1000_1/302-1457953-5010117

البته خودم در انتخابات شرکت نمی کنم

سلام
شاید فعلن انتخاباتی در کار نباشد. می دانم که موجب خوشحالی شما خواهد شد
فعلن باید روی سازمان دهی وبلاگ کارهایی انجام بدهم. انتخابات هم منتقدانی داشت و این اواخر هم اصلن پر شور نبود و بیشتر نمایش کاهش مشروعیت بود!!!
فعلن تا اطلاع ثانوی خودرای خواهم بود!

ص.ش جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 08:06 ب.ظ http://radefekr.blogfa.com

جناب آقای میله میشه این لیست ۱۰۰۱ کتابو که یحتمل آپدیت شده رو منم داشته باشم

سلام
یحتمل که نشده... باید آستین بالا بزنی منم کمک می کنم

behnaz جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 08:28 ب.ظ

اه چقد کتاب میخونید بسه دیگه

سلام
چشم

منیر یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:55 ق.ظ

شاید بد نباشه که این موضوع رو که من هم بعد از آمدنم به اینجا دانستم بدانید که الانه روز هم اینجا خیلی ها توی خونه زایمان طبیعی می کنند . درست عینهو انواع پنیر انواع زایمان طبیعی وجود داره ... یکیش همه با هم توی اتاق باشیم و شاهد دنیا اومدن سومین بچه ی خانه باشیم ، هست مثلن و ...

خانه های هشتاد نود ساله ای که بارها نوسازی شده و بنا نیست تا دو پنجاه سال دیگه هم خراب بشه و حتمن فقط باز نوسازی خواهد شد زیاد می بینیم . سبک معماری داخلی شون ممکنه مورد پسند ما نباشه .
...
اون بریده ای که پیش از ادامه مطلب گذاشتید جالب بود و خواندنی و شعاری بودنش از جذابیتش کم نمیکنه .آیا تا آخر کتاب همینطور جذاب هست ؟
اگه نیست ارزش خواندن نداره ... واسه من نداره . کتاب نخونده زیاد دارم .
نمره دهی هم فکر خیلی خیلی خوبیست .
برداشتن رای گیری هم فکر بدی نیست ...
دیگه الان با آزاد شدن روابط ایران و آمریکا مردم خودشون بلدن انتخابات کنن ...

سلام
حدس می‌زدم الان بیشتر هم شده باشه...این کتاب مال ده پانزده سال قبله...
در مورد ساختمان هم که ما اینجا فقط سرمایه‌سوزی می‌کنیم. عمر مفید 20 سال فاجعه است.
در مورد نمره هم باید بیست سی کتاب را نمره بدهم تا رنج نمره‌دهی من مشخص بشود. هنوز خودم هم نمی‌دونم نمره‌دهی من چطور است! ولی کتاب نکات خوبی داشت به نظرم. بد نیست شما بخوانید.
یک سال هم بدون انتخابات طی کنیم ببینیم چطور می‌شود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد