میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی

قاعدتن همگی ما وقتی کاری را نیمه تمام رها می کنیم دچار نوعی افسردگی و عذاب وجدان می شویم...حالا نمی خواهد  در ذهنتان لیستی از کارهایی که نیمه تمام رها کرده اید و نه تنها ککتان نگزیده است بلکه دچار شعف ذهنی و روحی و جسمی شده اید را ردیف کنید! می خواستم نتیجه اخلاقی بگیرم! کمی رعایت کنید!! در واقع از گفتن جمله اول هدفی داشتم که این لیست شما همه چیز را به هم ریخت...بگذریم.

اگر انصاف داشته باشید لااقل حق می دهید که برخی کارهای نیمه تمام مثل دسته کلیدی می ماند که تعداد کلیدهایش زیاد است و شما به زور چپانده اید در جیب سمت چپ شلوار جین تان و تیزی این کلید کم مانده است که پوست رانتان را جر بدهد...هووم؟...از باب مثال گفتم وگرنه می دانم جای دسته کلید ... امروز کلن می خواهید حال بگیرید.

اگر از دوستان و خوانندگان قدیمی باشید یادتان هست که یک کتاب تاریخی را شروع کردیم تا با هم بخوانیم و وبلاگ گروهی هم تشکیل دادیم (همین درنگ که  اون گوشه سمت چپ می بینیدش) تا وسط های کار هم رفتیم جلو و مطابق معمول, یک جایی اون شور و حال اولیه ته کشید و آن وبلاگ هم ول شد و آن کتاب هم نیمه کاره ماند و... می خواستم بگم این نیمه کاره ماندن آن کتاب چند وقتی است که روی اعصاب است (مثل کوه جادوی توماس مان و قهرمانان و گورهای ارنستو ساباتو)...شاید در روزهای آتی همینجا به اون کتاب تاریخی پرداختم و به صورت هفتگی آن کار را به سرانجامی برسانم، باشد که فتح بابی شود برای سرکشی به خیل کثیری از کتابهای نیمه تمام کتابخانه و پروژه های عمرانی نیمه تمامی که یه روز و روزگاری کلنگش را با شور و شعف بر زمین زدیم و زدند.

***

برای انتخاب دو کتاب بعدی, لطفن به ادامه مطلب بروید. در آنجا شش گزینه از ادبیات انگلستان به انتظار شماست تا دو گزینه را از میان آنها انتخاب کنید.


 

 

باغ سیمانی  ایان مک ایوان

ایان مک ایوان متولد سال 1948 در همپشایر انگلستان است و در سال 1998 با رمان آمستردام برنده جایزه بوکر شده است.باغ سیمانی اولین رمان این نویسنده است که در سی سالگی آن را نوشته است و پس از چاپ آن به شهرت قابل توجهی رسید. این کتاب در لیست 1001 کتاب حضور دارد و جالب است بدانید که از این نویسنده انگلیسی 8 کتاب در این لیست قرار گرفته است که از این حیث واقعن جالب توجه است.

پدرم رو نکشتم, اما بعضی وقت ها احساس می کردم یک جورهایی باعث مرگش شده بودم. ولی به دلیل همزمانی اش با تغییر جسمی عظیمی که در من رخ می داد و اتفاقات پس از آن, مرگش بی اهمیت به نظر می رسید.

خداحافظ برلین  کریستوفر ایشروود

کریستوفر ایشروود  (1904-1986) در ابتدا به تحصیل پزشکی در لندن مشغول شد اما به زودی نویسندگی را برای ادامه راه برگزید.از این نویسنده پرکار دو اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی از آنها همین خداحافظ برلین است که در سال 1939 منتشر شد و در واقع به خاطرات نویسنده در ابتدای دهه 30 و زمان حضورش در برلین به عنوان معلم زبان انگلیسی می پردازد. برلین دقیقن قبل از روی کار آمدن هیتلر...از این کتاب اقتباس سینمایی موفقی با نام "کاباره" انجام شد که در سال 1972 هشت جایزه اسکار را در حضور پدرخوانده ربود.

از پنجره اتاقم, خیابان شلوغ و غم انگیز پیدا بود؛ و مغازه های زیرزمینی که تمام روز لامپ های شان در سایه نمای ساختمان های بلندمرتبه بالکن دار, با گچ کاری های کثیف مزین به کتیبه و ابزارکاری های نشان های خانوادگی اشرافی, روشن بودند.

دریا  جان بنویل

جان بنویل متولد سال 1945 در ایرلند است. او جایزه بوکر سال 2005 را با همین کتاب دریا کسب نمود. از این نویسنده نیز پنج اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی از آنها همین کتاب دریا است که در شصت سالگی نویسنده به رشته تحریر درآمده است و به گواه پشت جلد کتاب آمیزه ای از خاطره و عشق است.

خدایان با هم وداع کردند؛ روزی که جزر و مد غریب به پا شد, تمام صبح زیر آسمان شیری رنگ آب خلیج بالا آمده بود و بالا آمده بود و در ارتفاعی که هیچ کس پیش تر نشنیده بود, بند می شد. امواج کوچک بر شن های داغی می لغزید که سال های سال رطوبتی به خود ندیده بود جز نم بارانی گاه و بی گاه.

گردابی چنین هایل   جین ریس

جین ریس (1890 – 1979) بانوی نویسنده انگلیسی است که سه اثر در لیست 1001 کتاب دارد که یکی از آنها همین کتاب است. به گواه مقدمه ای که کاش نخوانده بودم (مقدمه خوبی است اما ناغافل قسمتی از داستان را لو داد!) داستانهای ایشان دارای پس زمینه ای مدرن و شهری است و همگی با چنان تغزل تلخی تشریح می شوند که خاص خود اوست.

می گویند وقتی دردسر از راه می رسد صف ها را فشرده تر کنید, لاجرم سفیدپوستان هم چنین کردند. اما, ما در صف آنها نبودیم. خانم های جامائیکایی هرگز مادر مرا قبول نداشتند, به قول کریستوفین, «چون اون خوشگل بود فقط خودش دوست داشت».

مشتی غبار  اولین وو

اولین سنت جان وو در سال 1903 در لندن متولد شد و در سال 1966 از دنیا رفت. او نویسنده ای اخلاق گرا و سنت گرا ست که طبعن در نوشته هایش بدبینی نسبت به تجلیات عصر جدید نمود پیدا می کند. از این نویسنده چهار اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد  که یکی از آنها همین مشتی غبار است که در سال 1934 منتشر شده است.

«کسی هم طوریش شد؟»

خانم بیور گفت:«نه, خدا را شکر, کسی طوریش نشد – به غیر از دو زن خدمتکار که از دستپاچگی تو حیاط پریده بودند. خطری تهدیدشان نمی کرد. متاسفانه آتش به اتاق های خواب نرسید. ولی این ها را هم باز باید درستشان کرد, دوده همه جا را برداشته, همه جا را آب گرفته, خوشبختانه دستگاه آتش نشانیشان از آن قدیمیها بوده که همه چی را خراب می کنه...»

وازدگان خاک  آرتور کستلر

آرتور کستلر را شاید نتوان انگلیسی به حساب آورد! او در سال 1905 در بوداپست مجارستان و در خانواده ای یهودی به دنیا آمد.به نقاط مختلف دنیا سفر کرد و در کشورهای متعددی سکنا گزید, در اتریش درس خواند, در آلمان عضو پر و پا قرص حزب کمونیست شد, در اسپانیا همراه با جمهوریخواهان جنگید, در فرانسه از مخالفان سرسخت استالینیسم شد و در جنگ دوم جهانی در ارتش بریتانیا حضور یافت.پس از جنگ در ژاپن و هند و اسرائیل و آمریکا زندگی کرد و تبعه انگلیس بود و همانجا هم در 77 سالگی به همراه همسرش خودکشی کرد.اثری در لیست 1001 کتاب ندارد اما من رمان ظلمت در نیمروز  ش را می پسندم.

در آخرین سال های سلطنت ملکه ویکتوریا, شاهزاده موناکو معشوقه ای انگلیسی مآب داشت که دلش می خواست حمامی اختصاصی داشته باشد. شاهزاده برایش ویلایی ساختبا حمامی سنگفرش که دیوارهای آن را نقاشی هایی رنگی از شهسواران مسلح و بانوان زیبا با لباس های پف دار زینت داده بود.

نظرات 22 + ارسال نظر
همیشه بهار یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:44 ب.ظ http://thedavincicod.blogfa.com

سلام
خوشحال میشم اگه درنگ را ادامه بدین.

سلام
تلاشمو می کنم.
من هم خوشحال می شوم پای صندوق بروید

منیر یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:45 ب.ظ

وقت ندارم الان بخونم ادامه مطلب رو
...
از میله بدون پرچم انتظار میرفت که برگردد به درنگ !
می خونیم تون برادر
...
حضرت عباسی تیتر این پست دستم رو بند کرد به این کامنت
داشتم می رفتم تجمع ضد نژادپرستی شهر کلن .
جای شما خالی
تا بعد ...

سلام
می رید تجمع مراقب گروه های فشار باشید حتمن برای بخش کتک خوردنش جای ما خالی است یادش به خیر چه دورانی بود...
...
امیدوارم از پسش بربیام...راستش خیلی کارها رو توی همین وبلاگ شروع کردم و ادامه ندادم

الى یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:43 ب.ظ

براى من دریا از همان کارهاى نیمه تمام است ، چندبارى شروعش کردم ولى ...
شما بخوان ببینم چی به چیه !!!

سلام
آه... کارسختی و اینها اگه خیلی خفنه بهم بگو من تحمل شنیدنشو دارم
مرسی از روشن کردن چراغ انتخابات.
جان بنویل 1

قناری معدن دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:43 ق.ظ http://filterplus.blogfa.com

خداحافظ برلین

سلام
ممنون از حضورتان پای صندوق
کریتوفر ایشروود 1

ملا کورو غازی دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:54 ب.ظ

حسین جان شروع کن.سرود لبیکم را پیشتر سروده ام
امضاء:مهران-کشفم کن.از خوانندگان قدیمی

سلام بر آنتی ابسورد عزیز
در جریان تغییر اسمت هستم از همان زمان

مدادسیاه دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام
میله جان حتی اگر گناهت در مورد کوه جادو توجیه پذیر باشد (که البته خیلی بعید است) در مورد قهرمانان و گورها غیر قابل توجیه است. جدأ و موءکدأ توصیه می کنم تمامش کنی و برایمان در باره اش بنویسی.

سلام بر مداد گرامی
در مورد کوه جادو قبلن دیالوگ نوشتاری داشته ایم و از دست توماس مان پیشتان درددل کرده ام اما قهرمانان و گورها را دو سه بار قبل از دوران وبلاگ نویسی دست گرفتم که هر بار به دلایلی ناموفق بودم...در واقع مشکل از کتاب نبود مشکل از موتور سرد من بود که با چنین کتابی هماهنگ نبود (برخلاف کوه جادو که در کوران کتابخوانی و وبلاگ نویسی دست گرفتم و ناموفق بودم)...
حتمن به زودی به انتخابات وارد می شود. (البته تازه از آمریکای لاتین بیرون آمده ام و یک چرخی در اروپا و بعد روسیه و بعد آسیا و بعد آمریکای شمالی و پس از آن آمریکای لاتین! آن شنیدستی که در اقصای غور / بارسالاری بیافتاد از ستور... )
ممنون

مهرداد سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:52 ق.ظ

سلام بانهایت احترام خدمت دوست عزیز ؛ باید بگم برای بدست آوردن اطلاعات کتابهای کاندید زحمت کشیده شده ؛اما جذابیت لازم برای شرکت کردن دیده نمیشه. شیوه قبل پاراگراف اول بهتر بود. اینجوری چند تا اسم کتاب و نویسنده که نمیشناسم و یه سری اطلاعات؛ چطور باید بینشون انتخاب کنم؟حتمن رکورد بیشترین حضور در هزارویک؛

سلام
مرسی از پیشنهادت...
اتفاقن می خواستم پاراگراف اول رو هم بگذارم، گفتم شاید حوصله نداشته باشند دوستان
منطقی است حرفتان
امشب پاراگراف اول را هم اضافه می کنم اگر بشود! و اگر دیر نشده باشد! انتخابات این بار وحشتناک سوت و کور است و این خوب نیست

سمره سه‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام
دریا
البته رای که نیست ازهمه این کتابهاکتابخانه شهرمن فقط همین یک کتاب را داشت
کتاب فروشی راخبرندارم البته
ولی گمانم گزینه های این انتخابات سخت پیدامی شوند

سلام
این هم دلیل خوبی است...برای من که این بهترین دلیل است چون نشان می دهد رای دهنده در پی همراهی است.
و اما در مورد کتابها به نظرم آره سخت پیدا می شوند...گمانتان نزدیک به واقعیت است.

............
جان بنویل 2

مهرداد چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:53 ق.ظ

سلام ؛ ممنون از لحاظ پیشنهاد مردم در مسیر انتخاب؛ و ممنون باعث باز کردن بحث ناتمام ها که بگونه ای باعث شدید جنگ و صلح ناتمامم را دوباره دست بگیرم ؛‏↳‏
گردابی چنین هایل

سلام
ممنون از توجهتان
و امان از کتابهای نیمه تمام...
...
جین ریس 1

ناهید چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام میله جان . من الان دقیقا در سن مادربزرگم هستم ، یعنی دقیقا همون موقعی که به سن الان من بوده !! بنابراین به سبک خودش میگم که حتما خیری در وقفه ی درنگ بوده و باز هم حتما خیرش در این بوده که کمی درنگ کنی تا من برسم ... نمره ی تاریخ ِ من صفر . پس بنابراین از اول باید شروع کنی
و اما انتخابات . از نثر "دریا " خیلی خوشم اومد . احتمالا جزو انتخابات آینده ی خودمم قرار بگیره

سلام
بله واقعن ممکنه حکمتی بشود درش یافت... و با این حکمت جلوی غصه ها رو درز گرفت!
حالا که رسانه ای کردمش دیگه باید تا تهش برم
خوش آمدید.
.........
جان بنویل 3
ممنون از رای
یاد انتخابات تهران می افتم که تهش یارو با رای 5 درصدی میره توی مجلس!
احتمالن از فردا دریا را شروع می کنم.
انتخابات این دوره فاجعه بود

raha چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 07:30 ب.ظ http://asentrayeman.persianblog.com

سلام استاد...خداحافظ برلین

سلام بر رها
ممنون
کریستوفر ایشروود 2

حسین(گیلانی) پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام میله عزیز.
مدتها پیش در پستی تحت عنوان"اهمیت رمان و شیخ ابراهیم زنجانی!" به معرفی کتاب خاطرات شیخ زنجانی پرداختید. وگفتید که خواندنی است و لی نایاب. خواستم به عرض برسانم این کتاب اخیرا تجدید چاپ شده.
همین دیگه.

سلام
چه حسن تصادفی!!
همین پیش پای روشن کردن کامپیوتر داشتم به شیخ ابراهیم و کتاب خاطراتش فکر می کردم...یا للعجب ... بعد به قفسه کتابخانه مراجعه کردم دیدم نیستش...بعد یادم افتاد که به دوستی امانت دادمش... یادم باشه یه پیگیری بکنم.
بدون سانسور چاپ شده؟! البته نمی دونم سری قبل آیا کامل بود یا خیر...
به هر حال ممنون از اطلاع رسانیت رفیق

پری ماه پنج‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام بر میله بی درنگ،من هم قهرمانان و گورها را نصفه کاره گذاشته م.بعد از خوندن تونل، خریدمش اما شروعش عین تونل بود!!! این تشابه بی رغبتم کرد.من با تاریخ خواندن مخالفم.وقت تلف کردن است.مگر اینکه علاقه داشته باشید که محض اطلاع و سرگرمی بخوانید.فلسفه گزینه بهتریست.

سلام بر دوست کتابخوان قدیمی
در مورد قهرمانان و گورها فکر کنم با توصیه اکید مداد باید دوباره بهش توجه کنیم...خواندن دو اثر از یک نویسنده با فاصله زمانی نزدیک تجربه خوبی نیست. مگر این که قصدمان بررسی آثار نویسنده و تحقیق و از این حرف ها باشد اما برای لذت بردن باید درنگ کرد! و مدتی فاصله بین آثار یک نویسنده گذاشت. الان من دارم له له می زنم برم یه کار دیگه از یوسا بخونم اما مقاومت می کنم تا سال بعد!
در مورد تاریخ خوانی باید بگم این کتاب تاریخ صرف نیست این یک جور تحلیل اجتماعی اقتصادی ساختاری از ایران طی پانصد سال اخیر است با این هدف که بیابد علت این خیزش های انقلابی را و علت شکنندگی آنها را...به نظرم کتاب خوبی است.
نمی دانم چرا با فلسفه قهرم... دوست دارم برم طرفش اما انتظار دارم اونم بیاد طرفم شاید بعد از این کتاب, یک کتاب خوب در زمینه فلسفه توانست مرا با خودش آشتی دهد.
ممنون

پری ماه جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:34 ق.ظ

به کتابی که خوانده ام رای میدهم:مشتی غبار

اولین وو 1
ممنون
چطور بود این کتاب؟
....
می خواستم دو کتاب را انتخاب کنم منتها خیلی از انتخابات استقبال نشد. به نظرت اصولن این بخش انتخابات با توجه به هدفش که یکی مشخص کردن برنامه آتی برای خوانندگانه و دیگری ترغیب به خواندن کتاب و سومی ترغیب به همراهی در خواندن کتاب است مفید است یا خیر؟!
دوستان دیگر هم اگر نظر بدهند خوب است

حسین(گیلانی) جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:06 ب.ظ

نمی دونم میله جان. چون اصلش رو ندیدم که بگم این سانسور شده یا نه. ولی گمان نکنم سانسور شده باشه. به هر حال هرچی هست غنیمته.
بلا می سر. قابلی نداشت

سلام مجدد
باید از خود شیخ بپرسیم
ممنون رفیق

پری ماه شنبه 29 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:27 ب.ظ

نه من بلافاصله نخواندم.البته کمتر از یک سال فاصله داشت.اتفاقن بعد از توصیه مداد سیاه عزیز،از کتابخانه درش آوردم و الان همین جا روی میز است.راجع به چی پرسیده بودی؟آهان،مشتی غبار.خوب تقریبن هیچ چیز از داستان را به یاد نمی آورم جز اینکه راجع به یک خانواده امروزی و روابط بین آنها بود.لطفن نخندید.اینکه چیزی نیست.این کتاب کادوی فارغ‌التحصیلی دوره لیسانسم است و هزار سال از آن روزها گذشته است.اگر بگویم چند روز پیش میخواستم راجع به ظلمت در نیمروز صحبت کنم و چیزی به خاطر نیاوردم،چه میگویید!چند ماه پیش خواندمش اما در جواب دوستی که پرسید داستان از چه قرار است، فقط توانستم بگویم ماجرا در یک جامعه تحت سیطره یک حکومت توتالیتر روایت میشود.فکر میکنم جوری این جمله را گفتم که طرف صحبت گمان کرد نمیخواهم داستان را لو بدهم!(ظلمت در نیمروز را نوشته ای؟! :-D)
در خصوص انتخابات، به نظرم وبلاگ شما به هر سه هدف نایل آمده است.عده‌ای با شما می خوانند،عده ای میگویند تشویق شدیم بریم بخوانیم و عده ای هم اسم کتاب به گوششان میخورد و اطلاعاتی کسب میکنند.من معمولن به کتابی که نخوانده ام رای میدهم تا انتخاب شود و بخوانمش.اما دیده ام اکثر دوستان به کتابهایی که خوانده اند رای میدهند و خوب است که معمولن می آیند و راجع به کتاب منتخب نظر می دهند.(خسته شدم خیلی کتابی حرف زدم)
به هر حال وبلاگ شما برای من مرجعی جهت آشنایی با کتابهایی که نخوانده ام و مشوقی جهت رمان خواندن است.سعیتان مشکور

سلام
به سبک این لطیفه های وایبری: هیچ وقت اینجوری قانع نشده بودم
در مورد انتخابات منظورمه...
البته من فکر نمی کنم تعداد کسانی که همراهی می کنند زیاد باشد و فکر می کنم عمدتن گوش شان آشنا می شود و بعدها اگر دست بدهد می خوانند اما مگر از یک وبلگ چه انتظاری باید داشت!؟ به قول شما همین اندازه هم موفقیت آمیز است پس نتیجه می گیرم که انتخابات را به همین سبک ادامه بدهم...هرچند که مجموع آرای انتخابات قبلی به اندازه انگشتان دست هم نرسید
پس قهرمانان و گورها اومده روی میز ...سعیتان قرین موفقیت باد.
در مورد ظلمت در نیمروز نوشته ام: در همین انتخابات اگر روی کلمه ظلمت در نیمروز کلیک کنید می روید به صفحه مربوطه.
مسلمن آدم برخی از داستانها را فراموش می کند و در مورد همه داستانها فراموشی جزئیات و وقایع داستان امری طبیعی است. منتها بیشتر مد نظرم بود که بدانم شما از خواندن مشتی غبار راضی بودید یا نه...که حالا با توجه به کادوی لیسانس بودنش متوجه شدم راضی بودید
ممنون از همراهی تان

پری ماه یکشنبه 30 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:32 ب.ظ

راضی بودم و البته ارتباطی به کادو بودنش ندارد.

چه بهتر

سمره سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1393 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام
دریا جان بنویل خوانده شده منتظر نوشته های شما هستم
اعتراف
یک بارسرسری خواندم خوشم نیامد
دوباره خواندم کشف شد ...قشنگ بود
بایداعتراف کنم اگرشمامعرفی نکرده بودید و مدرسه میله ای نبود
هیچ وقت شایدکتاب انتخابی من نبود وناشناس گوشه کتابخانه میماندوحتی شاید دوراول که خوانده بودم به دوردوم نمی رسید
ممنون

سلام
آفرین به سرعت تان
این کتاب الان که صفحه 70 را رد کرده ام اصولن کتابی است که در یک بار خواندن توی دست نمی اید خیلی خوب کردید که بار دوم را خواندید...
متاسفانه این هفته برعکس این که تعطیلی زیاد داشت فرصت مطالعه من بالکل آب رفت

پروین بدون وبلاگ پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ق.ظ http://nahayatenoor.blogfa.com

خوشحالم که در میانه های قدم زدن در گوشه و کنارِ وبلاگها، به اینجا رسیدم . " کتاب" عنصر مهجوری است که وقتی این طور ، جایی بر حسب اتفاق بهش برمیخورم ، انگار یک روزی که کلی بار و بندیل در دستهایم است و کنار خیابان به انتظار تاکسی ایستاده ام ، دوستی ماشین دار از راه میرسد و باقیِ قضایا ی خوش به حالی!
ممنون از شما .

سلام
و این خوشحالی دو جانبه است... از قدیم گفته اند آدم خوشفکر چو آدم خوشفکر ببیند خوشش آید و این حرفای قدیمی ها بی حکمت نیست...
بعضی از دوستان ماشین دار رسالتشان همین است...
ممنون از لطفتان

پروین بدون وبلاگ پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:29 ب.ظ http://nahayatenoor.blogfa.com

سلامِ دوباره .

والله من اینجا تازه واردم و این طور که از فحوای این پست فهمیدم ، انتخاباتتون به این شکله که دوستان از مجموع کتابهای کاندیدا ، کتابی رو انتخاب میکنن تا شما اونو بخونید و نقد ، یا نسیه اش(!) کنی .درست فهمیدم ؟

اگر این طوره ، دریای جان بنویل رو لطفا از طرف من بذارید چلوِ چشم لطفا.

همون موقعی که منتشر شد خوندمش و فضای سوررنالش( اگر بشه این تعبیر رو به کار برد ) برام متفاوت بود و درکش ، ناهموار. شاید با تفسیری دقیقتر ، به درک درست تری برسم . ممنون.

سلام
بله...درست فهمیده اید... در وهله اول چنین است.
در وهله بعدی شاید مخاطب با دانستن برنامه بعدی ( با اندکی چاشنی هیجان) تصمیم گرفت کتابی را بخواند و بعد هم من را در کامنتدونی همراهی نماید و...
در وهله بعدتر با روشن نگاه داشتن چراغ وبلاگ از طریق انتخابات فرصتی پیدا می کنم تا مطلب بعدی را بنویسم و یک جورایی نظم بدهم به خودم و کتاب خواندنم و نوشتنم...
...
خب من جمعبندی آرا را در ذهنم انجام داده بودم اما خب حالا رسمن دریا اثر جان بنویل با کسب اکثریت آرا ( 4 رای ) انتخاب شد. دو تا از رای ها حاکیست که شرایط سختی پیش روست
ممنون

پروین بدون وبلاگ جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:10 ب.ظ

انتخابات ما هم مثل انتخابات شما به نتیجه رسید !

سلام
اوهوم...من عاشق این نتایج انتخاباتم

سامورایی یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:18 ب.ظ http://samuraii84.persianblog.ir/

خیلی هم خوب

امیدوارم که خوب از کار در بیاید...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد