میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

ینگه دنیا (مدار 42) جان دوس پاسوس

تریلوژی U.S.A که به فارسی تحت عنوان ینگه دنیا (کلمه ای با ریشه ترکی به معنای دنیای جدید) ترجمه شده, شامل مدار42 (منتشر شده در 1930) , 1919 (منتشر شده در 1932) و پول کلان (منتشر شده در 1936) است که تاکنون دو کتاب اول آن وارد بازار کتاب ایران شده است. این رمان که در فهرست 1001 کتابی که قبل از مرگ می بایست خواند حضور دارد از چند منظر قابل توجه است که مهمترین آن, فرم بدیع و منحصر به فرد آن است. آزمایش و نوآوری در فرم به خودی خود امتیازی برای یک کتاب محسوب نمی شود اما وقتی با محتوای رمان تناسب داشته باشد, آن وقت در عالم رمان نویسی می توان به چشم یک اختراع به آن نگاه کرد و مخترع را به تالار مشاهیر فرستاد. این اتفاق در U.S.A رخ داده است. هدف نویسنده ارائه یک گزارش دقیق و ماندگار از یک مرحله تاریخی ایالات متحده است, گزارشی که در آن دغدغه نویسنده نشان دادن چگونگی کمرنگ شدن فردیت آدمها و تاثیر مخرب سرمایه داری بر شخصیت فرد و همچنین قربانی شدن عزت نفس آدمها به پای آرمان های موهومی که قرار است در آینده تحقق یابد, می باشد.

برای این منظور رمان شامل چهار قسمت مجزا شده است:

1-      اخبار: شامل بریده های اخبار روزنامه و برخی تیترها و تکه هایی از ترانه های عامیانه روز که به صورت مخلوط و بریده بریده پشت سرهم آمده است. این بخش نوزده بار در مدار42 استفاده شده و هر بار حدود 2 صفحه را به خود اختصاص داده و موضوعاتی نظیر تنش های نظامی در نقاط مختلف جهان یا حوادث (از غرق تایتانیک گرفته تا تجمع مردم برای دیدن اعدام در ملاءعام!) یا تکه هایی کوتاه از سخنرانی سیاسیون و اخبار مربوط به فعالیتهای کارگری و وقایع انقلاب در روسیه و...در آن گنجانده شده است.این بخش در مجموع, خواننده را در جریان حال و هوای جامعه در طول زمان روایت قرار می دهد (این زمان برای مدار42 از ابتدای قرن بیستم تا زمان شرکت آمریکا در جنگ جهانی اول است).

2-      بخش های روایی داستان: در این بخش ها شرح حال و زندگی 5 شخصیت اصلی داستان از زبان راوی سوم شخص بیان می شود. این گزارش خیلی پرشتاب و بدون این که در ذهنیات و افکار آنها غور کند انجام شده است و به قول خود نویسنده: پرورش شخصیت های قائم به ذات و انداختن آنها در تنداب حوادث زمانه. از خلال این بخش نحوه شکل گیری و سوگیری آمریکائیان در زمان مورد نظر خودش را نشان می دهد... "مک" و "چارلی اندسون" خیلی شبیه هم هستند و هر دو تمایلات چپ پیدا می کنند اما در سطح می مانند و فقط تکرار کننده جملات خاصی از سخنرانان محبوبشان هستند و وضعیت نهایی هر دو در قیاس با تمایلات شان مضحک و قابل تامل است. یکی برای اینکه از نزدیک انقلاب را ببیند به مکزیک می رود اما نهایتن از پیش پایشان فرار می کند و دیگری علیرغم بیانات پرشور ضد جنگ فعالان کارگری, برای اینکه قبل از زیر و رو شدن دنیا جنگ را ببیند عازم جنگ می شود!..."جینی" و "النور" هم خیلی شبیه هم هستند و حتا "مورهاوس"... U.S.A (کاراکتر اصلی داستان) چنین کارکردی دارد و آدم های متفاوت و دگراندیش را مستحیل و یا منزوی می کند.

3-      زندگینامه شخصیت های واقعی: در مدار42 شرح حال 9 نفر از مشاهیر آن زمان در حجمی حدودن سه چهار صفحه ای نگاشته شده است...این شرح با زندگینامه های معمول بسیار متفاوت است...گاهی به شعر می ماند و نویسنده بخشی از احساسات خود را در این قسمت ریخته است (بخش بزرگتر در قسمت چهارم) و نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. مثلن در قسمت جادوگر برق که به ادیسون می پردازد مدام به صورت ترجیع بند تکرار می کند که هروقت چیز تازه ای به فکرش می رسید آن را می آزمود (حدود 9 بار در پنج صفحه). این به نوعی یکی از خصلت های جامعه را نشان می دهد, اشخاص بخش های داستانی نیز در حد قابل توجهی به دنبال آزمودن راه ها و کارهای جدید هستند. یا مثلن در بخش مبارز (رابرت لافولت سناتور معروف) تکرار می کند مرد روشن رایی که جز عقاید خود چیز دیگری بر زبان نمی آورد و نویسنده این ترجیع بند را با حسرت تکرار می کند و از سرنوشت "دبز" و "لافولت" می نالد. انتخاب لوتر بربنک (باغبان جادوگر) هم انتخاب هدفمندی است: همه در این جامعه به دنبال زدن پیوندهای طلایی هستند.

4-      دوربین عکاسی: دل نوشته ها و نگاه خاص نویسنده به بخشی از خاطرات شخصی خود در زمان های موازی با خط روایی داستان... 29 بار و هربار یکی دو صفحه. از نظر نویسنده گریزی از پرداختن به سیاست نیست و در عین حال نویسنده می بایست هنگام نوشتن احساسات خود را کنار بگذارد وگرنه مبدل به تبلیغاتچی و موعظه گر می شود لذا: در نوشتن ینگه دنیا هدفم این بود که مانند نویسندگانی چون هنری فیلدینگ و گوستاو فلوبر از موضوع کارم فاصله بگیرم. و برای دست یافتن به این مقصود دوربین عکاسی را اختراع کردم و احساسات شخصی ام را از بخش های دیگر کتاب دور نگاه دارم.

***

این ترکیب چنان خوش نشسته است که کتاب به یکی از شاهکارهای نیمه اول قرن بیستم تبدیل شده است و کسی مثل سارتر در سال 1938 بنویسد: «من نویسنده ای را نمی شناسم که هنرش فخیمتر و پوشیده تر از هنر دوس پاسوس باشد. هیچ رمانی را سراغ ندارم که ارزنده تر و ملموستر و به ما نزدیک تر باشد....من دوس پاسوس را بزرگترین نویسنده عصر حاضر می دانم».

این کتاب توسط آقای سعید باستانی ترجمه (ترجمه خوب) و توسط انتشارات هاشمی روانه بازار شده است.

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1385, تیراژ2200 نسخه, 517 صفحه, 6500تومان

پ ن 2: بنا بر آرای پست قبل کتابهای بعدی به ترتیب گرسنه کنوت هامسون و یوزپلنگ جوزپه تومازی خواهد بود.   



 

نکات و برداشت های متفرقه

1-      نصیحت دایی تیم به مک: هیچوقت بدبیاری های خودتو از چشم این و اون نبین...خودت که شاهدی من چه زن پتیاره بددهنی دارم؛ تا حالا شده ملامتش کنم؟ نه, همیشه میگم تقصیر حکومته. هیچ وقت خودتو به سرمایه دارهای حرومزاده نفروش... و مک بدبخت همیشه دچار عذاب وجدان است که نکند خودش را به سرمایه دارهای حرامزاده فروخته باشد!

2-      اندرو کارنگی کارگر مهاجر اسکاتلندی است که با پس انداز کردن و سرمایه گذاری این پس اندازها تبدیل به ثروتمندترین مرد جهان شد... اتفاقی که در آمریکا امکان پذیر بوده است.

3-      مورهاوس می خواهد پیشرفت کند و در این راه حاضر است زندگی شخصی اش را هم قربانی کند.

4-      جنگ برای همه ویرانگر نیست اتفاقن در طول تاریخ جنگ برای برخی نعمت بوده است...طفلک اونایی که در اثر تبلیغات با احساسات ناب وارد بازی دیگران می شوند.

5-      دوربین عکاسی شماره 26 را دوست داشتم...راوی از حضورش در گردهمایی مخالفان جنگ صحبت می کند و حمله پلیس برای برهم زدن آن و بعد از لغو سخنرانی اما گلدمن و حضور در رستوران با رفقا و صحبت از صلح و تعاون جهانی و حمایت از انقلاب روسیه و انقلاب قریب الوقوع در آمریکا و پس از آن خوردن خرگوش بریان و چند گیلاس مشروب و بازگشت به خانه: پیژامه پوشیدیم و توی رختخواب خیلی راحت بود

6-      سن مستقل شدن و روی پای خود ایستادن خیلی بالا رفته ها... آمریکای ابتدای قرن بیستم در این زمینه واقعن رشک برانگیز است.

7-  صدسال است که قرار است در امریکا انقلاب و فروپاشی اتفاق بیافتد! فکر کنم باید صبورتر باشیم!!

رگتایم شاهکار دکتروف به شدت از این رمان تاثیر گرفته است.

نظرات 17 + ارسال نظر
ازاده جمعه 3 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام
ازصبح نگاه میکنم ببینم هیچ کی نمیادربزنه؟
دیدم نه نیومد
البته من این کتابونخوندم که ازش معلومه کارخاصیه
ولی ازاون کتاب های انتخابات که،البته درانتخاباتش شرکت نکردم دفتزبزرگ رو اتفاقی خوندم ،خوب بود پر از شرارت و غافلگیری .
این آگوتا کریستف دست کمی از آگاتاکریستی نداشته _برداشت از کامنت آنتی ابسورد .

سلام
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست
چرا اتفاقی!؟
ایشالله بعدها رای بیاره و بخونمش
ممنون

آزاده جمعه 3 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:56 ب.ظ

اختیاردارید کلبه شما کم کم داره به قصرتبدیل میشه ،هم رونق داره هم صفا، فقط امروز جماعت اینجا رفته بودندراهپیمایی نیومده بودند ،راستش اتفاقی که داشتم کتاب اتتخاب میکردم اسم این کتابه آشنااومد و خوندمش ،آشنابودنش هم که معلومه دیگه از قصرشما به یادم مونده بود ،امیدوارم کتاب های بعدی این نویسنده هم ترجمه شده باشه

ای بابا!
توی واقعیت قصر ، توی مجاز هم قصر ، اون دنیا هم قصر ...! فکر نمی کنید شانه های من تحمل این همه قصر رو نداره!!
دلم لک زده واسه یه کلبه کوچیک
امیدوارم این راهپیمایی ها لااقل موجب تناسب اندام شرکت کنندگان بشود وگرنه واسه غزه تنبون نمی شود...
برای من هم زیاد پیش اومده که اتفاقی یه شاهکار رو انتخاب کنم.

مارسی شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:58 ب.ظ

کتاب یوزپلنگ اصلا پیدا نمی شود...
میله جان خواهشمندم کتاب هایی که از قفسه ی کتابخانه ی خود برای انتخابات بر می دارید یک جست و جویی کنید ببینید در بازار موجود است یا فقط در قفسه ی شما یافت می شود...
اینجا تهران نیست آقا...
مطمئنم شما دوست داشتید گرسنگی انتخاب شود چون وقتی دیدید رای بالاتری آورد ...
فعلا مشغول خواندن کتاب در انتظار بربر ها هستم.
در نمایشگاه استانی و بین المللی کتاب ها را از وبلاگ شما انتخاب و خریداری کردم...
بیشتر A و کمتر B
باشد که رستگار شویم...شوید

سلام
خیلی کار سختیه که متوجه بشوم توی بازار هست یا نیست! خیلی کار سختیه... نیست؟ به خصوص که بازار شهرستان ها رو هم باید مد نظر داشته باشم
من یوزپلنگ رو از ناشرش در نمایشگاه دو سه سال قبل خریدم! و فکر کنم قاعدتن باید همونجا هنوزم باشه...
مبارک است...A اون گروه سخت خوان بود نه؟ امیدوارم صبور باشید! کدوما رو خریدید؟

مدادسیاه شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام
ینگه دنیا (مدار42) یکی از جالب ترین تجربیات ادبی است که در چند سال اخیر داشته ام.

سلام
درک می کنم چه می گویید
اونقدر هست که من هوس کردم یه نویسنده خوب با تاثیر از این کتاب به مقاطعی از تاریخ خودمون بپردازه ...

مارسی شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:10 ب.ظ

c سخت ها بود
اونایی که یادم میاد...
1.ژرمینال
2.عطر
3.در انتظار بربرها ( فقط نشر پلک تو نمایشگاه بود)
4.اجاق سر آنجلا
5.آویشن قشنگ نیست
6.اعتماد
7.دیگه یادم نیست فک کنم یک کتاب هم از میلان کوندرا
8...

اوهوم
خب می تونم بگم از این هفت تا حداقل از 5 تاش لذت خواهی برد...تضمینی

فرزانه شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:22 ب.ظ http://www.fparsay.blogsky.com

سلام
خیلی جالبه ها ... فرم رمان را می گویم چقدر این کفار خلاقیت دارند چقدر ابداع می کنند چقدر ذهن و تخیلشون کار می کند ! آخه چرا ما را این قدر خون به دل می کنند
به نظرم پیشنهاد جالبیه که گفتین یکی بیاید برای تاریخ ایران شبیه این کارو بکند.

ضمناً برای انتخاب رمان های پسرک پسند هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم باشد که بعد از ظهرهای گرم تابستان بسر رسد و ...

سلام
من تا الان رمانی به این کیفیت ندیده بودم که جامعه اینقدر زنده و ملموس باشه توش... رمان های تاریخی این ضعف را عمومن دارند که به یک شخصیت می چسبند و در کنارش حال و هوا را توصیف می کنند اما اینجا خواننده صاف میره وسط حال و هوا... به نظرم اگر کسی بخواهد رمان تاریخی اجتماعی بنویسد حتمن باید این را مد نظر داشته باشد.
.......................
داستان بی پایان از میشائیل انده را قبلن توصیه کرده بودم؟!
آسیموف و ژول ورن و امثالهم ؛ دیکنز مثلن آرزوهای بزرگ و... ؛ جنایی هم در برنامه داشته باشید از شرلوک و آگاتا کریستی تا داشیل همت ؛ دیگه الان وقتشه که کلاسیک ها رو شروع کنه مثلن مردی که می خندد ویکتور هوگو یا گوژپشت نتردامش ، کنت مونت کریستو ...راستی مارک تواین و جک لندن فراموش نشود یا مرد نامریی جرج ولز...سفرنامه گالیور اصلی و خلاصه نشده و همینطور رابینسون کروزوئه ...آیوانهو سر والتر اسکات...
البته الان نویسنده های جدید توی بازار زیاده و پسرک ها می پسندند! مثل خاطرات بچه لاغرمردنی (چلمن و اینا هم ترجمه شده) یا هنک و مجموعه تاریخ ترسناک و امثالهم که فکر کنم پسر شما این مرحله را پشت سر گذاشته

غریبه یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:21 ق.ظ

سلام
1. نویسنده های امریکایی مطرح از دهه بیست امریکا که دهه مهمی بوده از لحاظ تغییر و تحول خیلی تاثیر گرفتن.
2. نویسنده های اینجایی به نظرم هنوز ظرفیت نوشتن رمان تاریخی رو ندارن. یزدانی خرم تو رمان من منچستر یونایتد رو دوست دارم خواسته بود به اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی خودمون بپردازه که چون بیشتر به فرم چسبیده خیلی موفق نبوده. یا یزدانبد که تو رمان لکنت خواسته سیاسی تاریخی بنویسه و باز با مشکلات و گره هایی فرمیک مواجه شده و قصه رو بسته. اینقدرها مطالعه ی جانبی تو نویسنده های ما نیست. همه چسبیدن به کار و کنارش گاهی کتاب داستانی و فیلم...

سلام
قاعدتن نویسنده های ما هم می توانستند و می بایست تحت تاثیر جریانات مختلف دچار تغییر و تحولات بشوند و آثاری خلق کنند که ...چه و چه...اما لب مطلب همین است که اشاره کردید: برای گذران زندگی باید کار کنند! یعنی نویسندگی کار محسوب نمی شود ... خب وقتی نویسنده حرفه ای به آن معنا نتوان داشت انتظاری هم نیست که آثاری اینچنین خلق شود. یعنی با تیراژ 2000 تایی پول سیگار آدم درنمیاد!!

غریبه یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:13 ب.ظ

یه وقتایی بود روی جلد کتابا می نوشتن 2000 تیراژ. اون برمی گشت به خدا بیامرزدش سه چهار سال قبل. الان تیراژ 500 تا می زنن برا چاپ اول...

آهان
خب دیگه ...فکر کنم به همین خاطر اونا هم مثل من بهمن می کشند

خزنده پنج‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:07 ق.ظ

السلام علیکم یا شیخ.
وبلاگ شما برای ما به مثابه ویکیپدیاهه. اینطور که وقتی کتابی می خونم میام اینجا ببینم متنی ازش هست یا نه. دیشب یه کتاب کوچیک یه لقمه ای از رومن رولان خوندم به اسم پیر و لوسی، که گشتم و نبود! الان کلا همه ی اینا رو گفتم که بگم هستم

جسارتا یه سوال نیمچه خصوصی داشتم. شما احیانا دوستی نویسنده و حدودا چهل ساله به نام آرش خان ندارید؟!

سلام
لطفتان مستدام
بسیار کار خوبی می کنید... وقتی متوجه می شوم که رومن رولان کتاب کوچک یک لقمه ای دارد قند توی دلم آب می شود
ضمن عرض معذرت بابت تاخیر در پاسخگویی به سبب مسافرت ... خیر! ولی ایشان خیلی همسن و سال هستند! بعید نیست یکی از دو سه آرشی که می شناسم نویسنده هم شده باشند و رو نکرده اند

فرزانه پنج‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.fparsay.blogsky.com

سلام مجدد
عرض کنم این چند روزه قفسه های کتابفروشی ها یک حال اساسی از من گرفته اند.
در پی تفحص برای خرید کتاب مناسب احوالات پسرک، زهر هجری چشیدیم که مپرس...
اون "داستان بی پایان "را که پیدا نکردیم. کلاسیک ها هم در چاپ های جدیدشان به صورت خلاصه شده و در قطع جیبی موجودند و روی کاغذهایی کهیر زده ! شبیه مقوای ساخته شده از ضایعات... گمونم اینها محصول اون کارگاهی اند که قهرمان تنهایی در هیاهو درش کار می کرد. با دیدن اینا هر چه در وصف کلاسیک ها گفتیم برای پسرک پنبه شد.
البته دوتایش را به انگلیسی خرید. الیورتویست و دیوید کاپر فیلد را که می گوید می خوام ترجمه کنم!

به ژول ورن و آسیموف هم می گوید کهنه و تاریخ گذشته !
بقیه قفسه ها مملواند از کتاب هایی در سبک فانتزی دارن شان و بقیه رفقا که باز مقبول نیست.
از پلیسی ها هرچی آگاتا خانم نوشته تا پارسال خوانده شده ... خلاصه نتیجه اون همه گشتن بین قفسه ها شد سه گانه ارباب حلقه ها مال استاد تالکین به قیمت 90 هزار تومان ! و دو تا رمان از فونکه به اسامی شاه دزد و سیاه قلب
یادش بخیر اون موقع که من هم سن اینا بودم کانون پرورش فکری کتابای خوبی داشت چند تا رمان خوب را من همون موقع خوندم مثل خواهران غریب و با خانمان و ساداکو و هزار درنای کاغذی و... چقدر طفل معصوم بودیم ما

سلام با تاخیر!
در مورد داستان بی پایان "مهرداد" در کامنتش توضیح داده است. من این کتاب را با پیش نویس ترجمه آقای مهرداد بازیاری خواندم که تازه ترجمه اش را تمام کرده بود و هنوز از زیر چاپ بیرون نیامده... خیلی هم طول کشیده ظاهرن...
من خودم خلاصه شده ها را به شخصه نمی پسندم...و توصیه هم نمی کنم...اما بالاجبار چندین بار هدیه گرفته ام از همین نسخه هایی که وصف شکل و شمایلش را کرده اید اما در باب یافتن نسخه های خلاصه نشده بهترین گزینه کتابخانه است...
چه همت بلندی نسخه های خلاصه نشده را می خواهد ترجمه کند؟!
البته حق دارد می گوید قدیمی شده اند...اما همانها کتابهایی دارند که هنوز قابل خواندن است! باور نمی کند لیست 1001 کتاب را که همین چند سال قبل تهیه شده را نشانش بدهید اصلن چطور است همان لیست را به عنوان یک پایه برای شروع قرار دهید. مثلن همین ارباب حلقه ها که در آن لیست هم هست...
ماشالله به قیمت!! در معصومیت ما همین بس که 90 هزار تومان برای سه جلد کتاب را با طیب خاطر می پردازیم و به یاد ایام طفولیت خود سوت می زنیم!

مهرداد جمعه 10 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:11 ق.ظ

جسارتا با اجازه داش حسین در جواب فرزانه خانم :‏↳‏
در طفل معصومیمان که شکی نیست‏.سفر به جزیره اسرار آمیز ژول ورن حکم دنیا رو برام داشت شایدم بیشتر.در پی داستان بی پایان نباشید که پیدا نخواهید کرد. به سایت اینترنتی نشر چشمه بروید و در عرض 2 روز صاحب کتاب شوید ؛من که بعد از دروی کتابفروشی های شهر و اطراف به همراه برادرزاده گرامی دست به نت شده و به داستان بی پایان راه یافتیم و پشیمان هم نیستیم

سلام
ممنون رفیق...لطف کردی
همین که پشیمان نیستید قوت قلبی برای منه....

درخت ابدی جمعه 10 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:48 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
ساختار کتاب خیلی جالبه. این نوع خلاقیت در فرم روی ژانر تاثیر زیادی می‌ذاره و از دستاوردهاش استفاده می‌شه. مثلا استفاده از تصویر در رمان یا کاربرد ساختار کولاژگونه برای نشون دادن پیچیدگی‌های جامعه و تقابلش با افراد.
نمی‌دونم داستان چقدر عناصر رمانتیک داره٬ ولی ترکیب‌بندی‌ کار نشون می‌ده که نگاه نویسنده کاملا انتقادی و شخصی و در عین حال٬ مستندنگارانه‌س و در کنار همه‌ی اینا داره داستانی رو روایت می‌کنه. تا جایی که خووندم٬ شاید شازده احتجاب گلشیری از معدود نمونه‌های رمان مدرن ما با نگاه مستندنگارانه باشه٬ هرچند سبکش کاملا با کار متفاوت باشه.

سلام
فوق العاده است درخت...
باید به تصاویر کتاب هم اشاره می کردم که شما زحمتش را کشیدید. شوایک هم تصویر داشت و از اتفاق آن هم در باب جنگ جهانی اول بود و بسیار خواندنی... (یه دفعه فیلمون یاد هندوستان افتاد... بگذریم) این ساختار کولاژگونه که از ترکیب اخبار و زندگینامه و تصویر و خاطره و داستان به وجود آمده در این کتاب بسیار دلنشین از کار درآمده است.
حیف که جلد سومش هنوز به بازار نیامده! در یک پنجم پایانی جلد دوم هستم و از این بابت حالم گرفته است!
عناصر رمانتیک دارد منتها گاهی در سرعت و شتاب روایت و البته جامعه مخفی می شود... نگاه نویسنده همانطور است که اشاره کردید و همچنین نمی توان گفت نگاه چپ به مسایل دارد. استقلال دارد اما با دغدغه هایی که گاه به چپ نزدیک می شود.

پری کاتب پنج‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.babaee1.blogsky.com

هزاران بار درودِ لامصبانه .
گفته بودم هر وقت میخونمت بیشتر بهت حسودیم میشه استاد

سلام دکتر

حتمن این توصیه همکارانتان را شنیده اید که هفته ای دو بار حسودی کردن به این شکل برای سلامتی به شدت مفید است

فرواک چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:40 ب.ظ

سلام
سه گانه که البته دوگانه است الان دوجلدش نزدیک چهل آب می خورد و البته تام جونز هم و یک البته دیگرکه قطور خواندنمان نمی آید تا چه پیش آید...
دوستانی که درمورد یافت می نشود ها داد من می دانم من می دانم گلام وارانه سر می دهند منو یه جورایی به خنده می اندازند. همین بس که بگویم از شهرکتاب مرکزی همان داستان بی پایان را یک دو روز پیش خریدم و فروش اینترنتی هم دارد.

سلام
چهل هزار تومان؟؟؟؟ نه!!!!
پس همینجور داره قیمت کتابخونه مون میره بالا
ببینیم کی میرسه با یه ماشین درست و حسابی تاخت بزنیمش!
...
بله جوینده یابنده است...شما چند بار دیگه هم این خصوصیت جویندگی رو خوب نشون داده اید.
ممنون

فرواک چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:44 ب.ظ

راستی یادم رفت بپرسم اورگان کجای دنیا می شود؟
...
لطفا نگویید اینترنت هست و سرچ کن و این حرفا...

سلام
چه عجب یه نفر این سوال رو پرسید!!!
خیلی عجیب بود که کسی نپرسیده بود تا حالا...و البته چندان عجیب هم نیست ...بگذریم.
میامی و اورگان هر دو در آمریکا هستند: میامی شهری در فلوریدا و اورگان هم که یکی از غربی ترین ایالات آمریکاست.
که البته واضح است که من اون طرفا نرفتم, میامی شهری در سمنان و همچنین روستایی در خراسان هم هست؛ قصد داشتم برم سمت شاهرود که نشد و رفتم سمت چهارمحال بختیاری و از سمت کوهرنگ که مسیر زاینده رود را دنبال کردم رسیدم به روستایی به نام اورگان...نزدیکای چادگان

پری ماه دوشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام. کتابها باید به ترتیب خونده بشن؟اول مدار 42بعد 1919؟

سلام بر دوست کتابخوان من
بله حتمن به ترتیب بخوانید چون برخی شخصیت هایی که در 1919 نقش فرعی اما پر رنگی دارند در مدار42 معرفی و پیشینه شان مطرح شده است. هرچند معروف است که اینها هر کدام مستقلاً می توانند روی پای خودشان بایستند اما به نظر من که اینگونه نیست! یعنی می ایستند اما خوش نمی ایستند...پس حتمن به ترتیب بخوانید.

ملیکا جمعه 31 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام
کتاب فرم وساختار متفاوتی داشت وازاین که خیلی از مطالب ،جداگانه با عناوین دیگه (اخبار ،دوربین عکاسی )نوشته شده بود برای کسانی مثل من که دنبال خوانش ساده و راحتی هستند ؛خیلی خوب بود .
اقسمت "دوربین عکاسی" برایم گنگ و نامبهم بود فقط احساسات این قسمت رو دوست داشتم.
پست شما هم خیلی خوب بود ،کمکم کرد .
ممنون!

سلام بر شما
متفاوت و یگانه... چون قبل از اون کسی همچین فرمی یا حتا مشابهش رو به کار نبرده و بعد از اون هم من فقط یک کتاب رو دیدم که از این کتاب تاثیر گرفته که اونم البته تفاوت هایی داره (رگتایم اثر دکتروف که اگر این را پسندیده باشی آن را هم خواهی پسندید)
دوربین عکاسی به سبک جریان سیال ذهن است و تحت تاثیر جیمز جویس و بله گاهی نامفهوم بود.
نوش جان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد