میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

انتخاب دو کتاب بعدی

می گفتند وقتی آدم کار نیکی انجام می دهد آرامش خاصی پیدا می کند.

یا غلط می گفتند, یا من آدم نیستم, یا کاری که انجام دادم نیک نبوده, یا معنی آرامش خاص را درست نفهمیده بودم...چون دو شبه که خواب از چشمانم فرار کرده!!

فکر کنم بیشتر باید غرق بشم در کتاب. پس از هر گروه یک گزینه را انتخاب کنید. بخشی از پاراگراف اول هر کتاب را آورده ام جهت کمک به انتخاب...

گروه اول: ایرانی ها

1-    آشفته حالان بیداربخت  غلامحسین ساعدی   (انتشارات نگاه)

چهار ساعت یا بیش تر از چهار ساعت که تمام شهر زیر پای بادهای عمودی لگدکوب می شد, همه جا تاریک شد. گردبادهای ریز و درشتی مثل فرفره, از این و آن گوشه به هوا بلند می شد هم چون چاه های پشت و رو شده در یک قطر ولی با اندازه های مختلف, که بعد از ده ها متر فوران, مثل چتر باز می شد و آن وقت, انواع و اقسام نخاله و زباله, سقف آسمان را می پوشاند. (از داستان اسکندر و سمندر در گردباد)

2-    پرسه زیر درختان تاغ   علی چنگیزی   (نشر ثالث)

هوا گرگ و میش بود که زنگ تلفن بیدارم کرد.پریدم. نمی دانم چه حسی است که آدم خیال برش می دارد تو این بیابان خبری از این جور چیزها نیست. در این بیابان بی سر و ته, آدم فکر می کند که عهد شاه وزوزک است. دیدن این جور چیزها وسط بیابان که از ازل هیچ چیزش تغییر نکرده است – دشتش همان دشت است , آدم هاش همان آدم ها- عین دیدن در و دهاتی ها و وامانده هایی که با تلفن حرف می زنند, مسخره به نظر می آید. با آن طرز حرف زدنشان تو دهنی تلفن آدم فکر می کند نکند این زندگی شوخی است, پیشرفت بشر شوخی است, سرتاپای فن آوری ها شوخی است. ..

3-    وردی که بره ها می خوانند  رضا قاسمی   (نشر باران)

چه شد که ناگهان یادم آمد به آن چهلمین پله؟ آنهم پس از گذشت اینهمه سال؟ راست است که حالا, همینطور که دراز کشیده ام روی تخت, هیچ کار دیگری ندارم جز آنکه فکر کنم به همه چیز؛ به «س» که وقتی می آید به کلاس من دلم می لرزد و می دانم که او هم دلش می لرزد و یک ضربه, فقط یک ضربه ی کوچک کافیست تا این دیوار شیشه ای فرو ریزد و نمی زنم این ضربه ی کوچک را؛ چرا که می ترسم؛ می ترسم از همه چیز...

گروه دوم: از آب گذشته ها

1-    اندازه گیری دنیا  دانیل کلمان  (ترجمه ناتالی چوبینه – نشر افق)  

در سپتامبر 1828 , بزرگ ترین ریاضی دان کشور برای نخستین بار پس از سال ها پا از شهر خود بیرون گذاشت تا در همایش پژوهشگران علوم طبیعی آلمان در برلین شرکت کند. البته خودش هیچ علاقه ای به رفتن نداشت. ماه ها بود دعوت را رد می کرد, ولی آلکساندر فُن هومبُلت آن قدر سرسختس به خرج داد تا سرانجام طرفش در یک لحظه ی ضعف و به امید این که خدا آن روز را نیاورد, بله را داد.

2-    ظرافت جوجه تیغی  موریل باربری  (ترجمه مرتضی کلانتریان – انتشارات کندوکاو)

امروز صبح پالی یر کوچولو , که معمولاً هرگز با من حرف نمی زند, اعلام کرد:

- مارکس دیدگاهم را نسبت به جهان کاملاً دگرگون کرده است.

آنتوان پالی یر , وارث خوشبخت یک خانواده کارخانه دار, پسر یکی از هشت کارفرمای من است, آخرین باد گلوی سرمایه داری بزرگ – باد گلویی که فقط در اثر سکسکه های پاک و سالم به وجود می آید- , سرشار از شادی کشفی که کرده, به طور غیر ارادی , بی آن که حتا تصور کند که بتوانم چیزی از آن سر در بیاورم, آن را برایم نقل می کند: توده های زحمت کش از اثر مارکس چه می توانند بفهمند؟...

3-    گارد سفید  میخائیل بولگاکف   (ترجمه نرگس قندچی – نشر قصه)

بزرگ, بزرگ و مهیب بود آن سال؛ هزار و نهصد و هیجدهمین سال پس از میلاد مسیح و دومین سال پس از انقلاب اکتبر. تابستان غرق در آفتاب بود و زمستان مدفون در زیر برف و در پهنه ی آسمان در بلندایی غریب دو ستاره معلق بودند: ستاره ی شامگاهی زهره –ستاره ی «چوپان»- و سوسوی سرخ و لرزان مریخ.

 ******

پ ن 1:

گوری بده، خدایا! زندان پیکر من
تا از بهانه جویی، دل دربدر نباشد 
 

گرسنه کنوت هامسون

دفترچه ام را باز می کنم تا مطلب مربوط به رمان گرسنگی یا همان گرسنه را بنویسم. هیچ ایده ای برای شروع مطلب ندارم اما می خواهم این نوشته در شان رمان باشد. دو تا کوسن از روی مبل برداشته و روی هم گذاشته و دمر دراز کشیده ام و چانه ام روی کوسن هاست و خودکار در دست داخل دفترچه می نویسم. منتظرم تا الهامی برسد و مطلب را با آن شروع کنم.

کولر روشن است و من پشت مبل دراز کشیده ام تا باد کولر مستقیم به سر و کله ام نخورد. باد کولر هرگونه ایده ای را می پراند چون بلافاصله باید برای برداشتن دستمال کاغذی وضعیتم را تغییر دهم. به نظرم امسال بیش از هر سال دیگری کولر روشن بوده است چون در کیسه زباله هایی که شبانه به جلوی در می برم , جعبه های خالی دستمال کاغذی را بیشتر می بینم و یا بیش از هر زمان دیگری آب نمک قرقره کرده ام. با این افکار راه به جایی نمی برم...از الهام خبری نیست.

شاید کشیدن یک سیگار راهگشا باشد. برای این کار باید بلند بشوم و به بالکن بروم و روی صندلی بنشینم. شاید با دیدن رفت و آمد مردمی که از ایستگاه مترو به سمت تاکسی ها می دوند و یا بالعکس می دوند تا به مترو برسند راهگشا باشد اما با این احساس گرفتگی در انتهای گلو, سیگار کشیدن چنگی به دل نمی زند. اگر می زد شاید ایده ای از راه می رسید.

تابستان را به همین خاطر دوست ندارم. زمستان هم مثل بهار و پاییز که پیک آلرژی زایی است دردسرهای خاص خودش را دارد...پنجره یکی از اتاق ها با صدای بلندی بسته می شود و چند ثانیه بعد باد کولر که راهی برای خروج از فضای خانه پیدا نمی کند به سراغ درز در بالکن خواهد رفت و صدای سوتش درخواهد آمد. از طرفی گردنم هم کم کم به درد خواهد آمد و تغییر وضعیت اجتناب ناپذیر است. صدای سوت بلند شد...

بعد از قدم زدن و سیگار کشیدن به سر جایم بازگشته ام. هنگام دراز کشیدن متوجه شدم که تعداد کوسن ها سه تاست درحالیکه معمولن از دوتا استفاده می کردم. حالا بررسی تفاوت ارتفاع و تاثیر آن در بهبود ارگونومی بدن اولویت ذهنی من شده است. به نظر می رسد سه تا بهتر باشد. احساس بهتری دارم. اگر قبلن به این کشف رسیده بودم حتمن مسیر زندگی ام عوض می شد اما آیا الان زمان مناسبی برای تغییر مسیر است؟ تلفن زنگ می زند...

با مستاجر قبلی کار داشت. چند سطر دیگر که بنویسم این صفحه پر می شود. حالا چه قدر از این نوشته ها در زمان تایپ کردن استفاده بشود مشخص نیست. این روش را بیشتر دوست دارم, نوشتن قبل از تایپ کردن. شاید کمک کند تا بتوانم کوتاه تر بنویسم. مطلب مربوط به گرسنه را باید کوتاه و روان بنویسم طوری که حق مطلب را ادا کند. چرا؟ شاید به این خاطر است که با خواندن این رمان تعداد کتابهایی که از لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می بایست خواند را خوانده ام به آخرین عدد دو رقمی رسید. حالا مشغول حساب کتاب می شوم... بین سی تا سیصد سال دیگر من این لیست را به پایان می رسانم. آن وقت با خیال راحت سرم را روی زمین می گذارم مثل الان که گردنم درد گرفته و به پایان صفحه رسیده ام و باید سرم را زمین بگذارم.

باقی در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

ینگه دنیا (1919) جان دوس پاسوس


درخصوص فرم رمان در قسمت قبل (مدار42) توضیحاتی داده شد. کتاب 1919 نیز با همان شکل به روایت در بازه زمانی اوایل 1917 تا اوایل 1919 یعنی از زمان ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول تا زمان اتمام جنگ و انعقاد پیمان صلح و معاهده ورسای, می پردازد.

اشخاص اصلی بخش های روایی تقریبن همان کسانی هستند که در مدار42 نیز حضور داشتند. در مدار42 زندگی پنج نفر به طور ویژه دنبال می شود: مک (کارگر حروفچین با تمایلات چپ), جان وارد مورهاوس (فعال در زمینه تبلیغات و روابط عمومی و دارای روابط و نفوذ), جینی ویلیامز (تندنویس و ماشین نویس), النور استادارد (طراح دکوراسیون) و چارلی آندرسون (کارگر مکانیک) که سه نفر وسطی در مقطعی از زمان در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این سه نفر در رمان 1919 هم تقریبن همیشه در معرض دید خواننده قرار دارند اما به صورت ویژه و مجزا زندگی آنها دنبال نمی شود بلکه از طریق بیان شرح حال پنج نفر دیگر پی به حال و روز آنها می بریم: جو ویلیامز (ملوان و برادر جینی), ریچارد الزورث سُوِج (راننده آمبولانس در ابتدای جنگ که در انتها سر از دار و دسته مورهاوس درمی آورد), ایولین هاچینز (دوست و همکار النور که اکثرن با اوست), الیزابت ان ترنت (معروف به دختر که نماینده قشری است که در اثر سرخوردگی های عاطفی به اروپا رفتند و زندگیش به نوعی با افراد فوق الذکر پیوند می خورد) و بن کامپتون (فعال مبارزات کارگری- که در جلد اول هم اسمش به میان آمده بود).

شرح حال این افراد در کنار یکدیگر چشم اندازی از اوضاع اجتماعی آمریکا در مقطع مورد نظر را به دست می دهد و البته این چشم انداز با سه بخش دیگر (اخبار و دوربین عکاسی و زندگینامه مشاهیر) تکمیل می شود. در 1919 مشاهیری که نویسنده به زندگینامه آنها می پردازد کاملن سیاسی هستند و خود گواه وضعیت آن زمان است که کسی نمی توانسته از این قضیه فارغ باشد (در بخش اول دانشمندان و مخترعین هم حضور داشتند مثل ادیسون). بیشتر این افراد برای ما ناشناس هستند اما شناخت بهتر آنها بسیار برای شناخت این مقطع زمانی ایالات متحده لازم است. این افراد را می توان به دو گروه تقسیم نمود: گروه اول موافقین جنگ که یا سیاستمدارند یا سرمایه دار (تئودور روزولت, ویلسون, خاندان مورگان, پکستون هیبن) و گروه دوم مخالفین جنگ که یا روزنامه نگارند یا فعال کارگری (جان رید, رندولف بورن, جو هیل, وزلی اورست). البته این بخش شامل 9 قسمت است که هشت تای آنها در این دو گروه قرار گرفت و نفر نهم فی الواقع محصول نهایی کار گروه اول است:"جنازه یک آمریکایی"...که به صورت شهید گمنام به آمریکا تشییع شد و سیاستمداران با آن عکس یادگاری انداختند و نطق کردند و به قول امروزی ها استفاده ابزاری... در مطلب قبلی اشاره کردم که این زندگینامه ها گاهی به شعر نزدیک می شود و احساسات در آن موج می زند که در 1919 غلظت آن بیشتر می شود. به عنوان مثال درخصوص روزولت و ویلسون و مورگان نیش و کنایه ها تند و تیز است و برای افراد گروه دوم تقریبن سوگنامه سراییده شده است و متن مربوط به جنازه هم واقعن تاثیرگذار است.

***

پ ن 1: حالا باید در خماری گانه سوم این تریلوژی به مکیدن سماق مشغول شوم. واقعن چرا!!!؟؟؟

پ ن 2: مشخصات کتاب من؛ ترجمه سعید باستانی, انتشارات هاشمی, چاپ اول 1385, تیراژ 2200 نسخه, 599 صفحه, 7500 تومان

پ ن 3: قصد رفتن به سمت میامی را داشتم اما گذرم به اورگان افتاد! قسمت رو ببین...


 

ادامه مطلب ...

ینگه دنیا (مدار 42) جان دوس پاسوس

تریلوژی U.S.A که به فارسی تحت عنوان ینگه دنیا (کلمه ای با ریشه ترکی به معنای دنیای جدید) ترجمه شده, شامل مدار42 (منتشر شده در 1930) , 1919 (منتشر شده در 1932) و پول کلان (منتشر شده در 1936) است که تاکنون دو کتاب اول آن وارد بازار کتاب ایران شده است. این رمان که در فهرست 1001 کتابی که قبل از مرگ می بایست خواند حضور دارد از چند منظر قابل توجه است که مهمترین آن, فرم بدیع و منحصر به فرد آن است. آزمایش و نوآوری در فرم به خودی خود امتیازی برای یک کتاب محسوب نمی شود اما وقتی با محتوای رمان تناسب داشته باشد, آن وقت در عالم رمان نویسی می توان به چشم یک اختراع به آن نگاه کرد و مخترع را به تالار مشاهیر فرستاد. این اتفاق در U.S.A رخ داده است. هدف نویسنده ارائه یک گزارش دقیق و ماندگار از یک مرحله تاریخی ایالات متحده است, گزارشی که در آن دغدغه نویسنده نشان دادن چگونگی کمرنگ شدن فردیت آدمها و تاثیر مخرب سرمایه داری بر شخصیت فرد و همچنین قربانی شدن عزت نفس آدمها به پای آرمان های موهومی که قرار است در آینده تحقق یابد, می باشد.

برای این منظور رمان شامل چهار قسمت مجزا شده است:

1-      اخبار: شامل بریده های اخبار روزنامه و برخی تیترها و تکه هایی از ترانه های عامیانه روز که به صورت مخلوط و بریده بریده پشت سرهم آمده است. این بخش نوزده بار در مدار42 استفاده شده و هر بار حدود 2 صفحه را به خود اختصاص داده و موضوعاتی نظیر تنش های نظامی در نقاط مختلف جهان یا حوادث (از غرق تایتانیک گرفته تا تجمع مردم برای دیدن اعدام در ملاءعام!) یا تکه هایی کوتاه از سخنرانی سیاسیون و اخبار مربوط به فعالیتهای کارگری و وقایع انقلاب در روسیه و...در آن گنجانده شده است.این بخش در مجموع, خواننده را در جریان حال و هوای جامعه در طول زمان روایت قرار می دهد (این زمان برای مدار42 از ابتدای قرن بیستم تا زمان شرکت آمریکا در جنگ جهانی اول است).

2-      بخش های روایی داستان: در این بخش ها شرح حال و زندگی 5 شخصیت اصلی داستان از زبان راوی سوم شخص بیان می شود. این گزارش خیلی پرشتاب و بدون این که در ذهنیات و افکار آنها غور کند انجام شده است و به قول خود نویسنده: پرورش شخصیت های قائم به ذات و انداختن آنها در تنداب حوادث زمانه. از خلال این بخش نحوه شکل گیری و سوگیری آمریکائیان در زمان مورد نظر خودش را نشان می دهد... "مک" و "چارلی اندسون" خیلی شبیه هم هستند و هر دو تمایلات چپ پیدا می کنند اما در سطح می مانند و فقط تکرار کننده جملات خاصی از سخنرانان محبوبشان هستند و وضعیت نهایی هر دو در قیاس با تمایلات شان مضحک و قابل تامل است. یکی برای اینکه از نزدیک انقلاب را ببیند به مکزیک می رود اما نهایتن از پیش پایشان فرار می کند و دیگری علیرغم بیانات پرشور ضد جنگ فعالان کارگری, برای اینکه قبل از زیر و رو شدن دنیا جنگ را ببیند عازم جنگ می شود!..."جینی" و "النور" هم خیلی شبیه هم هستند و حتا "مورهاوس"... U.S.A (کاراکتر اصلی داستان) چنین کارکردی دارد و آدم های متفاوت و دگراندیش را مستحیل و یا منزوی می کند.

3-      زندگینامه شخصیت های واقعی: در مدار42 شرح حال 9 نفر از مشاهیر آن زمان در حجمی حدودن سه چهار صفحه ای نگاشته شده است...این شرح با زندگینامه های معمول بسیار متفاوت است...گاهی به شعر می ماند و نویسنده بخشی از احساسات خود را در این قسمت ریخته است (بخش بزرگتر در قسمت چهارم) و نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. مثلن در قسمت جادوگر برق که به ادیسون می پردازد مدام به صورت ترجیع بند تکرار می کند که هروقت چیز تازه ای به فکرش می رسید آن را می آزمود (حدود 9 بار در پنج صفحه). این به نوعی یکی از خصلت های جامعه را نشان می دهد, اشخاص بخش های داستانی نیز در حد قابل توجهی به دنبال آزمودن راه ها و کارهای جدید هستند. یا مثلن در بخش مبارز (رابرت لافولت سناتور معروف) تکرار می کند مرد روشن رایی که جز عقاید خود چیز دیگری بر زبان نمی آورد و نویسنده این ترجیع بند را با حسرت تکرار می کند و از سرنوشت "دبز" و "لافولت" می نالد. انتخاب لوتر بربنک (باغبان جادوگر) هم انتخاب هدفمندی است: همه در این جامعه به دنبال زدن پیوندهای طلایی هستند.

4-      دوربین عکاسی: دل نوشته ها و نگاه خاص نویسنده به بخشی از خاطرات شخصی خود در زمان های موازی با خط روایی داستان... 29 بار و هربار یکی دو صفحه. از نظر نویسنده گریزی از پرداختن به سیاست نیست و در عین حال نویسنده می بایست هنگام نوشتن احساسات خود را کنار بگذارد وگرنه مبدل به تبلیغاتچی و موعظه گر می شود لذا: در نوشتن ینگه دنیا هدفم این بود که مانند نویسندگانی چون هنری فیلدینگ و گوستاو فلوبر از موضوع کارم فاصله بگیرم. و برای دست یافتن به این مقصود دوربین عکاسی را اختراع کردم و احساسات شخصی ام را از بخش های دیگر کتاب دور نگاه دارم.

***

این ترکیب چنان خوش نشسته است که کتاب به یکی از شاهکارهای نیمه اول قرن بیستم تبدیل شده است و کسی مثل سارتر در سال 1938 بنویسد: «من نویسنده ای را نمی شناسم که هنرش فخیمتر و پوشیده تر از هنر دوس پاسوس باشد. هیچ رمانی را سراغ ندارم که ارزنده تر و ملموستر و به ما نزدیک تر باشد....من دوس پاسوس را بزرگترین نویسنده عصر حاضر می دانم».

این کتاب توسط آقای سعید باستانی ترجمه (ترجمه خوب) و توسط انتشارات هاشمی روانه بازار شده است.

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1385, تیراژ2200 نسخه, 517 صفحه, 6500تومان

پ ن 2: بنا بر آرای پست قبل کتابهای بعدی به ترتیب گرسنه کنوت هامسون و یوزپلنگ جوزپه تومازی خواهد بود.   



ادامه مطلب ...