میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

روایت برای روایت!!

تلویزیون را روشن می کنید , یک روحانی دارد وعظ اخلاقی می کند; از پیامبر مسلمین می گوید و فردی که هر روز بر روی او خاک می پاشد و توهین می کند و نوع برخورد ایشان و این که چگونه با برخورد نرم آن فرد را نسبت به عمل نامناسبش آگاه می کند... به مجلس ختم یکی از بستگان می روید , واعظ از امام اول شیعیان می گوید و آن حکایت که شخصی در بازار به رویش زباله می ریزد و این که چگونه ایشان با آن فرد برخورد می کند... به مراسمی رسمی در محیط کار یا مدرسه می روید , روحانی سخنران از امام دوم شیعیان می گوید و آن حکایت که مرد شامی چگونه توهین می کند اما به شام دعوت می شود و... و این روایت ها همینطور ادامه می یابد...

جالب آن است که در همه موارد فوق معمولاً طرفدارانی جان بر کف حضور دارندکه سریعاً دستشان روی قبضه شمشیر می رود و محتملاً جوابی می شنوند که اگر بخواهیم به زبان امروزین ترجمه اش کنیم می شود این:

- پس کی می خواهید اون دوگوله تان را به کار بیاندازید؟

- آخه گلابی ها! اون مغز رو واسه چی می خواهید آکبند ببرید توی گور!

و از این گونه جواب ها... (البته مترجم خوب هم مورد نیاز است)

بگذریم... سوالی که پیش می آید این است که فلسفه بیان این حکایات و روایات چیست؟ آیا فقط برای پر کردن زمان سخنرانی و وعظ و خطابه است؟ آیا فقط برای نمایش اخلاقی است؟

 پس چرا هنوز هم به گاه عمل باید به شیوه آن جان بر کفان عمل نمود؟! حالا عوام به کنار... آیا نباید از آقایان خواص انتظار داشت که لااقل خودشان به نتایج این حکایات و روایات متعهد باشند؟

اگر همان خواص به سبک عوام هزار و اندی سال قبل عمل نمودند نباید بپرسیم پس این همه درس و بحث و وعظ و دم از ایمان و تقوا و هزاران واژه دیگر زدن بالاخره کجا باید کارکردش را نشان بدهد؟

آیا وقت آن نرسیده است گلابی بودن را کنار بگذاریم؟

خلاص!

*****

بعضی آدم ها چندان زنده نیستند و بعضی هم چندان مرده نیستند... برخی آدم ها هستند که زیاد می میرند و ... معدودی هم هستند که نمی میرند... برخی از نویسندگان از این دسته هستند.

طبیعتاً الان اگر بخواهم کتاب بعدی را از لیست اعلام شده انتخاب کنم به سراغ "پوست انداختن" کارلوس فوئنتس خواهم رفت.

این جمله را هم از آئورای فوئنتس نقل می کنم برای یاد و یادآوری:

ما نه تنها تمنا می کنیم , بلکه این تمنا را نیز داریم که پس از دست یافتن به آنچه تمنا کرده ایم , دگرگونش کنیم.

.................

پ ن 1: آب بابا ارباب گاوینو لدا تمام شد و مطلب بعدی خواهد بود.

نظرات 25 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ب.ظ http://moaleme91.blogfa.com/

بستن فضای آموزش اخلاق و منحصر کردن آن به دین یک حماقتشان است و
بد روایت کردن روایت های اخلاقی حماقت دیگرشان
و اصلا روایت گفتنشان کلا محل اشکال است
..
ما که با این وقت کم نمیرسیم به گرد شما. رمان را هم که جایش را داده به تست و کنکور. نهایتا زوری میزنیم گاهی و فلسفه میخوانیم . جایتان خالی

سلام
انحصار یک کل به یک جزء البته کار درستی نیست...
باقی هم که...
....................
دوستان به جای ما

دامون قنبرزاده پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:26 ق.ظ http://cinemaekhanegi.blogsky.com

ولتر چند صد سال پیش چنین گفته بود:

حُسن ظنّ عامه در حق کشیشان بیخود است / علم ایشان براساس جهل و نادانی ماست

حالا می توانید به جای "کشیشان"، چیز دیگری بگذارید! به قول اصطلاح عامیانه، این حرف ها "دوکون، بازار"هایی ست برای رسیدن به منافع. همین و بس.

سلام
مشابه این گفته را ممکن است چند صد سال قبل کسی در سرزمین خود ما هم گفته باشد... سوال اینجاست که چرا این گفته در اینجا چندان جا نیافتاده است؟ یا در بزنگاه تاریخی همه اینها نادیده گرفته می شود و راه دیگری انتخاب می شود و...
و چرا این دوکون بازار همیشه مشتری دارد؟! قاعدتاً می بایست تا حال کساد می شد! البته پاسخ را در جهل می توان جست... اما چرا اینقدر طولانی؟ و...

ص.ش پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:37 ق.ظ http://radefekr.blogfa.com


نمی خوام غر بزنم دیگه / اما من اصلا مجلس ختم خ کم می رم
. این هفته کلا هوای حوصله ابری ست. زیاد کتاب نخوندم:(

سلام
اختمو یختموا
یعنی در ختم وابستگان دیگران شرکت کنید تا در ختم وابستگان شما شرکت کنند (البته بعد از صد و بیست سال)
مال من که غبارآلود است!

قصه گو پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ http://khalvat11.blogfa.com/

عزیزی روایت می کرد که این حضرات نظر به این که خودشون این کاره هستن و بهتر از هر کسی می دونن که جهنم و بهشتی وجود نداره به همین خاطر به حرفهایی که می زنن عمل نمی کنن.
خلاصه این که این حرف ها برای اوناییه که بشینن پای منبر حضرات و به به و چه چه کنن و سر و دم بجنبونن و وقتی از پای منبر بلند شدن همه چیز رو فراموش کنن و بشن همون آدم قبلی.
کارلوس فوئنتس ... ازش فقط آئورا رو خوندم. اما همون کافی بود تا به توان نویسندگی اش ایمان بیارم.

سلام
ممکن است درصدی اینگونه باشند اما همه نه... تن دادن به تبعات برخی چیزها سخت است...اما ریشه اش محتملاً در وجود تناقضاتی است که در طول تاریخ ایجاد شده است (یا اینکه همیشه وجود داشته است)... یعنی ممکنه برخی بگویند که در کنار این حرفها حرفهای دیگری است که عمل همان جان برکفان را تایید می کند... این هم حرفی است... در هر حال بدون زدودن این تناقض ها ماندگار بودن هم هنری است!
...........
منم فقط آئورا رو خوندم حالا ببینم این کتاب حجیم چطور است!

نسرین پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:30 ب.ظ http://mayvane.blogfa.com


والله عرض کنم خدمت حضور انور ظهورتون فلسفه اش نون به نرخ روز خوردنه و این فرهنگ استاد استاد کردن هر چیز متناسب با موقع اش هست.

سلام
نون به نرخ روز خوردن در طول تاریخ طول و درازمون هنر کمی نیست!
ممنون

بونو پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://filmfan.blogfa.com/

با نظر شما موافقم. شاید شمشیر بدستها اکثریت شدند.
البته اونی که مقصود شما شاید باشد(منظور همون زباله پاش امروزی) داره آب تو هاون بعضیا می ریزه...

سلام
همیشه اکثریت رو داشتند...
مقصودم همونه اما هاون بعضی ها مستعد است همیشه که حتی با قطره ای اشک هم پر شود و کوبیدن مهیا...
من نشنیدم اون ترانه را اما نشریه موج را یادتون هست؟ کنکور وقت ظهور... واقعاً من هنوز حیرانم که کجاش توهین بود ... یا حداقل با اون واکنشی که بهش شد اصلاً تناسب نداشت...
خلاصه این که باید لال شد تا آبی به اون هاون وارد نشود!!

کسی که می نویسد پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:18 ب.ظ http://i-love-tea.blogfa.com

پخنه می نویسید!!عاشق این جملم!

سلام

فرواک پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:46 ب.ظ http://farvak.persianblog.ir

سلام
جالبه که تو روضه هاشونم جز نوحه ی امام حسین چیز دیگه ای بلد نیستند. مثلاً امام نهم شهید شده اونا برا امام حسین روضه می گن.
تو یکی از این روزاشون طفلی بچه های دبستان رو تو سرمای حیاط جمع کرده بودند و روضه می خوند آخوندی براشون.
بد بختی اینجاست که تو یکی از روزهای کذایی که فرصت می کنن برا کارمندا صحبت کنن جزواتی درباره ی اجنه ها و وجودشون و کارهایی که باید کرد تا از خونه مون برن تو اداره ی همسرم پخش کرده بودند. تاسف باره. نمونه های کمی نداریم.
گلابی نیومدیم گلابی مون کردند.

سلام
فکر کنم بر پایه مشتری مداری عمل می کنند... ما دوست داریم ... مشتری صاحب سخن را بر سر ذوق آورد...

مرمر جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ق.ظ http://freevar.persianblog.ir

سلام

دامون قنبرزاده جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ http://cinemaekhanegi.blogsky.com

بحث اینجاست که ما ملتی هستیم خرافاتی و مذهب زده. چندین سال پیش، سال ها قبل از انقلاب، پازولینی فیلمساز ایتالیایی، می خواست فیلمی بسازد به نام هزار و یک شب که قسمتی از آن در اصفهان باید می گذشت. عوامل سازنده، بند و بساط را جمع می کنند و می آیند ایران. قرار بود صحنه ای در یکی از مساجد اصفهان فیلمبرداری شود. صحنه، عشق بازی زن و مردی را نشان می داد که البته انقدرها هم جدی نبود (!). اما همین مردم، بلایی سر عوامل فیلم آوردند که بیچاره ها دمشان را گذاشتند روی کولشان و برگشتند ایتالیا و صحنه را بازسازی کردند. می خواهم بگویم از ماست که بر ماست. اگر درستکارترین انسان های روی زمین هم این مملکت را بچرخانند، اوضاع عوض نمی شود. چرا که اولا ما خرافاتی هستیم و دوما شدیداً خودبزرگ بین. مردمی که احساس می کنیم دنیا بر مدار ما می چرخد. خلاصه اینکه مشکل درونی ست نه بیرونی. البته این مورد دوم شاید چندان ربطی به موضوع نداشته باشد اما خصلتی ست بارز در این ملت. همانطور که خودت گفته ای، "جهل" چیز بدی ست. "مذهب"، جاهل می خواهد نه عاقل. خرافات در ژن این ملت فرو رفته و یک میلیون سالی طول می کشد که بیرون بیاید. آنهم که به سن ما قد نمی دهد. در نتیجه جای تعجب ندارد اگر همچنان در بروی یک پاشنه می چرخد. این رشته سر دراز دارد که تنها 20% تقصیر بالا دستی هاست، 80% مشکل از خود ماست. نیچه گفته: برای بت پرست نبودن، کافی نیست که تنها بت ها را بشکنی، اول باید خوی بت پرستی را از خود دور کنی.

سلام
پازولینی هم دلش خوش بوده ها!!! در یکی از شهرهای همون استان بودم چند سال قبل ... رفتم توی یک سوپری سیگاری چیزی بخرم...سر صحبت با مغازه دار باز شد و می نالید از فساد...گفتم چی شده مگه؟...گفت یه سری مرد و زن اومدن بازدید از یکی از مناطق دیدنی...گفتم خب؟! کاری کردند؟! ... بعد کاشف به عمل اومد که مرتکب گناه کبیره خنده و شادی شدند!!...
لذا عشق بازی جدی و غیر جدی دیگه انتظار بالاییه
اما این حس مرکزیت و خودبزرگ بینی رو شدیداً موافقم...در سطوح مختلف هم خودش رو نشون می ده...
....
دیگه فقط می تونم یه کم گریه کنم! و سیگار بکشم...اگه پایه ای بفرما

نِد نیک جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

سلام
طرفداران جان برکف کجا حضور داشتند؟ تو قصه ها ؟ درکنار امامان؟ یا در جمع واعظان بودند؟

سلام
منظور از طرفداران جان بر کف کسانی بود که بیشتر به ظواهر توجه داشتند و دارند و تنها راه حلی که به ذهنشون می رسه حذف فیزیکی است...

فرزانه جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
راحت اند آقا ! راحت ... میخواهند یک حکایتهای دهن پرکن داشته باشند برای وراجی کردن شمشیر هم دارند برای روز مبادا ...اصلاً حیف گلابی نیست ؟
این حضرات جمله فوئنتس را هم می شنوند می گوید بابا کی رفته ای ز دل که تمنا کنیم تو را ؟؟ خلاص

نویسنده های حسابی از همان معدود هایی هستند که نمی میرند

سلام
واقعاً گلابی که میوه از ما بهتران است و شیرین و آبدار و خواص فراوان... به خصوص که تحفه نطنز هم باشد
من از همه گلابی ها و نطنزی ها عذر می خوام
واقعاً...چنان رفتار می کنند برخی کانه فلان و بهمان!

هادی جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://playtime.blogsky.com

در تکمیل صحبتهای ائمه عزیز باید عرض کنم چند وقت پیش از چهره یک نماینده مجلس که روی پیشونیش از فرط سجده زیاد جای مهر مونده بود کاریکاتوری کشیده میشه و کاریکاتوریست عزیز محکوم به (فکر کنم) 25 ضربه شلاق میشه..

سلام
از فرط سجده زیاد روی مهر داغ البته!

laleh شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://nocommnet.blogsky.com

chera akhe chera? na vaghean chera?!!! delom khoone kako az in kaseye daghtar az ash boodaneshon!
az nadooni va kam savadi mellat soo e estefade mishe khob...che entezari dari vaghti ke masalan tahsilkardeye mamlekat be neshaneye che midoonam roshanfekri ya melli garayi mire aramgah e koorosh? kho joftesh yekiye kho? hardotash moghaddas garayi bija va klid dokoon dadan daste ahleshe!!! hala halaha moonde ta bozorg beshim :D

سلام
آونگ رو دیدید؟ انگاری ما رو دیدید! همینجوری می نوسانیم... از ائن طرف هرچی دورتر بشیم از این طرف هم همونقدر دور میشیم...
مشکل هم اینجاست که هی دستهایی هم پیدا می شوند که ضرب این آونگ رو تشدید می کنند...

درخت ابدی شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
دکون-دستگاس آقاجان. کجای دنیا انقدر شعار اخلاقی روی در و دیوار می‌شه دید؟ احتمالا خبری از اخلاق در عمل نیست که این‌همه دارن بهش می‌پردازن.

سلام

یاد حمایت از تولید ملی افتادم...

مهرگان شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ب.ظ http://mehraeen.blogsky.com

سلام
چقدر این جمله ی آخری ازین آقای سخت اسم! برای بنده عینیت و مصداق دارد!!!خدا خیرش بدهد که این جمله را از خودش دروکرد!
میله جان چه انتظاری داری ها ازین عزیزکان دل برادر؟! خواص به گاه عمل چنین کنند؟! تازه در این مواردیادشان میافتد که معصوم نیستند!

راستی چرا میگویند: "برعکس نهند نام زنگی کافور؟!

سلام
البته سختی اسمش در مقابل پلات داستانهاش هیچی نیست... حیف که دیگه نمی تونه بنویسه چند روزه...یادش به خیر
...
نمی دونم احتمالاً محض بی پست نمودن ما اینجوریه

دیوانگی محض من یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:20 ق.ظ http://pencilarezoo.blogfa.com/

واقعا میله شروع میکنن حرف زدن ولی خودشون هیچی حالیشو ن نیست من که اصلا نه میرم نه گوش میدم
پسره خوب بود دوسش داشتم

سلام
به هر حال همیشه جلوی چشم هستند...
پسره منظورت کارلوسه؟ 83 سالش بود که هفته پیش مرد

امید یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

میله جان

بدم می آید از این نقشی که چند سالیست در وبلاگ این و آن بر عهد گرفته ام ، اما باز می گویم ... مجددا می گویم ... آنقدر می گویم که خواه جان بفرساید خواه بر دل نشیند ، در لوح خاطر دوستان نقش بنند :

خود الگو مشکل دارد ! ... اساس مشکل دارد ! ... نمی خواهد امامشان با فلان فرد با مهربانی برخورد کند ، کافی بود خدایشان اهالی زمین را به خاطر گناهان نامعلوم ( فساد ؟) قتل عام ننماید (طوفان نوح) . تناسب بین جرم و مجازات را رعایت کند (جاودانگی در جهنم) و با یک بنده خاص از چند ده میلیارد نفری که به عرصه هستی آمده اند درگیری شخصی پیدا نکند (ابولهب) ...

می دانم که دوست نداری به پر و پای ای قضیه ها بپیچی میله جان ... معذرت می خواهم که مطرح می کنم ... اما اگر نمی خواهی تمام حقیقت را بگویی ، از کنار موضوع بگذر ... ردای سبز اصلاح طلبان مذهبی بر قامت میله ما برازنده نیست :)

سلام برادر

من که عاشق این جور مسائلم...البته فقط عاشق
این موضوع هم یک بحث درون دینی بود و با فرض برخی مسائل اون سوالات طرح شد وگرنه ...
اما در باب ردا... قاعدتاً یک مذهبی می تواند اصلاح طلب مذهبی باشد... ولی علی ای حال این گفته زیر هم قابل تامل است:
ترجیح می دهم در ترکیه باشم و به فرانسه بیاندیشم تا در پاکستان باشم و به ترکیه بیاندیشم! (ناشر دکتر شریعتی)
ممنون

.......... یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:31 ب.ظ

سلام حسین آقا.اصولا تنها چیز آکبند در این بلاد همان مغز گردوییست که توی کله های گنده جا خوش کرده .دیروز از همسر گرامی پرسیدم تفاوت خر و گوسفند و گاو در انتساب عوام چگونه باشد ؟ چنان ظرافتی در پاسخ شان بود که گمانم در تست کنکور اگر این سه گزینه را به کار برند کمتر کسی بتواند تشخیص درست دهد.جالبست گاهی پیوند ژنتیک هر سه را یکجا جمع کرده.بی ادبی را بر من ببخشایید .میدانم خوب درک میکنید چه میگویم.

سلام
اولاً که سلام من را هم به همسر گرامی برسانید
دوم این که کنجکاو آن ظرافت شدم

پرنیان یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام میله جان
قلمت رو دوست دارم .
راستش من هر وقت می رم مجالس این مدلی بیشتر خنده ام میگره . سعی میکنم کمتر برم که آبرو ریزی نشه

سلام بر شما
ممنون
مجلس ختم که همینطور بای دیفالت خنده بر لب آدم جاری می کند وقتی مزین به برخی سخنان می شود دیگه واویلا... یک بار در یک مجلس ختم واعظ داشت از شیر نداشتن مادر پیامبر می گفت و این که به معجزه الهی شیر در سینه ابوطالب جاری شد! حالا قیافه ما رو داشته باش!! برادرم که بغل دستم بود گفت: این چه بساطیه نمی شد به اعجاز همین شیر در سینه مادر جاری بشود؟ من هم که در حال فشار برای نترکیدن بودم گفتم: در اون صورت باید کلی استدلال می شد که آیا این معجزه بوده یا نه! بدبخت این واسه توی ملحد است که دیگر بهانه نیاوری!

بونو یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ب.ظ http://filmfan.blogfa.com/

دست مزن ! چشم، ببستم دو دست راه مرو! جشم ، دوپایم شکست

حرف مزن ! قطع نمودم سخــــن نطق مکن ! چشم ، ببستم دهن

هیج نفهم ! این سخن عنوان مکن خواهش نافهمی انسان مـکـــن

لال شوم ، کور شوم ، کر شوم لیک محال است که من خر شوم
لال شدن نه اما گفتنی همانند صادق هدایت ها ، غلام حسین ساعدیها و ...

سلام
دل ها همه پر است...
دست مزن جز به میتینگ های من
راه مرو جز به مسیرهای من
حرف مزن جز به سخن های من
نطق مکن جز که به تایید من
هیچ نفهم جز به دراسات من
دست زدم حرف زدم نطق نمودم خفن
...
اما چند تا خس و خاشاک هم ممکنه که چیز دیگه ای بگن

ققنوس دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ق.ظ http://qoqnooos.blogfa.com/

آیا وقت آن نرسیده است گلابی بودن را کنار بگذاریم؟

نخیر وقت آن نرسیده چون گلابی بودن بسی راحتتر است و انسان آرامش بیشتری دارد. چیه این گلابی نبودن؟ آدم فکر کند! یک وقت ربونم لال شک کند! ترس برش دارد!

فکر کنم بچگی تو کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب خونده بودم داستان واعظی که سرمنبر گفت اگه فرش رو بچه نجس کرد اون قسمت رو ببرید! ار قضا زنش پای منبر بوده و میره خونه همین کار رو میکنه. واعظ صحنه رو میبینه میپرسه که چرا همچین کردی با فرش؟ میگه خودت گفتی برای پاک شدنش باید برید و دور انداخت. میگه اونو برای مردم گفتم نه برای خونه خودم!
واعظان ما هم نه برای خودشون نه برای خودمون میگن! برای اجانب گمراه میگن! ما که همه چیز دانیم.

سلام
گاهی به راحتی گلابی غبطه می خورم... راستی نحوه گلابی چیدن از درخت را دیده ای؟! البته قدیم ها که می گذاشتند گلابی برسه بعد بچینن دیدنی بود الان که نمی دونم... حالا یه بار تعریف می کنم برات
آخه حداقل از زمان حافظ به این ور همین بساط بوده ...آدم به مردم یه خورده شک می کنه ...
البته برخی اجانب هم گول می خورند

شمعدانی دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:52 ب.ظ

سلام پسرخوب ..
گاهی فکر می کنم که سختی های یک مؤمن نماز گذار
در عصر امروز از رسولان پیشین اگر بیشتر نباشد کمتر نیست!
چونکه رسولان با اعتقادات پیشینیان می جنگیدند
اما مؤمن امروزی با سؤالات بی پاسخ دورن...

سلام بر شمعدانی بهتر
قطعاً همینگونه است... واسه همینه که خیلی وقته کسی مدعی رسالت به سبک قدیم نمی شود...هرچند ما ثابت کردیم که تا دو قرن قبل هم زمینه ظهور رسول را داشته ایم و چه بسا همین الان هم داشته باشیم

برزین سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ http://ghalameh.blogfa.com

سلام
میدونم که مثل خودم اهل خوشگذرانی هستی حسین آقا ، حتما انواع رستوران ها رو هم تجربه کردی از دیزی سراها تا کبابسرای بناب و جوجه کباب ها و دربند و .... حتما مشاهده فرموده ای که رستوران هایی که مشتری کمتری دارند به لطایف الحیل متوسل می شوند برای جذب مشتری ، مثل تزیین و دکوراسیون و برخورد خوب و کراوات بستن گارسن ها و ...
قصه این واعظان هم چیزی شبیه همین رستوران دار هاست بنده های خدا این ها هم روزیشان از این راه تامین می شود شهره و شهرت شان در بیان مسائلی است که به عقل آدمیزاد قد نمی دهد ، در بین طلبه ها یک اصطلاحی هست مبنی بر این که « فلانی منبرش گرفته » ! وقتی منبر کسی بگیرد یعنی این که سخنانش شدیدا مورد توجه عوام قرار گرفته است ، اینها تمام هنر خود را بکار می گیرند تا منبرشان بگیرد ، خب به نظر شما برای این کار چه چیزهایی باید گفته شود ؟

سلام
استاد در مورد خوشگذرانی زیاد درست نگفتی ولی خب در مثل مناقشه نیست
والللا چه عرض کنم! فقط می دونم یه رستوران اگه غذاش مالی نباشه هرجور خودشو جر بده بازم بعد یه مدت مشتری هاش می پرند اما با توجه به دیرپایی این رستوران های مورد نظر , به نظر می رسد که سلیقه عوام خلاصه تعطیل است! هر غذای مونده ای رو هم جلوش بذاری به به و چه چهش هواست...یا اینکه طبق عادت می خوره و دم نمی زنه...
اما مسئله اینجاست که اکثریت این جماعت به چیزایی که می گن ظاهراً اعتقاد دارند اما اثری از این اعتقادات را نمی شود مشاهده کرد...

هژیر سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ب.ظ http://sunset57.blogfa.com/

این روز ها حرف دل میزنی...

سلام

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد