میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سه گانه نیویورک (1) پل استر


 

قسمت اول

کلمات عوض نمی شوند, اما کتاب ها همیشه در حال تغییرند. عوالم مختلف پیوسته تغییر می کنند, افراد عوض می شوند, کتابی را در وقت مناسبی پیدا می کنند و آن کتاب جوابگوی چیزی است, نیازی, آرزویی.

این کتاب مجموعه سه رمان (تریلوژی) از پل استر نویسنده و شاعر مطرح آمریکایی است. عموماً او را نویسنده پست مدرن می دانند اما من به دلیل اینکه اساساً فرق بین رمان مدرن و پست مدرن را نمی فهمم وارد این وادی نمی شوم, اما در این سه گانه با نوع خاصی از روایت روبرو هستیم و شاید همین خفانت (خفن بودن!) ما را ترغیب کند که بگوییم این کتاب یک رمان پست مدرن است.

هر سه داستان عموماً در نیویورک جریان دارد ; فضایی بی انتها و هزارتویی از مکان های بی انتها! و هر سه همانطور که در ادامه خواهید دید شباهت زیادی با داستانهای پلیسی دارند اما هیچ نسبتی با آن ندارند.

شهر شیشه ای

دانیل کوئین یک نویسنده 35 ساله است که چند سال قبل پس از چاپ چند مجموعه شعر و داستان به صورت ناگهانی تصمیم می گیرد که با نام مستعار ویلیام ویلسون , فقط داستانهای پلیسی کارآگاهی بنویسد. این جنایی نویس جوان , دو سه ماه از سال را می نویسد و از منافع نشر این کتاب باقی سال را می گذراند; سفر می رود و یا به پیاده روی در شهر می پردازد.

داستان از جایی آغاز می شود که در نیمه های شب تلفن او زنگ می خورد و صدایی مضطرب از آن طرف خط سراغ کارآگاهی به نام پل استر را می گیرد. پس از تکرار این اتفاق در شبهای بعد کوئین تصمیم می گیرد خود را پل استر معرفی کند و بدین ترتیب پای او به پرونده ای خاص باز می شود; زیر نظر گرفتن پیرمردی که تازه از زندان آزاد شده و احتمال می رود که درصدد آسیب رساندن به فرزندش باشد...

ارواح

آبی (آقای بلو) یک کارآگاه جوان است که به تازگی و پس از بازنشست شدن استادش (قهوه ای) خودش به صورت مستقل به کار مشغول است. روزی مردی به نام سفید با او ملاقات می کند و از او می خواهد که فردی به نام سیاه را تحت نظر بگیرد. او می بایست جهت این کار در ساختمان روبرویی آپارتمان سیاه که قبلاً توسط سفید اجاره شده است مستقر شود و به صورت دایم سیاه را زیر نظر بگیرد و به صورت هفتگی از طریق پست گزارش بدهد و از همین طریق نیز دستمزدش را دریافت نماید.

سیاه ظاهراً یک نویسنده است و بیشتر اوقاتش را به مطالعه و نوشتن می گذراند و گاهی هم پیاده روی می کند. آبی از علت و هدف ماموریتش آگاه نیست و در ذهنش به داستان پردازی و حدس و گمان می پردازد. بدین ترتیب پای آبی به پرونده ای باز می شود که زندگیش را تحت تاثیر قرار می دهد...

اتاق در بسته

راوی داستان یک مقاله نویس معمولی است و ظاهراً در کودکی دوستی به نام فنشاو داشته است که این شخص علاوه بر نابغه بودن , خصوصیات عجیب و غریبی داشته است. در ابتدای داستان راوی نامه ای از سوفی فنشاو دریافت می کند که در آن نامه سوفی خبر از ناپدید شدن شش ماهه همسرش می دهد. پلیس و حتی کارآگاه خصوصی ای که برای پیداکردن او استخدام کرده اند ردی از او نیافته اند و حتی آن کارآگاه (کارآگاهی به نام کوئین) مفقود شده است.از نظر سوفی, همسرش مرده است و او لازم می داند که در مورد موضوع مهمی با راوی ملاقات کند.

موضوع از این قرار است که فنشاو دست نوشته هایی دارد(سه رمان و چند نمایشنامه و چند مجموعه شعر و...) که قبلاً به همسرش سفارش کرده که برای چاپ آنها می تواند با راوی تماس بگیرد. راوی کتاب ها را می خواند و با توجه به معرکه بودن آنها را به ناشر می سپرد و همه چیز به خوبی پیش می رود تا این که پس از چاپ و شهرت اولین اثر, نامه ای از فنشاو به راوی می رسد و... و بدین ترتیب پای راوی به ماجراهایی باز می شود که مسیر زندگی او را تغییر می دهد...

نقاط مشترک سه داستان

راوی در گانه سوم! در جایی ذکر می کند که: همه داستان به آنچه در آخر اتفاق افتاد بستگی دارد و اگر آخر قضیه را در درونم نگاه نداشته بودم نمی توانستم این کتاب را شروع کنم. همین ماجرا در مورد دو کتاب پیش از این هم, شهر شیشه ای و ارواح حقیقت دارد. بالاخره این سه داستان یکی می شوند, اما هر کدام نشان دهنده مراحل مختلف چیزی اند که در مورد آن نوشته شده اند. که در قسمت بعدی در راستای همین چیز تلاش خواهم کرد.

اما عجالتاً به چند نقطه مشترک اشاره می کنم:

1- در هر سه داستان شخصیت اصلی به دنبال حل یک معما هستند, معمایی که معمولاً صورت مسئله مشخصی ندارد!

2- شخصیت های اصلی یا کارآگاه هستند یا نویسنده ای که در نقش کارآگاه ظاهر می شود و همه هم به نوعی زندانی پرونده هایشان می شوند. در هر حال به قول استر در همین کتاب داستان برای کسی اتفاق می افتد که قادر به نقل آن باشد.

3- شانس و رویدادهای تصادفی نقش عمده ای در سرنوشت شخصیت ها دارد.

4- بحث هویت (خود) و تغییرات آن درونمایه اصلی هر سه داستان است, به خصوص تاثیر شخصیت زیر نظر گرفته شده بر شخصیت زیر نظر گیرنده. 

ادامه دارد!  لینک قسمت دوم: اینجا ؛ لینک قسمت سوم : اینجا

***

پ ن 1: گزارش یک آدم ربایی را شروع کردم و چون مرتکب اشتباهی شده بودم برگشتم از اول! اگر کسی خواست بخواند حتماً چند برگ کاغذ لای کتاب بگذارد و اسامی را بنویسد و شرحی و... چون تعدد اسامی بالاست... مارکز است دیگر!

پ ن 2: بعد از اتمام مطالب سه گانه در مورد "بیشعوری" خواهم نوشت.

پ ن 3: بعد از مارکز سراغ دورنمات و کتاب سوءظن خواهم رفت.

پ ن 4: البته بعد از اتمام مطالب سه گانه , پستی در مورد "ته قضیه" خواهم داشت. شک نکنید!

پ ن 5: همش وعده همش وعید!!

پ ن 6: نمره سه‌گانه از نگاه من 4.1 است (در سایت گودریدز و آمازون 3.9)

نظرات 19 + ارسال نظر
پرنیان دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام حسین آقای عزیز
رمان خوان حرفه ای ... من که خیلی خیلی کم آوردم در مقابل شما . شعر پست قبلتان هم بسیار زیبا بود .

سلام پرنیان گرامی
دوست داشتم رمان خوان حرفه ای بودم و دارم در همین راستا تلاش می کنم... فعلاً که آماتورم اما راضیم
ممنون

فرواک دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ http://farvak.persianblog.ir

سلام
حیف شد که نخوندمش به نظر کتاب جالبی میاد.یعنی می خوندمشا دو سه جا سر زدم و پیداش نکردم و بعد منصرف شدم..
یعنی در کل چهار فصله این کتاب؟
پ ن 2 کتاب جالبیه اما دپرس می کنه آدمو. یعنی من آدم از خودش و دنیای اطرافش ناامید می شه...
پ ن 4 رو هم منتظریم. ایشالا که ختم به خیر شده...

سلام
حالا امیدوارم در فرصت های مناسب آتی موفق شوید...
نه سه تا داستان جداگانه است...
پ ن 2 برای من که آموزنده بود البته در کنار لذتی که از طنزش بردم...
پ ن 4 شده! دارم مزه مزه اش می کنم ببینم شیرینه تلخه تنده چیه...

ق خیس دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام/ این سه گانه را خوانده ام البته به صورت یکان یکان !
به نظر من پل استر و رمانهایش همه یکی هستند ! و هی در کتابهای مختلفش کپی می شود ...
البته معرفی تو این بار فقط همان معرفی بود و نه بیشتر ...
منتظر اس هولیسم ! می مانیم ... ولی یکی به من بگوید که اس هولیسم چگونه ترجمه می شود که می شود بیشعوری ؟ امان این مترجم های مودب !

سلام
عجب نظری! من غیر از این سه گانه فقط تیمبوکتو را خوندم که برای قضاوت کافی نیست... اما در این حد فعلاً باهات موافق نیستم
طبیعتاً بخش بیشتر مورد نظرت را همانطور که در آخرای متن گفتم در قسمتهای بعدی خواهم نوشت... یک ادامه دارد خوشگل هم ته ته اضافه کردم محض پر و بال خیس تو...
من پا توی کفش مترجمین نمی کنم خوشبختانه صاحبنظران این امر هستند که اینجا هم سر می زنند... اونا بگن

ققنوس خیس دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ

حالا نه به این شدت که تو خواندی ... پل استر نویسنده ی خوبی است ! در حد نوبل ! ;)
اما واقعن خوبه که با خودمون تعارف نداشته باشیم ... حرف خاصی برای گفتن ندارد ... اصلن بی خیال ...
مخلص میله بدون پرچم

سلام
الان یعنی در لفافه به نوبل و نوبلیست ها فحش دادی؟!!
حالا بذار ببینیم قسمت بعدی چی از کار در میاد...
آخ مدینه گفتی و کباب برگ و اینا... بابا نمیشه که تعارفات رو کنار گذاشت...واقعاً
ما بیشتر!

درخت ابدی دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
متاسفم که نتونستم به‌موقع این کتاب رو بخونم، ولی حتما می‌رم سراغش.
بحث رمان مدرن و پست‌مدرن مفصله و سخت می‌شه تو چند کلمه وصفش کرد. با این حال، یه سری ویژگی‌ها توشون هست که بهشون تشخص می‌ده، از جمله:
1. گاهی نویسنده هم به عنوان شخصیت وارد داستان می‌شه.
2. تمایزی بین داستان و حقیقت/واقعیت وجود نداره و نویسنده تعمدا به فراداستان می‌پردازه، یعنی داستانی درباره‌ی داستان‌ می‌گه.
3. از ابزارهای رمان مدرن فقط به عنوان یک شیوه‌ی نوشتن استفاده می‌شه و نویسنده این اختیار رو برا خودش قائله که به شیوه‌های روایی پیش‌مدرن مثلا حکایت و قصه هم رو بیاره.
4. عدم انسجام متن در قیاس با متون مدرن یا به نوعی التقاط‌گرایی.
این چند تا موردیه که راحت قابل تشخیصه.
منم با نظر ققنوس موافق نیستم. البته فقط "هیولا" و "دفترچه‌ی سرخ" رو ازش خوندم و یه سری متون پراکنده. اما تا جایی که می‌دونم این تکرارها معمولا به اسم ویژگی‌های سبکی و فردیت نویسنده مطرحه که باعث می‌شه صدای خاص خودش رو داشته باشه. مثلا همین تاکید روی شانس و تصادف. یا استفاده از شگردهای داستان جنایی/پلیسی. مهم تلفیقه و یه متن جدید، وگرنه داستان‌های ترسناک استیون کینگ همگی تو ترسناک بودنشون شبیه همه‌ن.

سلام
فکر کنم خوشت بیاید...
ممنون از توضیحاتت ولی باز هم نیفتاد یا اینکه کماکان لجبازی می کنم!!
همه اینها می تواند به عنوان یک امر فانتزی یا یک سبک و سلیقه در هر داستانی اتفاق بیفته... حتی یک اثر کلاسیک و ... می دونی , می خوام بگم مثلاً اگر بخشی از این موارد را در یک اثر ابتدای قرن بیستم ببینیم (و یا قبل تر) خیلی لایتچسبکه که بگیم این یه اثر پست مدرنه...
جالب اینه که برای نوشتن قسمت دوم وبگردی می کردم در جایی دیدم خود استر هم نسبت به این واژه گارد دارد! و گفته که اونم نمی فهمه این فرق رو!! (چه تفاهمی داریم )
...
اون توضیحات آخرت رو هم پسندیدم

NiiiiiZ سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ http://taktaazi.blogfa.com

سلام!
می گن دنیا آسان گیرد بر مردمان آسان گیر یا یه همچو چیزی! ها؟:)
خوبین؟ چه خبرا؟
آها! من با آقای خیس موافقم. همش خودشو کپی می کنه. ولی آقا عجب خوب کپی می کنه! بعد تازه خودشم خیلی خوبه که کپیاش به این خوبی از آب درمیاد!
من اینحا کتاب ندارم:( هر چی هم از این پی دی اف ها به خورد خودم بدم فایده نداره! هیچی کتاب کاغذی نمی شه..
شکر کنین خدارو صد هزار مرتبه.:)

سلام
در مورد موافقتت به کامنت درخت هم یه نگاهی بیانداز...
البته من هنوز هم برای خودم زود می دونم که کلاً قضاوتی در این مورد بکنم چون فقط دو تا کتاب خوندم از ایشون (حالا اگه اینو سه تا حساب کنیم میشه چارتا!)
........
تو باید دیگه کم کم بری سراغ زبون اصلی

نادی سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ http://ashkemah.blogsky.com

این یکی کاملا شبیه تبلیغات سینمایی بود. یه داستان مهیج که این طوری می شود و .... حالا اگه خوشت اومد برو پیداش کن بخوون

فقط نمی دونم چرا چند قسمتی؟ وقتی داستان تموم نمیشه و یه توضیحی داده میشه تا فقط بدونیم تو این کتاب چی نوشته چرا باید چند قسمتی بشه؟ نمی شه در یک پست همه اش را جا داد؟

منتظر پ ن 5 هستم.

سلام
یاد اون بچهه که با باباش و خرشون داشتند می رفتند مسافرت افتادم!
واقعیت اینه که , مطلب که بلند میشود حقیقتاً کسی نمی خواند! یا کمتر کسی حال و حوصله دارد که بخواند... دیگه با خودم که تعارف ندارم!! همین کوتاه شده اش را هم ....
به خاطر همین وقتی چند بار مطلب بلند شد و ... دوستان پیشنهاد چند قسمته شدن را دادند که خوب منطقی بود...
بگذریم
بیخیال
همون پ ن 5 رو عشق است.

مهدی نادری نژاد سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://www.mehre8000.org

با سلام
مثل همیشه عالی بود.
نسبت جهاد اقتصادی و اختلاس بزرگ اقتصادی
یک سئوالی داشتم بعدا ازت می پرسم.

سلام
در خدمتیم قربان

قصه گو سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ http://khalvat11.blogfa.com/

من هم آخرش نفهمیدم این پست مدرن چی چیه. گاهی فکر می کنم هر جا که کسی سر از اثر هنری یا ادبی یا سینمایی یا هر چی در نیاورده اسم پست مدرن را روش گذاشته.
درست مثل سینمای معناگرا که اصلن معلوم نیست چی چی هست.
برای همین شروع کردم به خوندن جامعه شناسی پست مدرن اسکات لش. اگر چیزی ازش فهمیدم یه پست درباره اش می نویسم (این هم از اون وعده وعیدها بودها)
در پاسخ به ققنوس که درباره معنی اس هولیسم سوال کرده بود. اس هول (ببینم برعکس فینگلیش چی می شه) من اون رو معادل لغت فارسی «عوضی» می گیرم یعنی وقتی می گن طرف یه اس هوله به نظر من یعنی یه آدم عوضیه. بنابراین اس هولیسم می شه «عوضی بازی».
این لغت برخلاف ظاهرش که خیلی بی ادبانه است خیلی هم لغت بی تربیتی نیست. چون تو جامعه امریکا تقریبن همه جا و توسط هر قشری مورد استفاده قرار می گیره اصولن این امریکایی جماعت علاقه عجیبی به لغت اس دارن نمونه اش هم همین لغت جک اسه که یه چیزی تو مایه های خنگ و خل خودمونه. یا خیلی مثال های دیگه.
اگر بخوام توضیح بدم باید یه پست کامل در مورد تفاوت فرهنگی خودمون و امریکایی ها بنویسم.

سلام
درخت یه توضیحاتی داد...
منتظر پست شما هم هستیم بلکه کمی روشن بشویم ... قدر مسلم اینه که در حوزه های مختلف تفاوت های قابل ملاحظه ای در کاربرد این واژه هست...(پست مدرنیسم رو میگم)
...........
از توضیحات جامع شما در مورد اس هولیسم هم متشکرم
قابل توجه خودم و ققنوس خیس
ممنون

مرد مرده سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.dead-notes.com/

سلام دوست عزیز.
وبلاگ خوب و پرباری داری...اگه دوست داشتی خوشحال می شم باهات تبادل لینک کنم... .

سلام بر شما
حتماً عزیز چرا که نه

فاطمه سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:30 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com

سلام ... این از اون توضیحاتی بود که حسابی آدم رو تشویق می کرد برای خوندنش ....

در مورد پ.ن ها بگم که کف کردم از اینهمه کتاب همزمان و پشت سر هم و برنامه ریزی دقیق،

خدا شما رو از ما نگیره ..الهیییییییی آمییییییییین

راستی ..شما خیلی باحالید در کامنت جواب دادن ..هیچ کس رو ندیدم اینقدر دقیق به تک تک موارد ذکر شده در کامنت ها پاسخ بده بدون سانسور

سلام
خوب حالا که تشویق شدی باید یه اوچولو هم صبر کنی که من قسمت دوم رو بگذارم تا ببینی تم داستان چیه....بعد اقدام کنی
....
اوج نظم در عین برهم ریختگی است کار من!!
...
من هم آمین
...

اصل وبلاگ همین کامنتدونیشه

دیوانگی محض من چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ http://pencilarezoo.blogfa.com

سلام عزیز خوبی اینجوری که نوشتی به نظر جالب میاد ن تا حالا کتابی ازش نخوندم

شعر جالبی بود

راستی چرا پیشم نمیای پسمری من لینکت میکنم

سلام
اینجوری که توی این قسمت نوشتم آره!
اما کتاب راحتی نیست زیاد
.......
ممنون

فاطمه چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ http://30youngwoman.blogsky.com/

خب چون من عجول هستم ، قبل از اینکه پاسخ شما رو بخونم همین امروز صبح رفتم کتاب رو خریدم .. فکر کن!!! من تو ین خر تو خری برنام ها رفته ام 9000 تومان کتاب خریده ام ...

خب حالا سعی می کنم قبل از نوشتن قسمت دوم، من بخونمش

راستی امروز توی کتاب فروشی دیدم "گزارش یک آدم ربایی" جزو کتاب های پر فروش این هفته بوده ....

سلام
خوب دیگه من دیگه باید توکل کنم
امیدوارم خوشت بیاد
فقط اگه خوشت نیومد رک بگو که من سلایقت رو بفهمم تا در موردای بعدی بتونم راهنمایی مفید فایده بکنم...
.........
خوب اون که علت داره دیگه یه عزیز فتنه گری گفته اگه می خواید بدونید ما توی چه وضعی هستیم این کتابو بخونید...

منیره چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://rishi.persianblog.ir/

سلام
ان الله یحب الصابرون ( برای ادامه مطلب و پ ن 4 و 5 )

سلام
دوست داشتن خالی هم ای بازم غنیمته

فانی پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ق.ظ http://oldmidwife.persianblog.ir

یعنی من هیچ بویی از تمدن و تربیت نبرده ام!
آدم اگه وقت نداره پست ها رو بخونه،کامنت های تخصصی بذاره و در بحث ها شرکت کنه،احوال دوستانش رو که می تونه بپرسه؟
سلام آقای حسین.خوب هستید؟خانواده ی محترم خوبند؟

سلام
اتفاقاً خیلی متمدنانه است که آدم رک بگه نخوندم و باقی قضایا

ممنون همه خوبیم... یعنی همه آدمای خوبی هستیم یه خورده کسالت هم داریم که اونم اقتضای زمان و زمانه و مزمن بودنمان در دنیاست...
مرسی

اسکندری پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام حسین اقا .مثل همیشه فعال .میشه سه تا کتاب خوب برای سنین چهارده پونزده بهم معرفی کنید؟ ممنون.

سلام
سوال سختیه!! میشه یه کم از علایقشون بگین و کتابایی که تا حالا خوندند و خوششان اومده یا کتابایی که خوندن و خوششون نیومده...
شاید اونوقت بتونم راهنمایی بهتری بکنم
ولی همین جوری مثلاً من توی این سنین از ژول ورن(مثلاً دور دنیا در 80 روز و سفر به اعماق زمین و بقیه...) و جک لندن(مثلاً آوای وحش و سپید دندان) و مارک تواین(مثلاً تام سایر و هاکلبری فین) و دیکنز(مثلاً اولیور تویست و آرزوهای بزرگ) لذت می بردم یا مثلاً می تونم بگم الان دیگه وقت خوندن رمانهای کلاسیک براشون فرا رسیده مثلاً از ویکتور هوگو و الکساندر دوما (اگر حوصله خواندن دارند مثلاً مردی که می خندد از هوگو یا کنت مونت کریستو از دوما) مثلاً الان وقت آلیس در سرزمین عجایبه یا جزیره گنج استیونسن و سفرهای گالیور سویفت و یا اگه به علمی تخیلی علاقه داره آسیموف برای شروع خوبه و... یه سرچی هم کردم دیدم این ها هم بد نیست :
فلسفه برای کوچک ترها دیوید وایت تینا حمیدی نشر قطره
حکایت های فلسفی میشل پیگمال مهدی ضرغامیان نشر آفرینگان
آخرین گودال لویس سکر حسین ابراهیمی
رویای باغ سفید آرمان آرین نشر ایران بان

سفینه ی غزل پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام . بابت تاخیر ببخشید بارها و بارها اومدم بخونم تا ته نشده برم. یه اتفاقی رشته رو بریده خلاصه. / توضیح داستان ارواح منویاد ماه نیمروز "مندنی پور" انداخت. سه مرد از مسافران هواپیمایی که یکی سیاه چشم، دیگری ازرق چشم و آن دیگری سفید چشمند و بعد معلوم میشود که مسئول ستاندن جان مسافرانند./ منم زیاد از پست مدرنیسم سر در نمیارم دروغ چرا تا قبر آآآ
با این ادامه دارد کوبنده مگه میشه دنبال نکرد. بیصبرانه منتظریم.
امان از فتنه گر جماعت که برای کتاب خوانی ملت هم خط و ربط می دهد از اعماق حصر!
آقا از فضولی پایان این ته قضیه رو به قبله ایم به مولا. پس چی شد؟ همش وعده همش وعید...

سلام
خواهش می کنم
هیچ وقت برای اومدن به این وبلاگ دیر نیست!!
اصلاً الان بیخیال ادامه شدم تا هفته بعد و می رم سراغ گزارش ته قضیه
...
تا یکی دو ساعت دیگه از ته قضیه اطلاع رسانی می کنم

اسکندری پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ

دوباره سلام .ممنون از لطفتون رمانهای کلاسیکی معرفی کردید خیلی جالبن .منم تو اون سن همینها رو میخوندم.اما الان بچه ها بیشتر آثار دارن شان و رمانهای ترسناک رو دوست دارن میخواستم یکم سلیقه شون رو تغییر بدم و ببرمشون بسمت آثار با ارزشتری که بروز هم که باشه.

سلام
البته به نظرم برای تغییر وقت خوبیه... بکنید این کار را...
اون دو تا فلسفی ها هم داستانی اند و من برای عید در نظر گرفتم عیدی بدهم... و خودمم بخونم!!!
آخرین گودال هم کلی جایزه برده ...

امیر دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 11:44 ق.ظ

نسخه pdf رمان سه گانه نیویورک خواستم ممنون میشم

سلام
در گوگل سرچ کنید احتمالاً می‌یابید ولی ترجیحاً حقوق مترجمین و ناشرین را حفظ کنید!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد