میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

او هم رفت

 

نمی دونم چه بنویسم... احتمالاً نوشتنی ها, نوشته و شاید خواندنی ها خوانده شود ... خاطرات بازگو می شود و ... چندی بعد به مدد حافظه تاریخی مثال زدنی مان ...

لعنت به من ...........

به هر حال حتماً گفته خواهد شد که در جایی موسوم به ایران , شخصی موسوم به عزت ا... سحابی که سالهای زیادی رو در جایی موسوم به زندان گذروند و در میان افراد موسوم به دوست و غیر دوست موسوم به داشتن صفات اخلاقی والا و موسوم به صفت آزادگی بود از میان ما رفت ... من و امثال منی که این بار واقعاً از ته دلم می گم فقط موسوم به آدم هستیم... موسوم!  

خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی
توی خواب گلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهرت نمیسوزونه
جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی

رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانون جنگل زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلت بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی می گه
میدونم می بینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره

نظرات 23 + ارسال نظر
پژمان چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ

سلام و تسلیت
او نیز رفت...بعد از عمری مجاهدت و مبارزه مسالمت آمیز و بیش از 15 سال حبس و...بعد از سالها رنج و زجر و شکنجه برای آزادی من وما...برای "ایران فردا"... رفت تا در کنار پدر مرحومش آرام گیرد.
و من , و من آدمک , گریستم و نگریستم " با طرح خنده ای و نوبت خویش انتظار میکشم بی هیچ خنده ای..."
او که رفت و نمیدانم زندگان را چه وقت در خواهیم یافت؟...بخشی از دلیرترین نخبگان زن این کشور را,که هر کدام به تنهایی افتخاریند برای هر ملتی ,همچون گله احشام با کمترین سهمی از بهداشت وغذا به سوله های داغ و کثیف وبی تهویه و آلوده ورامین سپرده اند با زندانبانانی آنچونانی از جنس نر! ...و بینوا فریادشان ره بجایی نمیبرد.که والله اگر ذره ای انسانیت در وجدان این قوم زنده بود, اوضاع چنین نبود وچونین نمی ماند.
و من , و من آدمک , در سایه این عزت فخیمه!, دلخوشم که سر زندگی به زمین میسایم. ومیخوانم و مینویسم و میاموزم و ... و نمی فهمم و نمیدانم جهت چه منظوری؟ و برای چه هدفی؟ و برای چه وقتی؟...خاک بر سر من ...وخوشا به احوال آنان که با صفات انسانی زیور یافتند و آدم بودند و آدم رفتند.خوشا به احوالشان...

سلام برادر
دیشب چی بود و امشب چی هست!
و فردا

....................
عجب!
یاد اون جملهه افتادم:
خدایا ما دقیقاً اینجاییم تو دقیقاً کجایی؟؟

فرواک چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ق.ظ

سلام.
منم برای این ضایعه متاسف و ناراحت شدم. ما انسان‌های قدرنشناسی هستیم.

سلام

حسین(گیلانی) چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.halachin.blogfa.com

سلام. سر صبح عجب خبری. مثل برق سه فاز بود. خشکم زد. به همین راحتی " او هم رفت" ؟

سلام
دیروز هم برای خالی نبودن عریضه دوباره برق سه فاز وصل شد
به همین راحتی

پیانیست چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ق.ظ http://baharakmv2.blogsky.com

تسلیت میگم واقعا. خوب دیگه این آدما اگر نباشن که اصلا خواب غفلت همه رو میگیره.
چه خوب که شما اقلا یه چیزی نوشتید. ما که به خاطر چندرغاز حقوق معلمی اینم نمیتونیم بنویسیم.
یادش گرامی باد.

سلام

فرزانه چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ق.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
این مرد را با مجله های ایران فردایش شناختم
دانشجو که بودم با ولع می خواندمشان کپی می کردم مقالاتش را و به بقیه می دادم چه کسانی در ایران فردا می نوشتند ... روزگارانی بود که فکر می کردیم بیشتر از گذشتگان فهمیده ایم و روزگار فردا را خود خواهیم ساخت

آخرین نقل قولی که از این بزرگمرد به یاد دارم در روزهای پر حادثه اواخر سال 88 بود : خشونت نورزیدن دشوار تر از اسلحه بدست گرفتن است

سلام
من هم به همین ترتیب...
یک مدتی هم جلساتی بود که خاطراتش را بیان می کرد... در ساختمان پیام هاجر (خانم طالقانی) ... می رفتیم و...

فاطمه چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ http://30youngwoman.blogsky.com/

درود

زمانی که آقای منتظری فوت شدند، احساس تنهایی بهم دست داد. دیروز وقتی این خبر رو شنیدم دوباره حس یک خلاء و تنهایی عمیق
انگار که یک ستون از خونه آدم کم می‌شه

سلام
خوبیش اینه که بعد چند وقت دیگه از این حس ها دیگه بهمون دست نمیده ... هم کسی نیست و هم پوستمون کلفت شده

آنا چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://www.royayetafavot.blogfa.com

این مملکت سحابی هایش کم بود و حالا دیگر ندارد
چه بیچاره ایم ما

سلام

NiiiiiZ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://taktaazi.blogfa.com

نعیمه چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ http://dokhtarezamin.blogfa.com/

آزادگی تو این مملکت معنا نداره
آدم آزاده هم نداریم
بیخود خودمون رو گول می زنیم.

سلام
آزاده مطلق؟
بد نیست برای جلوگیری از جوگیر شدن اما بهتر است که لااقل بنچ مارک کنیم آدمهای آزاده خارج از این مملکت را تا لااقل بفهمیم برای آزاده بودن چه باید کرد و آزادگی چیست و آزاده کیست...
ممنون

سفینه ی غزل چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام
پدر 82 ساله ی من از دیروز تا حالا گریه ش بند نمیاد .
به امید دنیایی خالی از آدمک برای بچه هامون. از ما که گذشت.

سلام
خدا حفظشون کنه
خبرای جدید را بشنوند چه می کنند؟ مراقب باشید...
ما اگه اینگونه باشیم برای بچه هامون هم وضع همینه!

ققنوس خیس چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ

از مرگ او ناراحت نیستم ، از مرگی که در آن دست و پا می زنیم ناراحتم !

سلام
ناراحتی من هم از همینه برادر

مهدی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ

بازجوی من بهم میگفت: من از شما منافقا (!) به یه نفر احترام میذارم. اونم سحابیه. چون روزی که اومد ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری رو التزام عملی به ولایت فقیه خط کشید بعد زیر برگه رو امضا کرد. یکی از دوستان تحکیم هم میگفت توی بزرگداشت مرحوم مهندس بازرگان در حسینیه ارشاد پشت تریبون قرار گرفت و پس از ذکر نام خدا در اولین جملاتش گفت: اصل یک صد وده قانون اساسی شرک آمیز است.
حسینیه که مملو از جمعیت بود ناگهان میخ کوب شد. روحش شاد و یادش گرامی...

سلام
یادش گرامی
دیشب در میان کانال ها به تلویزیون پارس برخوردم در این مورد حرف می زد حالم بد شد... بعضی از این ایرانی های خارج از کشور معلوم نیست اونجا چی کار کردند بعد سی سال ! واقعاً که... دنبال بهانه ای می گشتم اینو بگم

حسین چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://kimiyaa.blogsky.com

آری... آری... از دست دادن ِ "عزت" مان را به تماشا نشسته بودیم با بغض... که... خبر کوتاه بود: "هاله هم با عزت رفت"... و بغضی در گلو شکست... یادشان در "ایران ِ فردا" جاودانه باد...
سکوت می‌کنم به احترام "انسان" که در این شهر ِ تاریک رعایت نمی‌شود...

سلام
بله برادر
روزگار فجیعی است

NiiiiiZ چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://taktaazi.blogfa.com

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87_%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D8%A8%DB%8C

سلام
ممنون
از سرعت عملشان باید تشکر کرد

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://www.mehre8000.org

با سلام
چه زیباست که اگر همانند دیگر رمان ها از این رمان تاریخی هم بگوئید.

سلام
یک برنامه ای برای رمان های تاریخی از این دست دارم... دارم می پزمش

فاخره چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام من دوست ندارم تسلیت بکم به خاطر اینکه زنده ها را تا زنده هستند دوست دارم

سلام
در سرزمین شما هم همین معامله با انسانها می شود؟ حق داری از هموطنان من بنالی

محمد سرابی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.negarande.ir

خدا خودش و دخترشو رحمت کنه.تو فکر خودشوپدرش بودم که یهو خبر مردن دخترش خیی ناراحت کننده بود.

اینورا میایی ادرس وبلاگتو بنویس که سریع پیداتکنم.
اصلا تبادل لینک بکنیم؟

سلام
پتک آلود بود!
......................
شما از بهمن ماه در لینک های من هستید
عادت به نوشتن آدرس ندارم ولی خوب به چشم حتماً

درخت ابدی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

روان پدر و دختر شاد.
گاهی وحشت می‌کنم از جایی که توش دارم زندگی می‌کنم. الحق که خراب‌آباده.

سلام
آی می خندند به ما اونایی که رفتند! شاد شادند
وحشت آلود...

رژا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ق.ظ http://u2s.ir/rejha

نویسنده عزیز و ادمین محترم ، حاضر به تبادیل لینک هستین؟

مهرگان پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://cherche.blogfa.com

روح و روانشان شاد.
خدا به بازماندگانشان صبر بدهد. غم سنگینیست برای ما که او برای ما آزادمردی بود. خدا به فریاد خانواده اش برسد.

این ترانه ی سیاوش قمیشی را هر وقت میشنوم به یاد مادرم می افتم.
از اواخر سال 82 این ترانه را با یاد او گوش میدهم. و خوشحالم که او رفت تا بیشتر در این دنیای درد اندود رنج نکشد.

سلام
روان مادرتان نیز شاد

منیره جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://http://rishi.persianblog.ir

بازم حس مشترک !!!

چه ارزان و راحت گرانتیرن گوهرها رو از کف می دهیم و به بعد از آن به حس مشترک می رسیم .

خدایا تمومش کن این مسخره بازی رو ...
خدا کیه ؟ من کیم ؟ اینجا کجاست ؟

سلام

رضا جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://shabgardi.blogfa.com/

یادش گرامی
راستی تو پست بالایی آدرسمو نذاشتم

نوشینه یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ

خودش و دخترش همزمان رفتند زیر خاک ناراحت کنند ه ست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد