میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مزرعه حیوانات جورج اورول

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خنده در تاریکی ولادیمیر ناباکوف

 

عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند!

روزی روزگاری در شهر برلین آلمان مردی زندگی می‌کرد به نام آلبینوس. او متمول و محترم و خوشبخت بود. یک روز همسرش را به خاطر دختری جوان ترک کرد; عشق ورزید; مورد بی مهری قرار گرفت; و زندگیش در بدبختی و فلاکت به پایان رسید.

این کل داستان است و اگر در نقل آن لذت و منفعت مادی نبود همین جا رهایش می‌کردیم; گرچه چکیده زندگی انسان را می‌توان بر سنگ قبری پوشیده از خزه جا داد، نقل جزییات همواره لطفی دیگر دارد.

این دو پاراگراف اول کتاب است! و از این به بعد داستان با جزئیاتش با نثری ساده و روان و بی تکلف بیان می شود. آلبینوس تحت تاثیر غرایز سرکوب شده اش دوست دارد که رابطه ای هیجانی و پر شور را تجربه کند. با دختر جوانی که نصف او سن دارد آشنا می شود. پس از مدتی سر و کله فردی که دختر با او رابطه ای پرشور و هیجانی داشته پیدا می شود و این مثلث احساسی (به علت انفعال محض همسر آلبینوس این مثلث به مربع تبدیل نمی شود) شکل می گیرد. ناباکوف با بیانی طنزآلود (بیشتر طنز موقعیت) این روایت را به پایان تراژیکش راه می برد.

 توصیه های ناباکوف به خوانندگان!:

1- رفتن در رویاهای بی پروا که همه چیز در آن مجاز است خطرناکتر از رفتن به سرزمینهای بی پروایی است که در آن همه چیز مجاز است.

2- هندوانه هایی که برمی دارید متناسب با توانایی هایتان باشد.

3- خربزه هایی که می خورید متناسب با میزان توانایی شما در تحمل لرز آن باشد.

4- سعی کنید اساساٌ تصمیمات تند احساسی نگیرید چون , چه آن را انجام دهید و چه آن را انجام ندهید در هر دو صورت بازنده اید.

5- اگر دروغگو و ترسو هستید , ابله نباشید و اگر ترسو و ابله هستید دروغگو نباشید و اگر دروغگو و ابله هستید ترسو نباشید, خلاصه مثل آلبینوس هر سه تا رو با هم نباشید.

6- اگر همسر یک مرد پولدار ساده و زودباور هستید , حواستان را جمع کنید تا افسارش به دست غرایز سرکوب شده اش نیفتد. اگر نمی توانید حواستان را جمع کنید لااقل نامه هایش را باز نکنید.

7- اگر همسر یک مرد پولدار باهوش هستید , توکل کنید.

8- پولداری زیاد هم خوب نیست چون ناخودآگاه آدم های فرصت طلب به شما سر خواهند زد. در صورتیکه ناخودآگاه پولدار شدید و یا گریزی از پولدار شدن نبود حتماٌ ابتدا تست هوش بدهید و در صورتیکه در دسته کم هوشان جای گرفتید در اولین فرصت با یک زن باهوش ازدواج کنید.

9- هیچ گاه فکر نکنید به عمق اندوه و رنج بشری رسیده اید چون همیشه این امکان هست که کسی پیدا شود و شما را با موقعیتهای عمیق تری آشنا سازد.

10- سعی کنید عکس العملتان متناسب با خطای طرف مقابل باشد و قبل از هرگونه عملی کمی فکر کنید و احساساتی تصمیم نگیرید.

11- واقعاٌ اگر می خواهید طرف برگردد همه پل های پشت سرش را خراب نکنید. راه های ساده تری برای مسدود کردن مسیر وجود دارد چرا انفجار؟

12- باور کنید پیش روانکاو رفتن عیبی ندارد.

13- وقتی طرفتان مجردی به تایلند می رود پس از یک هفته باز می گردد, مطمئن باشید.

14- کلاٌ این روزها بصیرت مد است , با بصیرت باشید.

کتاب خنده در تاریکی اثر نویسنده روسی الاصل آمریکایی ولادیمیر ناباکوف (خالق رمان لولیتا) توسط امید نیکفرجام ترجمه و انتشارات مروارید آن را منتشر نموده است. (کتاب من چاپ چهارم 1385 در 250 صفحه به قیمت 3200 تومان)

از این نویسنده رمان پنین در لیست 1001 کتاب قرار گرفته است.

پ ن 1: مطلب بعدی مربوط به کتاب مزرعه حیوانات اثر جورج اورول می باشد.

پ ن 2: کتابی که الان شروع به خواندن آن می کنم مطابق آراء کافه پیانو اثر فرهاد جعفری می باشد.

پ ن 3: با اجازه دوستان کتاب قطور چشم های بازمانده در گور اثر میگل آنخل آستوریاس را برای مطالعه در خانه انتخاب کرده ام.

پ ن 4: کتاب بعدی را از میان این گزینه ها انتخاب نمایید:

الف) روانکاو  ماشادو دآسیس  ب) همسایه ها  احمد محمود (دوباره خوانی)  ج) 1984  جورج اورول  د) دختر پرتقالی  یوستین گوردر  ه) جاز  تونی موریسون

پ ن 5: نمره کتاب در سایت گودریدز 3.9 و طبق سیستم نمره دهی خودم 3.8 از 5 می‌باشد.

همنوایی شبانه ارکستر چوبها قسمت دوم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برادر برای چه نگرانی؟

برادر برای چه نگرانی؟

از درد کدام واقعه اشک بر چشم داری

از زخم کدام خنجر

در فکر چه هستی در رویای که؟

در غم له شدن کدام گل در زیر پا

آن گل که غنچه اش به روی له کننده اش باز می شود

                                                                       و به روی تو تیغ

در غم شکستن کدام شاخه از کدامین درخت

آن درخت که ساقه اش را به تبر می بخشاید

                                و سایه اش را به هیزم شکن

                                                                      و از تو دریغ

.

برادر برای که نگرانی؟

برای آنها که با آگاهی

دیوار دلشان را آماج یادگاری های بچه های تخس می کنند

آنها که از نوک بینی آن طرف تر

به جز رویا چیز دیگری نمی بینند

رویای معوج و کج

در هاله ای از تردید و تلقین

آنها که از فرط ساختن خانه روی ابرها

بی خانه مانده اند روی زمین در زیر تگرگ

گوسفندانی که با گرگ گرسنه هار

صحبت از اعتماد می کنند

                             در غیاب نوای نی

آنها که سادگیشان از بلاهت گذشته است

حماقت های متحرک روی ریل های توهم

.

برادر برای که نگرانی؟

برای کسانی که از فرط تفرعن

سایه شان را نیز تحمل نمی کنند

چه رسد به این نابرادرشان

.

برادر برای که نگرانی؟

از صدای شکستن کدام شاخه به خود می پیچی؟

از آن درخت که ریشه اش را در خاک سست می پراکند

و تکیه می زند بر رویای کودکانه خود

همچون تکیه زدن بر یک تل کاه

همچون ساختن خانه روی آب

.

برادر برای که نگرانی؟

برای آنها که شادمانند

از استحکام این تل کاه

از ماندگاری این خانه روی آب

از یادگاری دیرپایشان روی دیوار کاه گلی

.

برادر برای که نگرانی؟

برای آنها که چون درخت خشک

ایستاده اند بی تحرک به جای خود

آنها ز دنیا چه دیده اند و چه شنیده اند

جز لاطائلات هیزم شکن برای سگش

.

برادر برای که نگرانی؟

در غم فردای که هستی؟

فردای آنها که غرورشان در زیر پا له می شود

و صداقت دروغینشان نیز هیچ کاری از پیش نخواهد برد

که صداقت خالی از شعور

همچون خیابان بی عبور

که جز شبگردان رهگذر

و آنها که نقشه خیابان ها را می کشند

و می کشند صدای درون را

هیچ گاه ساکنی نخواهد داشت

فردا

فردا که غارت شده را می مانند توسط آشنا

به جز نفرین به گذشته و تو ای برادر روز دیگری نخواهد بود

.

برادر برای چه نگرانی؟

داستان فرداها

داستان گوسفندانی است که گرگ می شوند

داستان سوراخ های روی دیوار است که گل گرفته می شود

داستان پوست اندازی درختان است

که یادگاری های پیشین را محو می کند

و همچون لوح سفیدی می شوند

در پیش چشم های ساده تو

داستانی است از گل های مصنوعی

شاخه ها و جوانه های مصنوعی

و عشق های مصنوعی

.

برادر برای که نگرانی؟

آن قالی که تار و پودش از پشم بافته شده است

قالی ابریشمین نخواهد بود

شاید امروز شاید فردا

یا که آینده ای نزدیک

همه گرگ هایی خواهیم بود گرگ نما یا گوسفند نما

داستان فردا ها داستانی ست

که هیچ کس برای هیچ کس نگران نیست

.

1378/8/21

جمعه صبح – مشهد – آشپزخانه پادگان

.

پ ن 1: خط آخر را که نوشتم مصادف شد با ورود فرمانده پادگان (معاون لشگر) که شخصیت گیر و... بود. کسی که همه ازش می ترسیدند. کسی که فرماندهان همیشه در موردش انذار می دادند. کسی که خوراکش آزار نگهبانان بود و ... آمد و گرد و خاکی نمود شنیدنی... اتفاقات این بازدید همان حکایتی است که قرار بود به عنوان نمونه از فضای لطیف و شاعرانه پادگان برایتان بنویسم. الان در حال گذران وضعیت خطرناکی از آن جراحی که وعده اش را داده بودم هستم و کار بالا گرفته است و به سمت جاهای باریک می رویم. به ساحل نجات که رسیدم این خاطره را به صورت یک داستان کوتاه می نویسم.

پ ن 2: مطلب بعدی در مورد همنوایی شبانه ارکستر چوبها  اثر رضا قاسمی است.

پ ن 3: کتابی که الان شروع به خواندن کردم خنده در تاریکی اثر ولادیمیر ناباکوف است.

پ ن 4: کتاب بعدی را از میان گزینه های زیر انتخاب نمایید:

1لف) جاز  تونی موریسون   ب) رهایی  ژوزف کنراد  ج)عروس فریبکار  مارگارت اتوود  د) نخستین روز مرگم  ژاک آتالی  ه) کافه پیانو  فرهاد جعفری (دوباره خوانی)

به غیر از کتاب جاز که رای دوم دفعه قبل بود باقی کتاب ها از طریق قرعه کشی کامپیوتری از میان کتابهای موجود در کتابخانه ام انتخاب شدند.