میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

حکایت آن سال ها و همه سال ها

از بلندای آسمانها   نه

از پشت دوربینهای قوی  نه

از خط سیر دیدگان فرشته های خداوند  نه

از پشت عینک بدبینی  هرگز

در سرزمینهای دور  نه

در سیاره ای دیگر از کهکشانها  نه

در افسانه های آدمیان خیال پرداز  نه

در خوانده ها و شنیده ها  هرگز

.

من در همین پیله سیاه کوچک خود

با چشم کور خود نیز می بینم

که چگونه بچه های تخس دوان دوان

از روی گلها عبور می کنند

که چگونه جوانه ها و شاخه های نورس یک نهال

در دستهایشان خرد می شود

که چگونه بر روی درختان

وحشیانه نام خود را به یادگاری می کنند

و من همه را می بینم

.

با گوش های ناشنوای خویش نیز می شنوم

صدای ضجه گل ها که در زیر پا له می شوند

صدای ترد شاخه ها که می شکنند

و طنین دلخراش آن که

مثل خوره مدام در مغزم تکرار می شود

و صدای قهقهه های مستانه از سر عیش

که حکایت از جنون دارد

جنون شکستن

جنون لگدمال کردن

جنون سوزاندن

جنون ویرانی

بی هیچ دل نگرانی

و من همه را می شنوم

.

به خود نگاه می کنم که

چه شرمگین به دنبال آنها روانم

چه شرمگین خرد شدنها را می بینم

چه شرمگین نهال های زخم خورده را می نگرم

چه شرمگین از قهقهه های آن ها لبخند می زنم

چه شرمگین صدای فاجعه  را می شنوم

و چه شرمگین صدای ضعیف درونم را

از انتهای آخرین چاه پر نشده

می شنوم و باز سکوت می کنم

به خواهرم چه بگویم!

به خواهرم چه بگویم!

.

1378/8/12

مشهد

پادگان ل 77

پ ن 1: این شعر حکایتی داشت و لذا بعد از 9 روز شعر دیگری در ادامه آن سروده شد که چند روز دیگر اینجا قرار می دهم...

پ ن 2: کتاب بعدی را با رای اکثریت دوستان انتخاب می کنم کاندیداها به شرح ذیل می باشند:

  الف) جاز  تونی موریسون ب) خنده در تاریکی  ناباکوف  ج)رهنمودهایی برای نزول دوزخ  دوریس لسینگ  د) موعظه شیطان  نجیب محفوظ  که تا کنون گزینه ب 3 رای و گزینه ج 2 رای و گزینه الف 1 رای داشته است .

پ ن 3: خانم نوشینه پیشنهاد داده اند که مطالب بلند در دو یا چند قسمت بیان شود نظرتان در این خصوص چیست؟ (با تشکر از ایشان و شما که در این خصوص نظر می دهید)

نظرات 17 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
شعری بود که خواننده را هم با خواندنش شرمگین می کند .

درباره رای گیری : یعنی می شود باز هم تعرفه گرفت و رای داد؟! رای تکراری باطل نمی شود؟ نکنه شما هم تعرفه سفید انبار کردین و چند ماه بعد یه خبرنگار فضول پیدایشان خواهد کرد؟

رای من هم چنان کتاب ناباکوف است

شما تاحدی سعی می کنید مطلب را به اختصار جمع کنید و از محدوده های وبلاگ نویسی فراتر نمی روید از نظر من لزومی ندارد به دنباله دار کردن .

با این حال هر طور راحتید عمل کنید

می گویم همین روزهاست که درباره دکوراسیون و رنگ و فونت اینجا هم نظر ما را بخواهید اونوقت اینجا جایزه دموکرات ترین وبلاگ سال را خواهد گرفت

پیشاپیش اگر معاونی مشاوری قایم مقامی چیزی بخواهید بالاخره... هستم

سلام

رقابت در آرا شدید شده و من هم ظرف امشب یا فردا صبح باید کتاب جدید را شروع کنم و لذا پایان رای گیری نزدیک است ... صندوق های ما شفافه و رای های توش هم قابل رویت و البته تا نخورده هم هست و احتیاج به خبرنگار فضول هم نداره...
ممنون از نظرتان ...
جایزه!!؟ جایزه اگه می دن که شدید پایه ایم! شما تبلیغ کنید جایزه را تقسیم می کنیم! برای امر مهمی نظیر جایزه گیری حتماٌ چند تا پست لازمه... که اون رو هم می گذاریم به رای خوانندگان

آی سودا سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:28 ب.ظ http://secondwindow.blogsky.com

با نوشینه موافقم
من یک پیشنهاد دیگه هم دارم. حکایت های شعرات هم بنویس. مثلا یه بار خواسی درباره دوران لطیف سربازی در آشپزخونه پادگان یه چیزی بنویسی که هنوز ننوشتی.

سلام
ممنون از یادآوری... امیدوارم یک فرصت مناسب نصیبم بشه تا چند تا از این مطالب را بنویسم... حکایت شعر هم تا حدودی با شعر بعدی مشخص میشه باقیش هم که با همین شعر مشخص شده!!

ققنوس خیس سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ

سلام
ما می خواستیم از درختها کاغذ و قلم بسازیم
بنویسیم تا بمونیم پشت سایه جون نبازیم
آینه ها اونجا نبودن تا ببینیم که چه زشتیم
رو درخت با نوک خنجر زده باد درخت نوشتیم
..........................................................
من به گزینه ی ب رای می دهم
....
به نظرم با دو تکه کردن پست یک کتاب ، دسترسی مشکل تر می شود ، هر چند خواندنش راحت تر می شود .... من با همان یک پست یک کتاب موافقم !
..........
این وبلاگ از بس دموکراتیک اداره می شود آدمی ذوق زده می شود !!!! جمهوری دموکراتیک بدون پرچم ! جهان وطن بی نشان !!

سلام
چه ترانه خوبی انتخاب کردی ... به حس من نزدیک بود با این تفاوت که آینه ها استثنائاٌ بودند و دیدیم!
ممنون از رای
ممنون از نظر
ممنون از لطف!
جمهوری دموکراتیک بدون پرچم خوب اسمیه برای اینجا!! ببینم با این تعاریف می تونید از ما یک دیکتاتور بسازید!! ما ایرانی ها در این مورد تجارب تاریخی خطرناکی داریم دو طرف باید مراقب باشیم چه تعریف کننده چه تعریف شونده

Helen سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.mydays-h.blogspot.com

جنون ویرانی... چه شرمگین به دنبال آن ها روانم...
مرسی. آخرش رو دوست داشتم. "به خواهرم چه بگویم!" رو.

به "ب" رای می دم.

با نوشینه موافقم.
حداقل امتحانش خوبه. که ببینید چطور می شه. بهتره یا نه.
می دو نید که, پست های طولانی کمتر خواننده دارند.

سلام
ممنون
پیشنهاد خوبی دادید که یک بار امتحان کنیم ببینیم چطوریه...

فرانک چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

منم الف
موق باشید

سلام
ممنون ...رقابت را سه قطبی کردید!

دوما چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ http://dooma.blogfa.com/

ما اسیر این شعرهای پر از دردتان هستیم!
در مورد کتاب هم ما قبلا گزینه جیم را برگزیده بودیم و حالا هم همینطور.
پی نوشتتان هم چندان فرقی برایمان ندارد هر چند بعضی از مطالبتان طولانی است...

سلام

ممنون از ابراز نظر (رای شما رو ضرب در چند کنم!)

درخت ابدی چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ق.ظ http://eternaltree.wordpress.com

سلام.
نمی‌دونم چرا حسم اینه که راوی شبه.
چقدر با مطلب اخیرم قرابت داشت. انگار با یه حس نوشته شده:)

سلام
درسته با مطلب آخرتان نزدیکی خاصی دارد

درخت ابدی چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ http://eternaltree.wordpress.com

ممنون از احوالپرسی. دیگه تقریبا روتینه. فقط مونده انتقال آرشیو و نظرها از وبلاگ قبلی که اونم میفته واسه بعد از سفر.

سلام مجدد
منم دیشب از سفر برگشتم!
سفرتان بی خطر
منتظر اتمام فرایند اسباب کشی هستیم

برزین چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://naiestan1.blogsky.com

سلام
اولا شعر فوق العاده بود
دوما
من به گزینه 4 رای می دهم .
موفق باشید

سلام
اولاٌ
دوماٌ با این رای گزینه بدون رای نداریم! اصولاٌ با توجه به ادبیات کشورهای عربی موافقم و امیدوارم به زودی نوبتش بشود تا ببینیم سبک و سیاق این برنده نوبل چیست...
ممنون

عاتکه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:29 ب.ظ http://leaderofutopia.blogspot.com

قربان شما...فعلا در فکر اینم که چجوری میشه گرد و غبار این وب خاک خورده رو زدود!
بطور کامل از دنیای وب جدا افتادم تا اطلاع ثانوی!تجربه ی خوبی بود ولی و بهترین بخشش پیدا کردن آدمای جالبی مثله خود شما!

سلام
مطمئنم که راهشو پیدا می کنی ... البته همچین گرد و غباری هم روش ننشسته... زیاد سخت نگیر که سخت می گذره
ممنون

محمدرضا جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
کماکان نظرم اولی ست.

در مورد شعر هم بنده یک تحسین کننده ی صرف بیش نیستم!

سلام
محمدرضا جان لطفاٌ یک بار دیگر با صراحت رایت را بنویس! مشکلی به وجود آمده... دفعه پیش به کتاب ناباکوف رای دادی و البته کنجکاوی و ستایشی هم نسبت به موریسون و کتابش ... و این جمله که کماکان رایتان اولی ست من را بین این دو گزینه حیران نموده!

ممنون

نیکادل شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام بر شاعر بدون پرچم
که شعر پر مایه ای
چه ادراک قوی دارد شاعر از شکستن ها و ویرانی هایی که برای بیشتر آدم ها عادی شده و چقدر دقیق دریافته که نطفه ویرانگری های بزرگ در همین لگد مال کردن گلها و شکستن شاخه درختان بسته می شود، خجالت کشیدیم کلی ...
من خیلی پرمشغله هستم هیچ کدوم از 4گزینه رو هم ندیدم و ندارم اگه بشه که بعید می دونم بشه امروز میرم کتابفروشی.
اما با پست های تک قسمتی موافقم .

سلام بر شما
ما یه رفیق همراه داریم! نبینیم که دچار مشغله زیاد بشه و... برو و در کتابفروشی یک بررسی بکن و امشب رایت را بده و فردا هم که نتیجه مشخص شد کتاب را تهیه کن!! (گاهی وقت ها قاطعیت لازمه ببخشید)

نوشینه شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام شعر خوبی بود لذت بردم . ممنون از توجه به پیشنهادم . بانوشینه موافقم { نیشخند }

سلام
ممنون
از شما سپاسگذارم که با پیشنهاد به بهبود وضعیت کمک می کنید...
شما حتماٌ با نوشینه صد و یک در صد موافقید.

محمدرضا شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

چه فراموشکارم!
راست گفتی
حقیقتش به همان کتاب جاز راغب شدم. کنجکاوم بدانم چیست!

سلام
رقابت شدید شده!
خنده در تاریکی 4
جاز 3
دوریس لسینگ 2
نجیب محفوظ 1
ممنون از شفاف سازی
راستی چرا نمیشه اونجا کامنت گذاشت!؟

نیکادل شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام سلطان میله عزیز
بنده به عنوان یه نیکادل افلاطونی استبدادزده خدمتتون عارضم که اگر بدونید قاطعیت و دیکتاتوری شما چه تاثیر مثبتی روی بنده داشت دیگه هرگز هیچ انسان با وجدانی اجازه نمیده که من خواب دموکراسی رو هم ببینم.
عرضم به حضور حضرت انورتون که امروز پس از دریافت اون تذکر قانون اساسی هنگامه غروب که به قصد خرید منزل رو ترک می کردیم در پاسخ به سوال همسر مقصد این خرید رو 1.سوپر گوشت امیر در انتهای بلوار آفریقا و 2-نشر چشمه در خیابان کریم خان اعلام کردم و هر شهروند منصفی که به ترافیک 5تا 8 غروب تهران آشنا باشه شهادت میده که چه مجاهدت عظیم و مکابدت الیمی رو به جان خریدیم من و همسر...
القصه ، آقا، کتابفروشان عزیز جاز موریسون روکه شنیدن تعجب کردن و گفتن مال کدوم انتشارات هستش مگه ترجمه شده ؟ خلاصه اینکه فقط خنده در تاریکی ناباکوف را یافتم پس رای بنده خنده در تاریکی ناباکوف است و خریدمش البته.
از قاطعیت شما سپاسگزارم:)

سلام بر شما
تازه داشتیم با وصف دوستان مبنی بر دموکرات بودن عیشی می نمودیم که این خوی استبدادی چند هزار ساله در ما بیدار شد که چه نشسته ای ! البته محمد رضا هم با پست جدیدش اشاره کرد که حفظ ارزشها و حفظ همراه و... بر دموکراسی ارجحیت دارد و این شد که توجیه تئوریک و نیاز عملی بر هم سوار شد و آن خوی استبداد زده بیدار شده را به قاطعیت وا داشت وگرنه ما کجا و قاطعیت سلطانی کجا؟
و اما در باب مجاهدت شما و خانواده گرامی: اجرتان عند المطالبه !
در باب جاز هم مشخصات را ارائه خواهم کرد و به خدا اسنادش موجود است!

مرمر یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ق.ظ http://swelad.persianblog.ir

سلام. مرسی از کامنتت.. راستش کاش وبلاگهام هی بسته و فیلتر نمیشدن که بتونم برات لینکهامو بذارم و ببینی چقدر از زنها نالیدم//
اخرین بار نامه ام به شادی صدر بود. نمیدونم خونده بودیش یا نه؟ ولی تو بلاگ اسکایم بود


در هر صورت چیزهایی که تو کامنت بذرام گذاشتی کلا درسته. اما باید ریشه اش رو پیدا کنیم

هادی سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://playtime.blogsky.com

چقدر تو پادگان مشهد شعر سرودی..

سلام
فکر کنم دیگه چیزی نمونده ...تموم شد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد