میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

دیدار در حلب جعفر مدرس صادقی

 

وقتی افتاد فتنه ای در شام

احمد یک پاکستانی مبارز است که در رده های بالای یک گروه مسلح اسلامگرا فعالیت می کند. یکی از شاگردان احمد به نام مشتاق به لبنان و فلسطین می رود و ظرف سه سال و نیم فعالیت حدود چهل داوطلب پرشور و انقلابی لبنانی و فلسطینی را با شعار همبستگی جذب و به اردوگاه های آموزشی نهضت در افغانستان گسیل کند.

او توانسته بود نفوذ فراوانی در میان گروه های فلسطینی, به خصوص میانه رو ها , پیدا کند و فکر یک جنبش جهانی را در ذهن افراد رده های بالاتر...جا بیاندازد. و شاید به همین دلیل بود که به جای قدرشناسی برای او پاپوش دوخته بودند و انگ جاسوسی به او زده بودند. یکی از گروه های بی نام و نشان افراطی که به تازگی از یک گروه بزرگتر انشعاب کرده بود او را گروگان گرفته بود...

حالا احمد بنا به توافق می خواهد مشتاق را با چهار داوطلب فلسطینی معاوضه کند و برای این کار وارد دمشق می شود و ...

از نکات جالب داستان تبارشناسی نمایندگان این دو گروه (احمد و طرف مقابل) و اتصال سمبلیک آن به شخصیت شیخ شهاب الدین سهروردی (به عنوان استاد احمد) و صلاح الدین ایوبی (به عنوان کسانی که در رویای یک جنگ صلیبی دیگر هستند) می باشد. تقابل توجه به مغز و توجه به پوست (قشریگری).

در خصوص شیخ اشراق (سهروردی) در ویکیپدیا اینگونه می خوانیم:

عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست.(البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)

در داستان نیز نکات فراوانی هست که احمد در آن تظاهرات خلاف قشریت از خود بروز می دهد (توجه  اینکه احمد چنین اعتقاداتی دارد و نه گروهی که منتسب به آن است )و ... البته به نظرم این نکته جای کار بیشتر هم داشت یعنی به عنوان یک خواننده معمولی انتظار بیشتری داشتم.

نکته مثبت دیگر نشان دادن فضای عدم اعتماد بین گروه های مختلف باصطلاح مبارزی است که ظاهراٌ اهداف مشترکی دارند.

برخی مسائل هم نپخته است و باصطلاح جا نمی افتد مثلاٌ همین قضیه معاوضه, مشخص نیست این چهار داوطلب چه سنخیتی با یک گروگان دارند که با هم معاوضه شوند و....

در قسمت پایانی به نکته مهمی اشاره می شود (برداشت من البته) که در فضای موجود میانه روی با سازشکاری یکسان انگاشته می شود و شرایط به گونه ایست که بین مرگ بیهوده و مرگ قهرمانانه , عملیات انتحاری دست بالا را دارد و گزینه ناگزیری است و جنگ صلیبی دیگری در راه... که به این نکته هم گذرا پرداخته شده است.

صحنه پایانی و گزارش فوتبال ایران و کره جنوبی هم قاعدتاٌ نکته خاصی را مد نظر دارد , آیا فقط می خواهد نشان دهد که این جماعت اسلامگرا نسبت به ایران کینه دارند؟ یا از دل اسلام ایرانی تروریست بیرون نمی آید؟

کلاٌ داستان تلگرافیی بود و به قول گزارشگران فوتبال جا برای کار بیشتری داشت .

این کتاب را نشر مرکز منتشر نموده است.

.................

پ ن: نمره کتاب 2.7 از 5 می‌باشد.

نظرات 12 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ق.ظ http://playtime.blogsky.com

سلام
جعفر مدرس صادقی برام یادآوره "گاو خونی" افخمیه.
فیلمی که دوستش دارم و فکر می کنم بیشتر قوت آن در متن قوی و زیبای نویسنده رمانه و البته شجاعت سازندگان در انتخاب چنین منبعی برای اقتباس سینمایی.
واسه فیلمهایی که از کتابها اقتباس شدن منبع خاصی برای تهیه سراغ ندارم اما اگه اینترنتت پر سرعته و حال فیلم دانلود کردن داری پیدا کردنشون نباید زیاد سخت باشه..

سلام
یادآوری خوبیه ... اما این به قوت اون نبود
نه اینترنت پر سرعته نه ...
ممنون

م.ایلنان پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ http://www.mimilnan.wordpress.com

تا آخر مقال که رفتم، لحظه ای که می خواستم بنویسم که حتما این کتاب را می خوانم، چشمم به عنوان مقاله ی قبل افتاد: خشم و هیاهو. بعد در خود فرو رفتم و ذره ذره رمان در من زنده شد. ممنون دوست گرامی، لحظه ی خوبی بود.

سلام

ممنون

محمدرضا پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ب.ظ http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
جعفر مدرس صادقی یک مزیت دارد نسبت به بقیه آن هم تسلط بسیار خوبش بر زبان فارسی ست. چند تصحیح از متون تاریخی از او خوانده ام مخصوصا مقالات شمس را که انصافا عالی کار کرده بود.
داستان کوتاه هم از او خوانده ام خیلی خوب بود. راستی چند شب پیش با حسین یادی از شما شد. جایتان هم خیلی خالی بود :)

سلام
بله موافقم
یاد روزنامه جامعه به خیر
دمشق رو هم خوب توصیف کرده بود که یادم رفت اشاره کنم
من مدتی در آن خطه بودم و واقعاٌ از این قسمتش لذت بردم
دوستان به جای ما
خوشتر آن باشد که سر دلبران ... (این هم یک در گالن نوشابه باز کردن برای خودم!)

درخت ابدی پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
حالا واقعا جذاب بود؟ مدرس صادقی نثرش خوبه، اما یه مقدار کارش ملال آوره.
وقتی تشکیلاتی تندرو باشه، یه نفر تاثیری توش نداره. تو 24 هم از این نوع بنیادگراهای میانه رو وجود داشت.

سلام
سوال سختیه! ... من در متن نوشته هم سعی کردم از زیرش در بروم!
پنجاه پنجاه ... البته من کلاٌ آدم لذت بری هستم!!!
درست می فرمایید

نیکادل جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سرعت مطالعه من بدک نیست اما شما ... وای ... من همه اش از پست ها و کتابایی که معرفی می کنید جا می مونم. برام ایده آله که کتاب رو بخونم و نظر بدم اما ظاهراً به راحتی به دست نیاد. من یاد این جمله راسل افتادم که "حاضر نیستم به خاطر عقایدم بمیرم، چون ممکن است عقایدم اشتباه باشند!!!".

سلام
امیدوارم که به ایده آل تان نزدیک بشوید که برای من هم ایده آل خواهد بود...
حالا اسفناک اینه که به خاطر عقاید دیگران ما کشته بشویم!!

فرانک شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

به نظر من ایده های جالبی داشت نکات خوبی را مد نظر گرفته بود ولی در کل جذابیت نداشت کتاب
آدم را نمی گرفت

سلام
خوش آمدید. فکر می کنم در این خصوص هم عقیده باشیم. جان کلام را اشاره کردید.

عاتکه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://leaderofutopia.blogspot.com

فکر کنم بخونمش...ولی خیلی ترغیب نشدم!

سلام
درسته
اول باید اونایی که ترغیب می شویم را بخونیم
ترغیب شده کم نداریم

نعیمه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ب.ظ http://n1350.wordpress.com/

یه چیزی رو متوجه نشدم.
زمان وقوع داستان کی هستش؟

سلام
زمان وقوع داستان بعد از 11 سپتامبره چون اشاره ای داره و فوتبال ایران کره هم که 2 به 1 به نفع کره تموم میشه مال سال 81 یا 82 باید باشه
ولی برخی مواقع احمد از استادش سهروردی جوری یاد می کنه که انگار در آن زمان است و یا مثلاٌ در صحنه ای شخصی به عنوان صلاح الدین ایوبی با احمد در دمشق برخورد می کنه و دیالوگی هم دارد و ...

برزین شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ http://naiestan.blogsky.com

سلام
چون کتاب را نخوانده ام قاعدتا نمی توانم نظر خاصی در مورد آن بدهم جز این که یک خسته نباشید جانانه را تقدیم شما کنم .
اما موضوعش برای من جالب بود تقابل مذهبیون افراطی و میانه رو یا به قول شما تقابل مغز و پوست . این قصه سر درازی دارد در تاریخ ما . چه سر ها که بالای دار نرفت از تقابل این دو عقیده !!

سلام
ممنونم ... موضوع جالب بود و جای کار زیادی دارد. همینکه به واسطه اش فهمیدیم صلاح الدین ایوبی و سهروردی همچین داستانی داشتند برای من راضی کننده بود ولی می توانست بهتر هم باشد.

آی سودا شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://firstwindow.blogsky.com

کتابی از دیاری دیگر.
مستدام باشید.

سلام
رسیدن به خیر

فرزانه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
از جعفر مدرس صادقی چیزی نخوانده بودم تا دیدن فیلم گاوخونی که بهروز افخمی فیلمش کرده بود این قدر فضا گنگ و راز آلود بود که کتاب گاوخونی را خواندم ببینم چه خبره ؟
راستش خبری نبود بیش از آنچه که در فیلم بود.
دیگر از صرافت خواندن کتابهای دیگرش افتادم تا حالا که شما توصیه اش می کنی شاید دوباره بروم سراغش

سلام
من توصیه خاصی در این زمینه نکردم به خدا !!
مراقب باشید لطفاٌ

نفیسه چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ب.ظ

منم از جعفر مدرس صادقی فقط گاوخونی رو خونده بودم که قوی بود البته فیلمش در فیلم سازی هم یک فیلم خاص بود با اون ژانر من راویش اما خوب داستان قوی بود و جذاب ام در مورد مطلب شما فقط برام این سیاسی نویسیش خیلی جالب اومد و ربط این ماجرا ها به سهروردی ولی مفهمومش مفهومی هست که الان حداقل خیلی از مردم ایران راجع به اون مطلع شدن...

سلام مجدد
امید که بیشتر از پیش مطلع شوند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد